مقدمه
انسان، محور بهره وري است، وكليه سازمانها با هرنوع ماموريتي كه دارند بايد بيشترين سرمايه، وقت وبرنامه رابه پرورش انسانها از ابعاد مختلف اختصاص دهند. به گونه اي كه انسان سازماني، در ابعاد مختلف آمادگي ايجاد پرورش و كاربردي كردن بهروري فردي گروهي و سازماني را دارا باشد.
توسعه منابع انساني در سازمانها به نوعي تعهد و انتظار متقابل و وظيفه دو سويه بين فرد و سازمان مبدل شده است. در چهارچوب اين تعهد و انتظار متقابل، كاركنان بايد ضمن نشان دادن التزام عملي به انجام وظايفي در راستاي اهداف سازماني، و همچنين رفتار در چهارچوب نظامنامه آن، حقوق متقابلي را نيز براي خود تعريف كنند. از اهم اين حقوق مي توان به بهره مندي از فرصت توسعة مستمر دانش و مهارت كاري و تكامل جنبه هاي مختلف شخصيتي كاركنان اشاره كرد. از سوي ديگر سازمان نيز در چهارچوب انتظارات به حق خود از كاركنان مي خواهد كه با نهايت تلاش و تعهد در راستاي تحقق اهداف سازمان گام بردارند(ابيلي، 1382).
امروز اغلب سازمانها و افراد موجود در آن با عـــدم اطمينان و تغييرات محيطي مواجه مي شوند. بعضي عوامل تأثير گذار بر سازمانها شامل تقاضا براي كيفيت بيشتر، رشد جهاني شدن اقتصاد و رقابت و افزايش سطوح فناوري است. در چنين وضعيتي سازمانها بايد ياد بگيرند كه چگونه انرژي هاي خلاق افراد را آزاد سازند و همچنين آنها بايد ياد بگيرند كه چگونه به افراد مختلف سازمان احترام بگذارند، تا آنها قادر باشند كه عملكرد موفقي در سازمان داشته باشند و بتوانند با همديگر در راستاي اهداف مشترك كار كنند و بتوانند بر مشكلات سازماني فائق آيند . (Nixon,1994)
تفكر سنتي مديريت در عبارت «من مدير هستم و اين افراد براي من كار مي كنند» خلاصه مي شد. در اين نوع تفكر، جهت دهي و كنترل با اقتدار كامل از طرف سازمان اعمال مي شد. در اين شيوه اعضاي تيم از جهت دهي تعيين شده از طرف مديران پيروي مي كردند و از آزادي عمل كمتري برخوردار بودند و از آنهاخواسته نمي شد كه براي گستردگي كارهاي روزانه خود فكر كنند. مديران براي اعضاي تيم برنامه ريزي مي كردند و تيم ها وابسته به مديران بودند.
در مقابل اين تفكر پارادايم ديگري مطرح شد. اين تفكر مي تواند در عبارت (من مدير هستم و براي اين افراد كاري مي كنم) خلاصه شود. زير بناي اين نوع تفكر اين است كه تيم و اعضاي آن از شايستگي لازم براي سازماندهي كار خود برخوردار هستند. حركت از پارادايم وابستگي به سوي پاراديم توانمند سازي كار ساده اي نيست و آن مستلزم تغيير در طرز تفكر ادراكات و مهارتي مديران دارد(Wilson, 1996).
«برنامه ريزي توسعة فردي» ابزاري است كه ازطريق آن كاركنان مجهز به مهارتهاي چند بعدي درزمينه شغلي، تخصصي، فكري، تحصيلي وخانوادگي مجهز مي گردند كه باعث تحقق هدف توسعة منابع انساني مي شود.
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 20