PDF رمان ؛ میراث هوس
نویسنده:مهین عبدی
ژانر: عاشقانه
صفحات:785
کیفیت چاپ :عالی با فونت نسخه اصلی قابل اجرا ودانلود بر روی گوشی و کامپیوتر
خلاصه رمان:
تصمیمم را گرفته بودم! کنارش ایستادم و به او نگاه کردم. انگشتانم دستانش را لمس کردند و صورتم را به او نزدیک کردم. بازی را شروع کرده بودم! خیلی وقت پیش! از همان موقع که فهمیدم این پسر با کسی ارتباط داشته که…! باورش نداشتم این حقیقت تلخ را اما… حالا من هم مثل خودشان بازی میکردم! -فکر نمیکردم ارتباط با تو انقدر از نزدیک خوب باشه! انقدر نزدیک و دور از اون تماسای تصویری و چتهامون! تکانی خورد و دست روی دستهایم گذاشت …
قسمتی از رمان میراث هوس :
وارد اتاقم شده و قبل از هر کاری شماره یگانه را گرفتم. -بگو.
در اتاق را بسته و نفس عمیقی کشیدم و بعد رها کردن نفس حبس شده ام گفتم: به کجا رسوندی؟
بیخیال و خونسرد جوابم را داد: چی رو؟
چشمانم را گرد کردم: همون فیلمارو!
نچی کرد: داره درست میشه دیگه.
با تردید و نفسی که به یکباره تنگ شده بود پرسیدم: یعنی چی که داره درست میشه؟ به کی دادی درست کنه؟ مگه… مگه خودت درست نمیکنی یگانه؟
کمی مکث کرد: خب یعنی دادم به مسیح اوکی کنه…
نمیدانم نفس میکشیدم یا نه اما باور حرفی که یگانه زده بود را نداشتم.
فیلمی که درونش من به نمایش درآمده بودم آن هم نه با وضع مناسب دست مسیح برادر یگانه بود؟
مسیحی که من با او نشست و برخاست کرده و رفت و آمد داشتم؟
به زحمت کلمات را از میان لبهایم بیرون ریختم: تو… تو چیکار کردی یگانه احمق؟ الان… الان مسيح ببینه… چه فکری در مورده من میکنه؟
وای یگانه… برو تا دیر نشده… برو بگیر ازش خواهش می کنم!
صدای او هم دردمند بود: بخدا تقصير من نیست کمند داشتم برات میزدم …