تحقیق در مورد اصول و مباني مديريت اسلامي
گروه حوزه و دانشگاه : سه تن از اساتيد دانشگاه تهران در مقاله اي روشي جديد و ابتکاري براي بررسي الگوي تصميم گيري ارائه کرده اند. بر اساس اين روش، ابتدا مدل تصميم گيري حکيمانه به قوانين "اگر -آنگاه" فازي تبديل مي شود که نتيجه آن، ترسيم منطقه موجه تصميم گيري بر مبناي مدل تصميم گيري حکيمانه است. به منظور بررسي روش پيشنهادي، سه مورد از تصميمات حضرت امام خميني (ره) مورد بررسي قرار گرفت که طبق نتايج، الگوي تمامي موارد تصميم گيري از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجات مختلف شناسايي شد.
امروزه آنچه به عنوان علم و تئوري هاي مديريت مطرح مي شود، زايده افکار، انديشه ها و تحقيقات صاحبنظران غربي است. با توجه به اين مطلب، طي سال هاي اخير انديشمندان و محققان مسلمان نيز براي پر کردن خلا ناشي از عم حضور مديريت اسلامي، تحقيقات زيادي را در اين حوزه انجام داده اند که ماحصل آن کتب و مقالاتي (هر چند کم و محدود) است. يکي از موضوعاتي که در بحث مديريت جايگاه قابل ملاحظه دارد، بحث تصميم گيري است که از منظر مديريت اسلام کمتر به آن پرداخته شده است. در اين مقاله، روشي جديد و ابتکاري براي بررسي الگوي تصميم گيري ارائه شده است. بر اساس اين روش، ابتدا مدل تصميم گيري حکيمانه (يک مدل جديد مطرح شده در مديريت اسلامي) به قوانين اگر - آنگاه فازي تبديل مي شود که نتيجه آن، ترسيم منطقه موجه تصميم گيري بر مبناي مدل تصميم گيري حکيمانه است. با وجود اين منطقه موجه، مي توان گزينه هاي جديد را وارد کرد و الگوي تصميم گيري مربوط به هر يک از گزينه ها را مشخص کرد. به منظور بررسي روش پيشنهادي، سه مورد از تصميمات حضرت امام خميني (ره) با اين روش مورد بررسي قرار گرفت که طبق نتايج به دست آمده، الگوي تمامي موارد تصميم گيري از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجات مختلف شناسايي شد.
مقدمه
از جمله جنبه هاي حساس وظايف مديريت را مي توان تصميم گيري، ارتباطات، تنظيم و هدايت دانست. مديريت براي تحقق کارآمد اين وظايف، مبادرت به استفاده از فرايند تصميم گيري در قالب نقش تصميم گيري مي کند. هربرت سايمون (Herbert Siman)، محققي که در زمينه تصميم گيري تحقيقات زيادي انجام داده است، معتقد است مديريت و تصميم گيري دو واژه هم معنا و مترادف هستند. به عبارت ديگر مدير به وسيله تصميماتش شناخته مي شود. در واقع تصميم گيري جوهره مديريت بوده و آينه تمام نماي توانايي ها و قابليت هاي مدير است. از سوي ديگر ريشه يابي دلايل موفقيت و عدم موفقيت سازمان ها به تصميمات اتخاذ شده مديران آن سازمان ها منتهي مي شود. از اين رو است که نيومن (Newman) کيفيت مديريت را تابع کيفيت تصميم گيري مي داند و مدعي است که تصميم گيري به تنهايي، مهم ترين نقش مدير است زيرا کيفيت طرح و برنامه ها اثربخشي و کارآمدي استراتژي ها و کيفيت نتايجي که از اعمال آن ها به دست مي آيد همگي تابع کيفيت تصميماتي است که مدير اتخاذ مي کند.
اصولا مدل هاي تصميم گيري مختلفي توسط صاحب نظران معرفي شده که از آن جمله مي توان به مدل عقلايي، مدل کارنگي، مدل تصميم گيري مرحله اي، مدل ادغام مرحله اي و الگوي کارنگي، الگوي سطل زباله، الگوي تصميم گيري اقتضايي، مدل تصميم گيري در بحران و مدل تصميم گيري در نظريه آشوب اشاره کرد. در اين مقاله از مدلي تحت عنوان مدل تصميم گيري حکيمانه که توسط باقريان و همکاران (1381) ارائه شده ست، استفاده مي شود. اين مدل بواسطه در نظر گرفتن اين مطلب که چيزها را آن چنان که هست بايد شناخت، و کارها را آن چنان که بايد به انجام رساند (تعريف حکمت)، به تصميم گيري حکيمانه مشهور شده است. در مدل حاضر تاثير اساسي مفروضات مدل، بخصوص در مبحث حق گرايي تا واقع گرايي، تجلي يافته است. در واقع بايد تفاوت بين حقيقت به معناي آنچه حق است و بايد به آن برسيم با واقعيت به معناي آنچه هست و الزاما هم مي تواند نباشد، روشن شود و ترکيب عملي اين دو در يک مدل ماتريسي تعيين گردد. بنابراين تمرکز اصلي اين مدل بر آرمان گرايي و واقعيت نگر بودن دستگاه تصميم گيري است که محصول يا خروجي اين دستگاه تصميم گيري، تصميمات حکيمانه است.
ادبيات موضوع
مدل تصميم گيري حکيمانه
در مدل تصميم گيري حکيمانه، دو مورد حق گرايي و واقع گرايي مبنايي براي تحليل تصميمات اخذ شده به حساب مي آيد. در واقع بايد تفاوت بين حقيقت به معناي آنچه حق است و بايد به آن برسيم يا واقعيت به معناي آنچه که هست و الزاما هم مي تواند نباشد، روشن شود و ترکيب عملي اين دو در يک مدل ماتريسي تعيين شود. بر اساس سيره ائمه شيعه (ع)، خود را آرمانگراي واقعيت نگر مي دانيم و محصول اين دستگاه تصميم گيري، تصميمات حکيمانه - حکمت دانستن اشياء آن چنان که هست و انجام کارها آنچنان که بايد است - خواهد بود. بنابراين انواع تصميمات به درجه اي که از الگوي پيشتازي و مفروضات اساسي مدل تبعيت کند به تصميم حکيمانه نزديک تر خواهند بود.
مدل حاضر مدلي ترکيبي از نوع مدل هاي محتوايي - فرايندي با ترسيم ماتريسي است. علت انتخاب مدل ترکيبي اين است که مدل هاي ارکاني ايستا (Static) هستند و از پويايي (Dynamics) لازم برخوردار نيستند و رابطه بين عناصر آن مشخص نيست ولي از نظر محتوايي غني هستند. در مدل هاي فرايندي امکان برقراري اين روابط و ايجاد پويايي وجود دارد، بنابراين در اين جا ما از حالت ترکيبي بهره برده ايم. از نظر محتوايي عناصر مدل را مي توان در سه دسته جاي داد: 1- اصول و مباني و شرايط حاکم که حالت زمينه را دارند، 2- عناصر مدل و 3- ارتباط بين اين عناصر که حالت پويايي به مدل مي دهد.
تصميم گيري حکيمانه فرايندي است در چارچوب جهان توحيدي ( مفروضات اساسي با متاتئوري اسلامي)، که در آن تصميم گيرنده براي تدبير امور فردي و اجتماعي خويش با بهره گيري از دانش و هنر مديريت، همواره با استفاده از اصول و مباني اعتقادي مدون خود از يکسو و در نظر گرفتن شرايط حاکم بر موضوع (شناخت عوامل داخلي و محيطي) به عنوان پايه واقع گرايي از سوي ديگر، تصميمات خود را اخذ مي کند. بنابراين براي اخذ هرگونه تصميم، دو مورد اصول و مباني اعتقادي و شناخت از موضوع مبناي تعيين نوع تصميمات مي باشند. در اين فرايند هر اندازه درک از اصول و مباني و پايبندي و التزام به آن عميق تر، و شناخت از شرايط و مقتضيات موضوع به واقعيت نزديک تر و آشنايي و مهارت بهره گيري از علوم و فنون مديريت افزونتر باشد تصميمات و تدابير اخذ شده حکيمانه تر، کم هزينه تر و آثار و برکات آن ماندگارتر و بهره ورتر خواهد بود.
در اين مدل مفهومي، چهاررکن اصلي به ترتيب زير تعريف مي شود : تصميم گيرنده: تصميم گيرنده فرد يا نظام اجتماعي است که با تکيه بر اصول و مباني ارزشي مدون خويش و شناخت از موضوع طبق فرايند تصميم گيري تعريف شده، تدابير و تصميمات خود را اتخاذ مي کند. اصول و مباني: اصول و مباني، چارچوب ارزشي شکل دهنده محتوا و ساختار هويت بخش کليه ارکان تصميم گيري است. شناخت موضوع: شناخت موضوع، علم و اطلاع سازمان يافته از آثار، علل و زمينه هاي رشد و پايداري و يا افول و تباهي يک نظام (فردي يا اجتماعي) در محيط خود است که پايه واقع گرايي در تصميمات و تدابير متخذه است. فرايند تصميم گيري: فرايند تصميم گيري حکيمانه شامل هفت مرحله ه شرح زير است: 1- تبيين اصول و مباني ، 2- تحقيق و شناخت موضوع ، 3- تصميم سازي ، 4- تصميم گيري ، 6- تمهيد اجرا و ايجاد عزم ، 6- تحقق تصميم (اجرا) و ارزيابي و 7- تصحيح ارکان
فرايند مذکور قابليت خود اصلاح داشته و به صورت چرخه تصميم گيري عمل مي کند و با تکرار تصميمات مشابه چرخه مذکور در نظام تصميم گيرنده نهادينه مي شود. کيفيت تصميمات مبتني بر دو پايه اساسي اصول و مباني اعتقادي و شناخت از موضوع به صورت نمودار 2 است.
تفکر فازي و منطق فازي
بر اساس مباني و اصول علم، همه چيز تنها مشمول يک قاعده ثابت مي شود که به موجب آن يا آن چيز درست يا غلط است. دانشمندان نيز در گذشته بر اساس همين منطق محيط خود را تحليل مي کردند. در علم منطق و رياضيات نيز همين استدلال حاکم بوده است.
اشتباه علم در چنين تحليلي بيانگر اين است که آنچه را که تنها براي موارد خاصي مصداق دارد به تمام پديده ها تعميم داده است. در حاليکه در عالم واقعي همه چيز کاملا درست يا غلط نيست. اما تحت اين شرايط، افزايش تغيير ابهام و عدم اطمينان در محيط، تصميم گيران را با مشکلات عديده اي مواجه کرده است. اگر مبناي تصميم گيري، منطق کلاسيک باشد، انحراف از واقعيت افزايش خواهد يافت. در شرايطي که انحرافات اپسيلوني موجب خروج سازمان ها از صحنه رقابت مي شود، استفاده از اين منطق علمي صحيح به نظر نمي رسد. لذا براي توانمند سازي مديران، که وظيفه اصلي آن ها تصميم گيري است، در مواجهه با شرايط نامطمئن لازم است که آن ها را به علوم و فنون خاص اين محيط ها مجهز کرد. واضح است که در تمامي محيط هاي سازمان شرايط تصميم گيري نادقيق و مبهم است و عمدتا داده هاي مورد استفاده ناقص، مبهم، سربسته و نادقيق مي باشند. تحليل چنين داده هايي نيازمند منطق و دستگاه تحليل يويژه اي است که امروزه تحت عنوان تئوري مجموعه هاي فازي يا منطق افزي (Fuzzy logic) به دنيا معرفي شده است.
در مقابل منطق کلاسيک، در سال 1965 منطق فازي توسط پروفسور لطفي زاده، استاد ايران الاصل دانشگاه برکلي کاليفرنيا، طي مقاله اي تحت عنوان مجموعه هاي فازي (Fuzzy sets) ارائه شد. گرچه تا حدود يک دهه پيش بحث فازي با مخالفت شديد دانشمندان، رياضيدانان و مهندسين رو به رو بود، اما به دليل ارائه نتايج خارق العاده در مسائل عملي و بهبود قابل توجه در پديده هاي کاربردي اين مخالفت ها به تشويق و تحسين بدل شد. کاربرد اصلي اين منطق در شرايط عدم اطمينان است. طبق اين منطق، براحتي مي توان بسياري از مفاهيم و تفسيرها را که در قالب اعداد کمي نمي گنجند و به نوعي متغير زباني به حساب مي آيند، را صورتبندي رياضي کرد و از آن ها در جهت تصميم گيري و استدلال استفاده کرد. بر اساس منطق فازي، اين متغيرهاي مبهم و نادقيق عوامل مهمي در هوشمندي انسان به شمار مي آيند. بنابراين مي توان گفت که در محيط فازي، استدلالهاي انساني عامل اصلي تصميم گيري است. شواهد نشان مي دهد که بهره وري تصميم گيراني که منطق فازي را به کار مي گيرند، ممکن است از 3000 درصد افزايش يابد. رويکرد فازي به تصميم گيري، مي تواند امکان استنباط شهودي، ابتکارات و تجربه هاي انسان را فراهم کند.
رويکرد ستني غربي به دنياي مديريت بر مبناي منطق دودويي متکي بود. اين نوع تحليل در عصر اطلاعات که رايانه هاي ديجيتالي همه شرايط را کنترل مي کنند غير ممکن است. به طور خلاصه، مديريت اثربخش وابسته به اخذ تصميمات مناسب و تجزيه و تحليل صحيح داده ها است. لذا استفاده از منطق کلاسيک موجب انحراف مديران خواهد شد و مديران ملزم به بررسي فاصله بين دو گزينه و به صورت يک پيوستار هستند. منطق فازي رويکردي نوين براي پاسخ به ابهامات موجود در تصميمات بر مبناي منطق کلاسيک است. سيستم هاي مديريت فازي با بهره گيري از منطق فازي، همانند حافظه انسان داده ها را پردازش کرد و اطلاعات مورد نياز مديران را جهت تصميم گيري فراهم مي کند. علاوه بر اين، اين سيستم با ترکيب شدن با شبکه هاي عصبي و به کارگيري توابع يادگيرنده براحتي قادر است که تجربه هاي مديران را در نظر گرفته و به طور خودکار خود را به روز کند. با به کارگيري نظريه سيستم هاي فازي، مديريت قادر خواهد بود در برابر موقعيت هاي پوياي اقتصادي و اجتماعي به طور انعطاف پذيري پاسخگو باشد. علم مديريت فازي قادر است مدل هايي ايجاد کند که تقريبا همانند انسان، اطلاعات کيفي را به صورت هوشمند پردازش نمايد. بدين ترتيب سيستم هاي مديريت، انعطاف بيشتري پيدا مي کنند و اداره سازمان پيچيده و بزرگ در محيط هايي با تغييرات متناوب امکان پذير مي شود.
روش تحقيق
مقاله حاضر روش جديدي براي تعيين الگوي تصميم گيري ارائه مي کند، اين روش شامل دو مرحله است: تدوين منطقه موجه و تعيين موقعيت يک يا چند تصميم خاص در منطقه موجه (نمودار 1)
بنا به اين دو مرحله، ابتدا منطقه موجه اي بر اساس يک الگوي تصميم گيري تعيين مي شود. سپس گزينه اي جديد وارد منطقه موجه شده و موقعيت آن تعيين مي شود.
مرحله اول - تدوين منطقه موجه: در اين مرحله يک سيستم فازي که تشکيل دهنده منطقه موجه تصميم گيري است طراحي مي شود. اين سيستم فازي شامل يکسري قوانين اگر - آنگاه (If - then) است که اين قوانين بر اساس يک مدل استاندارد و يا توسط متخصصن رشته مورد تحقيق تدوين مي شود. براي تدوين سيستم فازي مذکور، بايد تمامي حالات مربوط به رفتار سيستم به صورت قوانين اگر - آنگاه طراحي شود. بنابراين تمامي حالات ممکن مربوط به رفتار يک سيستم در قالب يک سري قوانين تعريف مي شود و سپس در هنگام ورود گزينه اي جديد، سيستم سعي مي کند بهترين قانون مطابق با گزينه ورودي را يافته و خروجي آن را در قالب نوع تصميم ارائه نمايد. دراين مقاله، الگوي تصميم گيري حکيمانه به عنوان مدل مبنا براي تحليل هاي بعدي انتخب شده است. الگوي تصميم گيري تدوين شده در اين مقاله به ترتيب نمودار 2 است.
بنابراين، الگوي فوق معادل منطقه موجه تصميم گيري است. در مدل فوق، ابعاد ميزان شناخت از موضوع و اصولي و مباني اعتقادي فرد تصميم گيرنده به عنوان متغيرهاي ورودي مدل هستند و چهار الگوي تصميم گيري حکيمانه، مصلحت گرايانه، تکليف گرايانه و خردگرايانه خروجي هاي مدل خواهند بود. پس از انتخاب مدل مبنا براي تجزيه و تحليل، لازم است که مدل فوق به صورت يک سيستم متشکل از قوانين فازي طراحي شود. جهت تحقق اين مهم ابتدا لازم است که متغيرهاي ورودي و خروجي، افرازبندي فازي شوند. لذا براي متغيرهاي ورودي افرازبندي هفت تايي و متغيرهاي خروجي افرازبندي سه تايي در نظر گرفته شد. با توجه به اين که ورودي ها داراي يک طيف هفت تايي هستند، پس مي توان گفت که بردارهاي X و Y در نمودار 2 به هفت قسمت تقسيم مي شوند. با ترکيب اين دو بردار 49 خانه بوجود مي آيد که براي تعريف هر خانه، لازم است يک قانون تعريف شود. بنابراين براي تعريف منطقه موجه، 49 قانون بايد تعريف شود. نمودار 3 اين مطلب را با وضوح بيش تري نشان مي دهد. همان گونه که گفته شد، سيستم فازي مذکور مبتني بر مجموعه اي از قوانين اگر - آنگاه فازي است که اين قوانين بر اساس نظر خبرگان تعريف شده است. منظور از خبرگان کساني هستند که به طور کامل مدل تصميم گيري حکيمانه را مي دانند. در اين مورد خاص، بهترين خبره طراح مدل است. لذا در تعريف سيستم مذکور، از چهارنفر از طراحان مدل تصميم گيري حکيمانه کمک گرفته شده است. بدين ترتيب سعي شده است که يک سيستم فازي معتبر تعريف شود.
مرحله دوم - تعيين موقعيت يک تصميم خاص در منطقه موجه: در اين مرحله موقعيت يک تصميم خاص به عنوان گزينه اي جديد در منطقه موجه تعيين مي شود. براي اين به منظور لازم است که ورودي هاي سيستم، ميزان شنخت از موضوع x1 و شدت اصول و مباني فردي تصميم گيرنده x2 در ارتباط با تصميم مذکور محاسبه شود. ابتدا لازم است که گزينه هاي تصميم گيري که بايد موقعيت آن ها تعيين شود، شناسايي شوند. در اين تحقيق سه مورد از تصميمات حضرت امام خميني (ره) به ترتيب زير انتخاب شد. 1- تصميم بازگشت به ايران در 12 بهمن سال 1357 ، 2- تصميم مربوط به سلمان رشدي و 3- تصميم شکستن حکومت نظامي در 21 بهمن سال 1357 .
پس از تعيين گزينه هاي جديد بايد ميزان x1 و x2 را براي هر يک از موارد مذکور تعيين کرد. به عبارت ديگر بايد مشخص کرد که به طور مثال در مورد برگشت به ايران در 12 بهمن سال 1357، حضرت امام خميني (ره) چقدر از موضوع شناخت داشته اند و اين که اصول و مباني اعتقادي ايشان به چه ميزان در گرفتن اين تصميم او را پشتيباني کرده اند. براي محاسبه هر يک از دو مورد x1 و x2 را تشکيل دهد. شاخص هاي زير مجموعه هر يک از موارد شناخت از موضوع و اصول و مباني اعتقادي به ترتيب زير است.
شناخت از موضوع: برخورداري از اطلاعات روز، شناخت از دنيا مخصوصا آمريکا، شناخت از مردم، شناخت از اعتقادات مسلمان، شناخت از رژيم، موقعيت شناسي، قاطعيت.
اصول و مباني اعتقادي: انسان شناسي، هستي شناسي، معرفت شناسي، روش شناسي.
با توجه به تصميم بندي فوق، 30 پرسشنامه تهيه شده و بين دانشجويان و اساتيد پژوهشکده حضرت امام خميني (ره) توزيع شد البته لازم به ذکر است که از آن جا که داده هاي گردآوري شده از نوع فازي هستند، لذا لازم است که اعداد فازي به قطعي تبديل شوند. سپس از جمع بستن و ميانگين گرفتن مي توان مقدار عددي هر يک از موارد شناخت از موضوع x1 و اصول و مباني اعتقادي x2 را در هر يک از سه تصميم مربوط به حضرت امام خميني (ره) محاسبه کرد. پس از محاسبه x1 و x2 مربوط به تصميم مذکور، بايستي اين مقادير را وارد منطقه موجه تصميم گيري کرد و از اين طريق الگوي تصميم گيري يا به عبارت ديگر موقعيت تصميم مذکور را در منطقه موجه مشخص کرد. گروه محققين جهت اخذ خروجي مربوط به هر تصميم، از نرم افزار Fuzzy Tech استفاده کردند. براي انجام اين کار مي توان از قسمت فازي موجود در نرم افزار MATLAB نيز استفاده کرد. جدول 1 مقدار مربوط به Xi و Yi را براي هر يک از تصميمات انتخاب شده نشان مي دهد.
طبق جدول 1 مي تون گفت که تمامي تصميمات فوق از نوع تصميم گيري حکيمانه مي باشند اما درجه شدت هر يک از آنها متفاوت است. تصميم اول ( بازگشت به ايران) از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجه درستي 75/0 متوسط و 25/0 ضعيف است. با تبديل اين متغيرهاي زباني به قطعي متوجه خواهيم شد که اين نوع تصميم با درجه درستي 4822/0 از نوع تصميم گيري حکيمانه است (نمودار 4). تصميم دوم ( مربوط به سلمان رشدي) از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجه درستي 84/0 متوسط و 16/0 ضعيف است. به عبار ديگر اين تصميم از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجه 4051/0 است (نمودار 5). به همين ترتيب تصميم سوم (شکستن حکومت نظامي) از نوع تصميم گيري حکيمانه با درجه 34/0 متوسط و 66/0 قوي است. به عبارت ديگر اين تصميم با درجه درستي 7619/0 از نوع تصميم گيري حکيمانه است.
نتيجه گيري
اين مقاله يک روش ابتکاري را براي تعيين الگوي تصميم گيري رهبري خاص ارائه کرده است. اين کار از طريق بررسي تصميمات گرفته شده توسط آن فرد امکان پذير مي شود. مقاله حاضر روش جديد براي تعيين الگوي تصميم گيري ارائه مي کند، اين روش شامل دو مرحله است: تدوين منطقه موجه و تعيين موقعيت يک يا چند تصميم خاص در منطقه موجه.
بنا به اين دو مرحله، ابتدا منطقه موجه اي بر اساس يک الگوي تصميم گيري تعيين مي شود. سپس گزينه اي جديد وارد منطقه موجه شده و موقعيت آن تعيين مي شود. بدين منظور ابتدا مدل تصميم گيري حکيمانه به عنوان مبنايي براي انجام تحليل ها انتخاب شد. اين مدل حوزه مديريت اسلامي و توسط اساتيد داخلي تعريف شده است. استفاده از رويکرد فازي در اين تحقيق و توان بالاي اين رويکرد در برخورد با متغيرهاي کلامي و تبديل آن ها به متغيرهاي عددي و نجام حاسبات رياضي بر آن ها، از جمله نقاط قوت آن است.
با استفاده از منطق فازي، سيستم فازي مربوط به مدل تصميم گيري حکيمانه طراحي شد که اين سيستم معادل با منطقه موجه تصميم گيري است. سيستم طراحي شده در اين تحقيق با استفاده از نرم افزار Fuzzy Tech تجزيه و تحليل شده است. سپس سه نوع از تصميمات حضرت امام خميني (ره) (بازگشت به ايران، تصميم مربوط به سلمان رشدي و تصميم به شکستن حکومت نظامي در 21 بهمن سال 1357) با استفاده از اين سيستم مورد تحليل قرار گرفت.
خروجي نرم افزار Fuzzy Tech براي سه نوع تصميم انتخاب شده در جدول 1 ارائه شده است. طبق اين جدول هر سه نوع تصميم اخذ شده توسط حضرت امام خميني (ره) از نوع تصميم گيري حکيمانه است که درجه درستي يا درجه تعلق هر کدام به الگوي حکيمانه در جدول مذکور ارائه شده است. به طور کلي مي توان گفت که روش ارائه شده در اين مقاله، روشي ابتکاري، علمي و جديد است که با استفاده از سيستم فازي مبنايي براي تعيين الگوي تصميم گيري است. يکي از نکات قابل توجه و مهم در مورد اين تحقيق اين است که اين تحقيق از نوع مطالعه موردي است و فقط سه نوع تصميم گيري حضرت امام خميني (ره) را مورد بررسي قرار داده است.
هدف اصلي اين مقاله معرفي تکنيک فازي به منظور شناسايي نوع تصميم گيري است که به منظور تست اين تکنيک، سه مورد از تصميمات امام (ره) نيز با استفاده از اين تکنيک مورد بررسي قرار گرفته است. اما بر اساس نتيجه استخراج شده از بررسي سه نوع تصميم گيري امام (ره) (همه تصميمات از نوع حکيمانه بوده اند)، امکان تعميم به همه تصميم هاي امام (ره) وجود ندارد، چنين ادعايي نيازمند مطالعه موارد ديگر است.
منبع: مقاله "بررسي الگوي سه نوع تصميم گيري حضرت امام خميني (ره) با استفاده از مدل تصميم گيري حکيمانه - رويکرد فازي" / دکتر سعيد تسليمي (استاد دانشکده مديريت دانشگاه تهران)، حسين صفري (دانشجوي دکتري مديريت دانشگاه تهران) و سيد يحيي سيد دانش (دانشجوي دکتري مديريت دانشگاه تهران) / دوفصلنامه دانشور
فرمت فایل : Word ( قابل ویرایش )
تعداد صفحات : 12