PDF نسخه کامل کتاب رمان : لاشه لطیف
نویسنده: آگوستینا باسترنیکا
ترجمه : سحر قدیمی
تعداد صفحه:۲۶۴
کیفیت فایل : عالی
نسخه PDF کتاب رمان قابل دانلود توسط انواع گوشی و سیستم کامپیوتری بدون نیاز به نصب نرم افزار خاصی
کتاب لاشه لطیف با نام اصلی tender is the flesh اثر آگوستینا باستریکا و ترجمه سحر قدیمی است. این اثر، مانی پریشانکننده و کلامگریز اما تأملبرانگیز است که به بررسی عمیق موضوعاتی مانند اخلاقیات و نتایج ازدستدادن صفات انسانی میپردازد. شاید موضوع اصلی رمان لاشه لطیف هولناک باشد و حتی عمل خواندن را برای خواننده با چالش را روبهرو کند، اما در عوض با قراردادن خوانندگانش در موقعیت آزاردهنده، جنبههای تاریک وجود انسان را به نمایش میگذارد و این قدرت را دارد تا به خواننده یادآوری کند در جهانی که حکومتها و قدرتهای جهان توانایی عادیسازی هر چیزی را دارند، باید همواره نگاه نقادانه به جامعه داشته باشد.
درباره کتاب لاشه لطیف اثر آگوستینا بازتریکا
چه میشود اگر جهان به آدمخواری خو بگیرد؟ لاشهی لطیف نوشتهی آگوستینا باستریکا، نویسندهی آرژانتینی است. او در این رمان، جهانی ترسناک را خلق کرده که در آن به دلیل شیوع یک ویروس مرگبار، استفاده از گوشت حیوان ممنوع و خوردن انسان مجاز است؛ اما آنچه در رمان لاشه لطیف شوکآور است و شگفتی میآفریند قانونی شدن آدمخواری و فضای غیرانسانی آن نیست؛ بلکه قدرت نویسندگی آگوستینا باستریکا در نمایش عادیسازی عمل شنیعی است که در جامعه در حال رخدادن است. همه میدانند این گوشت مخصوص که در مغازهها و قصابیها دیده میشود، گوشت انسان است. آدمهای داستان هرگز فراموش نمیکنند که اینها گوشت انسان است که میخورند؛ ولی این مسئله کاملاً عادی است و در جامعه القا شده که «در نهایت، گوشت، گوشت است. مهم نیست از کجا میآید» این سِرشدگی و بیتفاوتی زیروروکننده است و این پرسش را در ذهن خواننده ایجاد میکند که آیا امکان دارد انسان به هر چیزی عادت کند؟
خلاصه داستان
رمان لاشهی لطیف با صحنهای ناآشنا و غریب آغاز میشود؛ «لاشه. شقهشده. بیهوش. صف سلاخی. آبکشی. کلمههایی که به ذهنش میرسند و متأثرش میکنند، نابودش میکنند و فقط هم این کلمهها نیستند. خون، بوی تند، دستگاههای خودکار، فقدان تفکر. شبهنگام ظاهر میشوند و غافلگیرش میکنند. بیدار که میشود، بدنش خیس و عرق کرده است، چون میداند روز دیگری از سلاخی انسانها در انتظارش است.»
اگر حیوانات نباشند هنوز چیزهای زیادی برای خوردن وجود دارد، میوهها، گیاهان، نانها، اما گویا هستند کسانی که بدون گوشت نمیتوانند زندگی کنند. دولتها هم نمیتوانند در برابر تعطیلشدن صنعت پرسود گوشت مقاومت کنند، این است که بعد از پدیدآمدن ویروسی که حیوانات را آلوده کرده، همه چیز عوض میشود. گوشت حیوانات دیگر قابلخوردن نیست و مصرفش انسانها را میکشد. راهحلی که جامعه برای کمبود و فقدان گوشت در پیش میگیرد سلاخی انسانها برای تولید غذاست. این یعنی خوردن گوشت انسان قانونی میشود!
پایان داستان
هشدار: پاراگراف بعدی میتواند پایان داستان را فاش کند.
آیا گمان میکنید جهان کتاب روزی به نیکی میگراید؟ یا دلتان میخواهد مارکوس، شخصیت اصلی داستان که دائماً احساس گناه میکند روزی خود را از بند این جهان زشت رها کند؟ خواننده در طول داستان در انتظار معجزه یا نشانهای است تا نهتنها انسانیت و جهان که او را نجات دهد، اما نجاتدهندهای در کار نیست و یک پایانبندی غیرقابلپیشبینی در انتظار خواننده است.