بخشی از کتاب اتفاق های خوشایند:
«آنچه امروز به عنوان روش علمی میشناسیم، فرآیندی دقیق و نظاممند برای کشف حقایق طبیعت است. دانشمندان فرضیهای را مطرح میکنند، آزمایشهایی را طراحی میکنند، دادهها را جمعآوری میکنند و نتایج را تحلیل میکنند. اما در دنیای واقعی پژوهش، مسیر کشف اغلب پیچیدهتر و نامنظمتر است. الکساندر فلمینگ هرگز قصد نداشت پنیسیلین را کشف کند. او صرفاً متوجه شد که کپکهای مزاحمی که بهطور تصادفی پیالههای کشت باکتریاش را آلوده کرده بودند، باعث از بین رفتن باکتریها شدهاند. مشاهدهای که بسیاری از دانشمندان دیگر ممکن بود نادیده بگیرند یا آن را صرفاً یک مزاحمت آزمایشگاهی تلقی کنند.
تاریخ پزشکی پر از چنین لحظاتی است، لحظاتی که در آن چشمان آماده و ذهنهای هوشیار، معنایی عمیق در رویدادهای به ظاهر بیاهمیت مییابند. ویلهلم رونتگن در حال مطالعه اشعههای کاتدی بود که متوجه شد صفحهی فلوئورسنتی در آن سوی اتاق میدرخشد، اگرچه دستگاه کاملاً پوشیده شده بود. به جای نادیده گرفتن این پدیده، او تصمیم گرفت آن را بیشتر بررسی کند و در نهایت اشعه ایکس را کشف کرد. یا چارلز ویلسون که به دنبال رفع مشکلات ابرسازهای مصنوعی خود، ناخواسته اتاقک حبابی را اختراع کرد، ابزاری که بعدها برای تشخیص ذرات زیراتمی اهمیت حیاتی پیدا کرد و منجر به کشفیات مهمی در فیزیک ذرات شد.»