بخشی از کتاب یک سال از زندگی ویلیام شکسپیر:
«در بامداد بیست و هشتم دسامبر ۱۵۹۸، گروهی از کارگران با عجله در حومه جنوبی لندن مشغول کار شدند. ماموریت آنها غیرعادی و تا حدی غیرقانونی بود: برچیدن تئاتر معروف "تئاتر" که دوازده سال در شمال لندن برپا بود. آنها زیر نظر مستقیم پیتر استریت، نجار اصلی ساختمان، و با حضور چند عضو کمپانی تئاتر لرد چمبرلن، از جمله ویلیام شکسپیر، کار میکردند. کارگران باید تمام تیرهای چوبی، ستونها و حتی میخهای ساختمان را جدا کرده و از رودخانه تیمز عبور میدادند تا در ساحل جنوبی، در محله سادرک، تئاتر جدیدی بسازند - تئاتری که بعدها به نام "گلوب" شهرت جهانی یافت.
این اقدام جسورانه نشاندهنده تغییری بنیادین در زندگی و حرفه شکسپیر بود. او که تا آن زمان تنها یک عضو از کمپانی تئاتری بود، حالا به یکی از سهامداران اصلی بزرگترین تئاتر لندن تبدیل میشد. اما این تنها یکی از تحولات سال ۱۵۹۹ بود. در این سال، شکسپیر که در آستانه سی و پنج سالگی قرار داشت، به اوج خلاقیت هنری خود رسید. او در حالی که درگیر ساخت تئاتر گلوب بود، چهار نمایشنامه نوشت که هر کدام به تنهایی میتوانست یک نویسنده را به شهرت برساند. این نمایشنامهها نه تنها بلوغ هنری او را نشان میدادند، بلکه بازتابی از تحولات عمیق سیاسی و اجتماعی انگلستان نیز بودند.»