PDF نسخه کامل رمان بیست و یک
💜نویسنده: #نگار_رازقندی
💜ژانر :#عاشقانه
تعداد صفحه:1965
کیفیت فایل : عالی
💜خلاصه:
فاصله م رو باهاش کم کردم و لبه مبل نشستم که دستش دور کمرم حلقه شد و سرشو روی پام گذاشت. واسه چی منتظرم بودی؟ بوى عطرش زیر بینیم پیچید. اما بوش بد نبود … انگار به رایحه تلخ داشت. نفس عمیقی کشید تو گلو جواب داد :که بیای واسم پر حرفی کنی غر بزنی، وراجی کنی … چون من دخترمو همونجوری میخوام ،قلبم تند می کوبید. تند تر از هر زمانی که توی زندگیم دچار استرس شده بودم. دست هام رو مشت کردم و بی اختیار دست هام سمت موهاش حرکت کرد و از روی پیشونیش کنار زدم که مچم رو گرفت. – یه چیزی بگو …
صداتو میخوام سرفه تو گلویی کردم و به زور لب زدم چی بگم؟ غر بزنم چرا خودت نیومدی دنبالم؟ بگم چرا وسط کار زنگ میزنی تا حواسم پرت بشه؟ چشم هاش رو باز کرد و بهم خیره شد و با اخم پرسید: بیست و یک – چشمات چرا قرمزه؟ باز چشم هام رو مالیدم پیاز خورد کردم دست هام رو بو کشید. دروغ گو … دستات بوی بابونه میده ظرف شستی به پشت سرم تکیه دادم که سرش رو از روی پام برداشت و صاف روی مبل نشست. – خب که چی؟ گریه کردم چشمام قرمزه – بیا از دلت در بیارم از اتاق فرمان میگن این آهنگ وایب چاووش میده تردید داشتم. چیو میخوای از دل من در بیاری؟ دستم رو طرف خودش کشید و وادارم کرد برم سمتش. دوست داری چیو در بیارم؟ – خیلی کارها کردی که ناراحتم کرده تا صبح طول میکشه لیستش کنم…