PDFنسخه کامل کتاب رمان :نوای رویا
اثر حنانه نوری
تعداد صفحه:۱۱۶۱
ژانر:عاشقانه و معمایی
کیفیت فایل عالی
خرید آسان لینک مستقیم دانلود فایل PDF – ویرایش جدید + سازگار با همه گوشی ها
خلاصه رمان
آتش نیکان گیتاریست مشهوری که زندگیش پر از مجهولات است، یک فرد سخت و البته رقیبی قدر! ماهسان به تازگی در گروهی قبول شده که سالها آرزویش بوده، گروه نوازندگی هیوا! اما با ورود رقیب قدرش تمام معادلاتش برهم میریزد، مردی که ذره ذره قلبش را تصاحب میکند …
قسمتی از رمان نوای رویا
از خواب پرید نفس نفس میزد و گلویش خشک شده بود گویا کویری بی آب باشد. آن کابوس بود مثل همیشه دوباره و دوباره درست از میان آن رویای دهشتناک پرت شد میان واقعیت تمام جانش وحشت زده می لرزید. نباید عادت می کرد؟ حداقل بعد این چند سال … اما هر بار بیش از پیش قلبش می لرزید.
صدای باران نجوا گونه در خانه می پیچید مادرجون خانه نبود از کودکی عادت داشت مادربزرگ عزیزش را این گونه صدا میزد. چشمانش که سمت ویولن کنار اتاق پرواز کردند دلش هوای صدای بهشتی اش را کرد. بیرون رفت سویشرتش را جلو کشید و دستانش را گرم کرد. همیشه خود را با نوای ویولنش آرام می کرد. کابوس هایش همیشگی بود، کابوس عزیزانی که با تمام وجود طردش کرده بودند. اما او هنوز قلبش برایشان می تپید.
کتانی اش را پا کرد و در جواب غرغرهای ونوس پشت تلفن زمزمه کرد: –دارم میام نترس زود میرسم ونوس عصبی غرغر کرد: –آموزشگاه هارو سر زدی؟ چی گفتن بهت؟ ناامید غرید: –سابقه کار میخوان امروز یه آموزشگاه دیگه هم قراره سر بزنم اگه اینم ناامیدم کنه دیگه واقعا باید برم کلفتی –آدم نمیشی که تو بیا منتظریم گوشی را که قطع کرد نگاهش با آینه رو به رویش تداعی پیدا کرد مثل همیشه بود متفاوت با آن رگه های طلایی رنگ زیبا که درون موهای ذغالی رنگش هویدا بود.
از خانه خارج شدو تا به محل همیشگی رسید سلام بلندی داد ،نیوشا در حالی که گیتارش را کوک میکرد نگاهی خشمگین انداخت ،سپهر جوری به سرش کوبید که احتمالا جمجه اش شکست ،آریو “من آرومم “ای زمزمه کرد و ونوس جلو آمد: –میدونی چیه؟ حقته الان بزنم کتلتت کنم کف خیابون ولی همین الانم دیرمونه بیا گمشو جلو رفت و...