بخشی از متن اصلی :
شخصيت سالم چيست؟ دارندهي شخصيت سالم چه ويژگي هايي دارد؟ رفتار و تكفر و احساس چنين آدمي چگونه است؟ ايا ما مي توانيم شخصيت هاي سالمي بشويم؟ نه تها روانشناسان، بلكه ميليونها تن ا زمردم پيش از پيش پاسخ اين پرسشنها را مي جويند. مردم بسياري براي كاوش و نمايش درون خود به عنوان درمانهاي گروهي پناه مي برند. گرفته تا چاق و لاغر، ظاهراً با چنين تجربه هايي ابعاد وسيعتر و استعدادهايي را در شخصيت خود مي يابند. كه هرگز از وجود آنها آگاهي نداشته اند.
هدف اين پژوهش فوق العاده محبوب دست يافتن به شخصيتي سالمتر و تعريق كردن آن است. تاكيد اين جنبش آن قدر كه بر رهايي منابع پنهان استعداد و خلاقيت و نيرو و انگيزش است بر درمان كشمكشهايي دوران كودكي يا جراحتهاي عاطفي گذشته نيست. كانون توجه اين جنبش اين است كه آدمي چه مي تواند باشد، نه اينك چه بوده يا اكنون چه هست.
نه روانكاوري و نه رفتارگرايي از استعداد بالقوهي آدمي براي كمال، و آرزوي بهتر و بيشتر شدن از آنچه هست بحثي نكرده اند. در واقع اين نگرشها تصوير بدبينانه اي از طبيعت انسان به دست مي دهند. رفتار گرايان آدمي را پاسخگوي فعلپذير محرك هاي بروني و روانكاوان او را دستخوش نيروهاي زيست شناختي و كشمكشهاي دروه ي كودكي مي پندارند.
حاميان جنبش استعداد بشري سطح مطلوب كمال و رشد شخصيت را فراسوي «بهنجاري » مي دانند و چنين استدلال مي كنند كه تلاش براي حصول سطح پيشرفته كمال براي تحقق بخشيدن يا از قوه به فعل رساندن تمامي استعدادهاي بالقوهي آدمي ضرورري است. به سخن ديگر، رهايي از بيماري عاطفي يا نداشتن رفتار روانپريشانه براي اينكه شخصيتي را سالم بدانيم كافي نيست. نداشتن بيماري عاطفي تنها نخستين گام ضروري به سوي رشد و كمال است. و انسان پس از اين گام راهي دراز در پيش دارد.
لئوتولستوي نويسنده ي روسي، توصيفي ماندگار از مردي به دست داده است كه در ظاهر همه چيزش در حد مطلوب است. با اين حال چنان گرفتار بي معنايي است كه در مرز خودكشي گام بر مي دارد. او مي پرسد: «چرا بايد زندگي كنم؟» تولستوي دردي را كه توصيف مي كرد به خوبي مي شناخت، چرا كه از خودش مي نوشت.
احساس مي كردم چيزي در درونم فرو ريخته زندگيم بر پايه ي آن استوار بود. اجساس مي كردم ديگر چيزي نداشتم تا به آن بياوزيم. و زندگي مغويم از فعاليت باز ايستاده بود. آنگاه به حال خود نظر كردم. مردي سالم و خوشبخت كه طناب را پنهان ميكند تا خود را از سقف اتاقي كه هر شب در آن مي خوابد، حلق آويز كند. مي ديدم كه ديگر تيراندازي نمي كنم. مبادا كه تسليم وسوسهي بسيار آسان پايان بخشيدن به زندگيم با تفنگ بشوم. نمي دانستم كه چه مي خواستم. از زندگي مي ترسيدم. مي خواستم رهايش كنم، و با اين حال همچنان بهآن اميد بسته بودم.
این فایل به همراه چکیده ، فهرست مطالب ، متن اصلی و منابع تحقیق با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار
میگیرد.
تعداد صفحات : 37