PDF فصل اول رمان مه جبین از فرشته تات شهدوست در 1022 صفحه

PDF رمان: مه جبین  فصل اول

نو ایسنده :فرشته تات شهدوست 

تعداد صفحه :1022 صفحه

قابل اجرا  و دانلود بر روی انواع گوشی  و سیستم های کامپیوتری

 

مه جبین" اثری است داستانی که "فرشته تات شهدوست" است 

عنوان کتاب از اسم دختری که شخصیت اصلی داستان است گرفته شده؛ دختری به نام "مه جبین" که قیومیت او، بعد از اینکه پدر و مادرش را از دست داد، بر عهده ی شاهپور قرار گرفته است.

 "مه جبین" اما خواهری هم دارد به نام ماهک، که با او زندگی می کند. ماهک و "مه جبین" از سمت مادر، خواهران تنی هستند اما پدر ماهک مردی است به نام شکیب. قیم "مه جبین"، شاهپور، جوانی رعنا و اصیل، با شخصیتی جذاب است که از سر وظیفه قیومیت "مه جبین" را بر عهده گرفته و این وظیفه تا زمانی که او ازدواج کند بر عهده ی شاهپور است.
دست روزگار روز به روز شاهپور و "مه جبین" را به هم نزدیک تر می کند؛ ابتدا این علاقه از سمت شاهپور تشدید می شود اما آنچه او از جانب "مه جبین" حس می کند، تنها علاقه ای از سر احترام است. داستان "مه جبین" به همینجا خلاصه نمی شود و "فرشته تات شهدوست"، چرخش های داستانی دیگری را نیز رقم زده است. یکی از این موارد وقتی اتفاق می افتد که در یک مراسم خداحافظی برای یکی از دوستان "مه جبین"، او و بارانا متوجه تماسی می شوند که با ماهک گرفته شده است. شکیب به سراغ ماهک رفته و از قرار و مداری دیرینه حرف می زند؛ طبق این قرار، ماهک باید با کسی ازدواج کند که هیچ علاقه ای در قلبش نسبت به او ندارد و این شرط، تنها راه نجات مانی، پسر شکیب، از اعدام شدن است.

قسمت هایی از کتاب مه جبین

 شاهپور همانطور که دیواره ی داغ و بلورین استکان را میان انگشتانش لمس می کرد نگاهش را اجمالی دور تا دور هال نسبتا بزرگ خانه ی طوبی چرخاند و روی قاب منبت کاری شده ی «آیت الکرسی» کمی بیشتر مکث کرد. استکانش را روی میز گذاشت و دستی به ریش و سبیل مرتب و آراسته ی خود کشید … همانطور اخم آلود و جدی، نگاهش از روی قاب نوشته کش آمد و سمت طوبی رفت و روی چهره اش تامل کرد … بی آنکه حواسش باشد گوشه ی سبیلش را بین دو انگشت گرفته و نرم نرمک تاب می داد. طوبی لبخندی از سر مصلحت روی لب آورد و طعنه زد: به گمونم راه گم کردی شاهپورجان … به خوابم نمی دیدم روز عیدی همچین سعادتی نصیبم بشه که بچه ی خواهرم بعد از عهد و سالی به خاله اش سر بزنه … شاهپور با خونسردی لبخند زد … دستش را از سبیلش انداخت و تسبیح عقیق سلیمانی را از جیب کتش بیرون آورد … آن را با طمانینه کف دستش سایید و آرام آرام از زیر انگشتش دانه کشید … نگاه طاهره به دست او بود شاهپور مستقیم به صورت خاله اش نگاه می کرد … طوبی نگاهش را می دزدید، ولی قوام و مهابت صدای شاهپور چیزی نبود که از نظرش پنهان بماند … شما لطف داری خاله خانم، ولی شرمنده … محض دید و بازدید خدمت نرسیدم … طوبی اخم کرد و با تعجب نگاهش را به خواهرزاده ی جوانش داد … شاهپور با همان لبخند، محکم و صریح به چشمان او زل زد و بی پرده رفت سر اصل مطلب! دیروز همه ی حرفاتونو با عمه تاج شنیدم … اما خب … حقیقتش میون کلامتون یه جریانی خیلی اذیتم کرد … انقدر مهم بود که به خاطرش پا شم بیام اینجا و ازت بخوام رو در رو همه چیزو بهم بگی … طاهره با تعجب به مادرش نگاه کرد …

 نگاهش باز آمد تا روی لب های مه جبین و سرفه کرد. با «ببخشید» ای که زیر لب گفت از پشت میز بلند شد. کجا می رفت؟ کجا برود که نفس بکشد؟ نگاهش به بالکن کوچکی افتاد که انتهای رستوران بود. دو نفس… نه… سه نفس عمیق بکشد آرام می شود. حواسش را جمع کند و دلش از تکاپو بیفتد برمی گردد. تا آن موقع هم مه جبین غذایش را خورده و… می روند. صدای آهنگ هنوز هم شنیده می شد. در بالکن را باز گذاشت تا مه جبین را ببیند. از آخرین باری که تنهایش گذاشته بود خاطره ی خوشی نداشت. وقتی برگشت نگاهش به فضای بازی افتاد که پر بود از درختان نارنج. عطر نارنج. عطر بهار نارنج. لعنتی… همین را می خواست؟ این که فقط حالش را بدتر می کرد. عاشق که باشی. عشق هم در سینه ات به قل قل بیفتد. قلبی که ملتمسانه خواهان یار باشد. آن وقت عطرش هم پخش باشد در هوا… کارش به جنون می کشید! مثلا آمده بود آرام شود؟ آمده بود بیرون کند هوای زلیخا را از سرش؟! خواست برگردد که در بالکن باز شد و مه جبین بیرون آمد. در را بست و با تعجب به شاهپور که تا گردن سرخ شده بود نگاه کرد: «چرا اومدی اینجا؟ چیزی شده؟!» نگاه شاهپور از چشمان مه جبین… از موهایش… از نگاهش… از گونه و بینی خوش فرمش آمد و آمد تا رسید به لب هایش و… به لیموترشی که در دست داشت. نه؛ آن لیمو ترش نبود… وسیله ی شکنجه ی شاهپور بود. این هم شکنجه گرش… خوب دلربایی می کرد. وسیله ی شکنجه را مه جبین برد سمت دهانش که شاهپور با غیظ از دستش کشید: «د نخور اینو!» مه جبین خندان و بهت زده پرسید: «چرا؟!» شاهپور با حرص، لیمو را کف دستش چلاند و… سر به زیر شد. مه جبین خندید: «تو لیموترش دوست داری!» سرش را جلو برد و کنار صورت شاهپور زمزمه کرد: «مخصوصا اگه من جلوت بخورم!»



 قیمت: 25,000 تومان  پرداخت و دانلود

امکان اینکه خرید شما بصورت اسکن عکس کتاب باشد وجود دارد! #نسخه_الکترونیکی_کمک_درکاهش_تولید_کاغذ


برچسب ها: فصل اول رمان مه جبین فرشته تات شهدوست رمان جدید وجذاب دانلود رمان جبین فصل اول دانلود فصل اول رمان مه جبین پی دی اف رمان مه جبین PDF رمان مه جبین
دسته بندی: 🔺دیجیتال فایل های الکترونیکی » ... pdf (رمان،شعر،داستان)

تعداد مشاهده: 3419 مشاهده

فرمت محصول دانلودی:

فرمت فایل اصلی: PDF

تعداد صفحات: 1022

حجم محصول:81,257 کیلوبایت


محصولات دیگر این دسته

کتاب توحید کتاب توحید قیمت: 45,000 تومان
تعریف صوفی و تصوف تعریف صوفی و تصوف قیمت: 45,000 تومان
مراحل السالکین مراحل السالکین قیمت: 45,000 تومان
کتاب حقیقتی دیگر کتاب حقیقتی دیگر قیمت: 45,000 تومان
کتاب آتش درون کتاب آتش درون قیمت: 45,000 تومان
دومین حلقه قدرت دومین حلقه قدرت قیمت: 45,000 تومان
کتاب هدیه عقاب کتاب هدیه عقاب قیمت: 45,000 تومان

نماد اعتماد الکترونیکی


هزینه مالیات خرید را مهمان ما باشید!

درباره ما

آدرس: گناباد، بخش مرکزی، شهرک حافظ ،خیابان شهیدشوریده پلاک209 طبقه_همکف کدپستی9691958475
در سال 1391 فعالیت ما تشکیل شد. سیستمی کاملا پویا و تعاملی که به‌عنوان یک دروازه متمرکز برای دسترسی به اطلاعات، خدمات و منابع عمل میکند. تجارت آنلاین جهانی باسرعت درحال پیشرفت است. حوزه آنلاین شاپ ها و کسب کارهای اینترنتی بخش کوچکی از این صنعت فروش هستند. در کارآفرینی نیز به همینصورت الان می توانید آنلاین شاپ خود را بـسازید!

تماس با ما

"کتابخانه دیجیتالی فارس فایل" پورتالی آماده سرویس دهی خدمات برای کمک در فروش اینترنتی فایل ها و محصولات دیجیتالی الکترونیکی
مفتخریم در زمینه گسترش و توسعه فرهنگ با مشارکت شما ارزش دانش کهن باستان و علوم روز دنیا را نگهداری و حفظ نماییم.

تلفن تماس051-57261834 آیـدیfars_support ارسال آنلاین پیام در تلگـرام

آمار نشان سایت

logo-samandehi
42,999 بازدید امروز
100,209 بازدید دیروز
508,801,327 بازدید کل
27,896 تعداد کاربر
67,501 کل محصولات
تمام حقوق مادی و معنوی سایت برای فارسفایل محفوظ می باشد.
کدنویسی توسط تیم : فارسفایل