PDF نسخه کامل رمان خشم یک زن
نویسنده مهدیه خجسته
ژانر رمان: عاشقانه، انتقامی
تعداد صفحات: 265
خرید آسان رمان با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
خلاصه رمان:
توی این قصه خشم یک زن خیانت دیده رو میبینیم. خیانت از همسرش! آتیش انتقامش انقدر شعله وره که با هیچ آبی خاموش شدنی نیست تا اینکه عشق سابقش سر و کله اش پیدا میشه و….
قسمتی از رمان خشم یک زن :
از جام بلند شدم و در حالی که سعی داشتم خودم و بیخیال نشون بدم گفتم:«چی و مثلا بخوام پنهون کنم!؟ از آب سرد کن یخچال یکم دیگه آب ریختم و سر کشیدم. یک نگاهم کرد و بعد بدون حرفی از آشپزخونه خارج شد. نفس راحتی کشیدم آخیش، چقدر سوتی دادم؟! چرا پنهون کردم؟! عقل که نباشد جان در عذاب است. خب بگو دختر جان مرض داشتی دروغ بگی که حالا نتونی درستش کنی؟ سر جام نشستم و خواستم مشغول کارم بشم که یهو انگار مغزم به کار افتاد. مثل عروسک های کوکی که یکی کوکش و می چرخونه مال منم انگار یکی چرخوند و به کار افتاد. کی اومده بود؟ دزد که نبود، با اون حرف هایی که اون زد دزد …نبوده. پس کی بود؟! صداش چقدر آشنا بود!
براچی من به شهاب نگفتم تا خودش پیگیری کنه؟ وای نه! بهتره نگم بذار خودم ته توی قضیه رو در بیارم. اینطوری بهتره. در لبتاپ و بستم و بیخیال کار کردن شدم. آیا اسم ها یکم آشنا نیست؟ اخمی از گنگی کردم، شیدا…! شیدا کیه؟ !هااا گفت زن سابق شهاب… زنش اسمش شیدا بوده پس وای قلبم و میگی… انگار یکی داره پیچ و تابش میده. یعنی شهاب هم حس من و داره؟ چقدر بده که در حالی که زن اول زندگیش بودی اما در آخر زن دومش بشی. بلند شدم و خرمان خرمان خودم و به اتاق رسوندم نور ضعیفی از پنجره ها بخاطر تابش ماه می اومد و اون کمی جلوی راهم و روشن تر کرده بود. در اتاق و آهسته باز کردم و با کوچک ترین صدا روی تخت دراز کشیدم.
نگاهی به شهاب کردم. طاق باز خوابیده بود و دستش و روی چشم هاش گذاشته بود. دیدم پتو رو کنار زده، آهسته پتو رو روش انداختم و پشت بهش دراز کشیدم. انگار عادت کرده بودم به اینکه پشتم بهش باشه. آهی بی صدا کشیدم و چشم هام و بستم ولی مگه خوابم می برد. همش می ترسیدم اونا دوباره بیان هر چند که در اتاق و قفل کرده بودم اما باز ترسیده بودم. نیم ساعتی فکر کنم گذشته بود که شهاب غلتی زد و رو به من خوابید. صدای نفس هاش نشون از خواب عمیقش می داد!فکرم درگیر بود و دلم ترسیده با این حس ها مگه برای آدم خواب می مونه؟ فردا چطوری سر از کارش در بیارم؟ دمر خوابیدم و سرم و به سمت شهاب کردم.