بخشی از کتاب داستان گویی هدفمند:
«داده‌ها اطلاع می‌دهند، اما داستان‌ها می‌فروشند. ما در زمانی زندگی می‌کنیم که توجه، کمیاب‌ترین منبع است. ممکن است بینش‌های بسیار هوشمندانه‌ای داشته باشید، یا اطلاعات و آمار بسیار دقیقی ارائه دهید، اما اگر آن‌ها را در قالبی ارائه نکنید که با احساسات مخاطب ارتباط برقرار کند، نادیده گرفته خواهند شد. به همین دلیل، داستان‌گویی یک گزینه‌ی لوکس یا تزئینی نیست؛ بلکه یک ضرورت است. داستان، پلی است بین منطق و احساس، بین واقعیت و تجربه. یک داستان خوب می‌تواند اطلاعات را به دگرگونی تبدیل کند.
در فضای کسب‌وکار، ما اغلب برای متقاعد کردن دیگران به منطق تکیه می‌کنیم. اما انسان‌ها فقط بر اساس منطق تصمیم نمی‌گیرند. ما با احساس تصمیم می‌گیریم و بعد با منطق توجیهش می‌کنیم. داستان‌گویی هدفمند این حقیقت را درک کرده و از آن بهره می‌برد تا ارائه‌هایی طراحی کند که نه‌تنها اطلاع‌رسانی می‌کنند، بلکه الهام‌بخش عمل نیز هستند. فرقی نمی‌کند که در حال معرفی یک محصول باشید، استراتژی جدیدی را پیشنهاد دهید یا رهبری یک تغییر سازمانی را برعهده داشته باشید، تاثیرگذاری شما وابسته به کیفیت داستانی است که می‌گویید.
متقاعدکننده‌ترین افراد همیشه آن‌هایی نیستند که بیشترین دانش را دارند، بلکه کسانی هستند که می‌توانند شفاف‌ترین تصاویر ذهنی را ایجاد کنند. آن‌ها از قدرت داستان برای ساده‌سازی مفاهیم پیچیده استفاده می‌کنند و دیدگاه‌های انتزاعی را به شکلی ملموس ارائه می‌دهند.»