PDF رمان سیاه نمایی از مریم پیروند (نسخه کامل )ژانر عاشقانه، درام،راز الود قابل اجرا بر روی گوشی ،تبلت ،لب تاب و....
خلاصه رمان سیاه نمایی
الوند پسری که حاصل یه رابطه نادرسته و چون همه اقوامِ پدرش بهش لقب بدی دادن، سالهاست خانوادهشو ترک کرده و برای خودش یه زندگی عجیب و پرماجرا درست کرده، زندگی که پر از آدمهای جورواجور با شغل و سیاستهای کثیفه… توی کارهاش از یکی رقیبهای بزرگش ضربه میخوره و سعی میکنه برای تلافیِ کارش، به تک دخترِ اون شخص نزدیک بشه، دختری که از چند و چونِ کارهای باباش اطلاع داره و حاضره برای نجات جونش، حتی خودشو قربانی کنه …
قسمتی از داستان سیاه نمایی :
برای بار دوم که زنگ به صدا در اومد، یخ زده پشت در ایستادم و تنش زیادی تنم رو پر کرد. فکر نمیکردم یهویی و غافلگیرانه تصمیم بگیره به اینجا بیاد. دلم هری ریخت از اینکه آدمهای بابام اونو حین اومدن به اینجا دیده باشن و تو دردسر بیفته. ولی بعد به خودم گفتم اگه همچین چیزی بود تا الان نباید سروکله شون
پیدا میشد؟ در هر صورت با اومدنش ذهنم رو به چالش کشید و یه لحظه هم نمیتونستم تمرکز کنم. دستم بی اراده به سمت کلید حرکت کرد تا در رو باز کنم ولی چیزی از درون نهيبم زد عقب بکشم این مرد وارد زندگیم بشه که چیکار کنیم؟ اینکه اون مرزهای ممنوعه بابام رو کنار بزنه و به دنیایی پا بذاره که اصلا بهش تعلق
نداره و این میون براش اتفاقی بیفته؟ میتونم راحت به زندگی نکبتی خودم ادامه بدم و فراموش کنم این آدم رو برای دلخوشی سادهی خودم به کجا کشوندم؟ زندان بی رحم بابا به اندازهی کافی برای خودم تنگو خفه ست چطوری میتونم پای کس دیگهای رو به این زندان باز کنم. شاید برای من حبسی به درازای عمرم باشه ولی
برای سورن تنها یک محاکمه در نظر میگیرن. شبيه سکانسی غم انگیز و تلخ در پایان یک فیلم درام… – خانم دکتر؟ از صداش تیری تو وجودم کشیده شد. اشتباه از خودم بود، نباید دیشب بهش زنگ میزدم و ذهنش رو به توهم امروز میکشیدم. -نبات خانم؟ نباتی؟ چرا اسمش یه جوریه، انگار میخوام چای نبات سفارش بدم. به در زد …