در زمانی که کانون خانواده مورد هجمه فیلم های ماهواره ای قرار گرفته خواندن این کتاب به تفکر و بنیان خانواده کمک می کند.
از متن کتاب :
بانوی من ! قلب همچون پرکاهی است که به فوتی جا به جا می شود . جایگاه ثابتی ندارد مگر این که به نگاهی به بند کشیده شود یا به اشاره ای . منظورم کمند محبت است .
مردت را به بند بکش . اسیر زندان دلدادگی کن . دل مرد وحشی است رامش کن با همه عشوه هایی که بلدی . من و تو مثل دو سنگ نیستیم که از کنار هم می گذردند به هم می سابند و یکدیگر را فرسوده می کنند . شاید بهتر است مثل ۲ قطره باشیم که مماس می شوند . به هم دل می بندند و در هم غرق می گردند .
مردت که از سر کار یا اداره به خانه می آید گرسنه غذاست و تشنه محبت . بهتر نیست تیمارش کنی و بگذاری از طعام سیر شود و از محبت لبریز ؟ بی شک ، او بعد از شارژ دوباره به جای لمیدن کمک کار تو خواهد شد و هم صحبتت .
لاف زدن های مردت هم شنیدنی است . اندکی درنگ کن تا پروبال گیرد ، بر خود ببالد و ادعای سلیمانی کند . سرزنشش نکن و ضعف هایش را به رخ او نکش .
و سخن آخر ، تپش قلبم را می شنوی ؟! نمی دانم چرا اینسان در تب و تابم : از با تو بودن است یا از ترس بی تو شدن ؟!
و عسی آن تکرهوا شیأ و هم خیر لکم و عسی ان تحبوا شیأ و هو شر لکم و الله یعلم و انتم لا تعلمون . ( بقره : ۲۱۶ )