دانلود پایان نامه بررسي رابطه بین توانمند سازي کارکنان با استقرار مديريت کيفيت جامع در سازمان جهاد کشاورزی
این پروپوزال در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
توضیحات:
فصل اول : کليات تحقيق
مقدمه
نظر به گسترش پيوستة سازمان هاي صنعتي، اداري و لزوم بهره گيري صحيح ازامكانات محدودبراي تأمين نيازهاي روزافزون جامعه، هدايت سازمان هاي توليدي ،صنعتي و دولتي در تحقق هدف هاي سازماني و ايفاي وظيفه، احتياج به مديريت هاي صنعتي و اداري پيشرفته و متكي به اصول علمي داشته و به كارگرفتن فنون جديد در مديريت ها ضروري است . در عين حال محيط امروز سازمانها، مديران را با چالشهاي جديدي روبه رو مي سازدو هرروز پوياتر از قبل مي شود . رقابت جهاني و انتظارات جوامع در حال تحول نيازهاي مديريتي جديدي را مطرح مي كند . مفاهيم مشاركت، توانمندسازي، كارگروهي، انعطاف و نظير اينها، به منزلة مسائل روز سازمانها، مديران را به خود مشغول مي دارند . در كنار اين موارد، تقاضاهاي جديدتر براي بهره وري و مزيت رقابتي، ازطريق " كاراتركردن عمليات " ، " بهره گيري ازفن آوري جديد " ، " تعهدوالتزام به ارائة محصولات و خدمات كيفي " و " جلب رضايت مشتري وارباب رجوع " مطرح مي شوند . در اين ميان مديريت كيفيت جامع يكي از مفيدترين و مؤثرترين روشهاي مورد استفاده در سيستمهاي مديريتي به شمار مي آيد كه به نحو شايسته اي مباحث كيفيت را دربر دارد.
1-1- بيان مسأله
امروزه کيفيت يک لغت شناخته شده در سراسر جهان است. و به شدت مورد توجه مشتريان قرار گرفته است چرا که مشتريان به کيفيت بيش از گذشته اهميت مي دهند و از محصولاتي استقبال مي کنند که بيشترين رضايت را در آنها ايجاد نمايد. بدينوسيله سازمانها، ساختار تشکيلاتي خود را بر اساس مشتري گرايي تغيير داده اند وکيفيت را مساوي ارضاي نيازهاي مشتريان خود تعريف نموده اند.
در نتيجه کيفيت محصول(خدمت) در هر سازمان نقش استراتژيک به خود گرفته است وبحث پيرامون آن تنها يک موضوع مبتلا به صنعت نيست بلکه هر سازمان موفقي در هر زمينه اي طرحي براي ارتقا ي کيفيت خود دارد .امروزه مفهوم کيفيت به شکلي مطرح است که بيانگر نوع مديريت يک سازمان مي باشد ودر واقع کيفيت جوهره مديريت يک سازمان را بيان مي کند. (مهربان،1376: 25و26)
براي تحقق اين نيازها و اهداف مشترک از روشها، سیستم هاي نسبتا مشابهي استفاده مي شود. تعداد قابل توجهي از سازمانها نيز مدلي را به کار مي برند که ترکيبي از اين روشها و ابزارها را خود دارد. متداولترين اين مدلها،مدل مدیریت کیفیت جامع مي باشد.
شايد اصطلاح مديريت کيفيت جامع يکي از متداولترين اصطلاحات تجارت باشدکه درسالهاي اخير در تمامي تلاش هاي انجام شده براي پيشبرد و بهبود کيفيت به کار رفته است . مديريت کيفيت جامع بهبودي در روش هاي سنتي انجام کار براي تضمين بقاء در جهان رقابتي به شمار مي آيد و در پي افزايش بهره وري و بهبود مستمر فرايند ها و فرآورده هاي سازمان و تامين نياز و انتظارات حال و آينده مشتريان مي باشد.اين سيستم در ژاپن با نام کنترل کيفيت در سطح شرکت و در غرب با نام مديريت کيفيت جامع مشهود است.
براي شناخت کامل سيستم مديريت کيفيت جامع بايد به اصول آن توجه کرد که توسط انديشمنداني چون ادوار دمينگ ،کرازباي ، جوران ،ايشي کاوا و کان وي بنيان گذاشته شده است .(مهربان،1376 :49-35)
از طرف ديگر امروزه شرط بقاي هر سيستم سازماني بذل توجه عميق و کافي به نيروهاي انساني موجود خود و تلاش در جهت خلق ارزشي تحت عنوان «کارمندان ما ارزشمندترين دارائيهاي ما هستند» مي¬باشد. نيروي انساني توانا و کارآمد مي¬تواند سازمان را کارا، سودآور و مفيد به حال جامعه بسازد و در کل، کشور را شکوفا کند و از وابستگي برهاند.
با وجود نقش شناخته شده توانمند سازي در عمل و تئوري مديريت، درک ما از مفهوم توانمند سازي محدود و گيج کننده مي باشد.
اولين تعاريف در خصوص توانمند سازي را کانگرو و کاننگو در سال 1988 ارائه دادند.اين صاحب نظران معتقد بودند به منظور توجه به مفهوم توانمند سازي در متون مديريتي ، ريشه هاي مفهوم توانمند سازي يعني قدرت و کنترل ، بايد مورد تجزيه و تحليل قرار بگيرند.از ديدگاه آنها ،از آنجائيکه قدرت و کنترل در متون مديريت به دو شيوه مختلف به کار گرفته شدند توانمند سازي بايد به دو شيوه متفاوت مورد بررسي قرار بگيرد.بنابراين اين نويسندگان توانمند سازي را به عنوان يک ساخته انگيزشي و ارتباطي مورد بررسي قرار مي دهند.
مطالعات کانگرو کاننگو، در سال 1988 توماس و ولتهوس در سال1990 توانمند سازي را به عنوان انگيزش دروني وظيفه معرفي مي کنند.مطالعات زيمرمن در سال 1990 توانمند سازي را شامل انگيزشي مي داند که در تناسب بين شخص و محيط منعکس مي شود.پارکر پرايس در سال 1994 توانمند سازي را به عنوان ادراک تعريف مي کند. بارک (1986) و کانتر (1997) توانمندسازي را انتقال قدرت و اختيار تعريف مي کنند. بلاو و آلبا (1987) هاردي و سوليوان (1999) توانمندسازي را سهيم کردن منابع و اطلاعات تعريف مي کنند.
توانمند سازي نيروي انساني يعني ايجاد مجموعه ظرفيت هاي لازم در کارکنان براي قادر ساختن آنان به ايجاد ارزش افزوده در سازمان و ايفاي نقش و مسئوليتي که در سازمان بر عهده دارند، توام با کارايي واثر بخشي( رضوی ، 1385 :32)
در دنيا سازمانهاي بسيار زيادي وجود دارند که در زمينه هاي متفاوتي فعاليت مي نمايند.اين سازمانها مشخصات کاملا متفاوتي دارند و نظامهاي سياسي و فرهنگي گوناگوني بر محيط آنها حاکم است اما با وجود اين تمايز هاي آشکار، نقاط مشترک قدرتمندي نيز در بين آنها وجود دارد.
برخي از اين نقاط مشترک عوامل برون سازماني است، مانند جهاني شدن اقتصاد و شدت يافتن رقابت و افزايش سرعت تغييرات و مشتري سالاري و برخي ديگر ، مربوط به عوامل درون سازماني است مانند تغيير ترکيب نيروي کار ،تلاش سازمانها براي رشد و بقا، تغيير در روشهاي انجام کار، تغيير در روشهاي جذب و نگهداري مشتري، افزايش سطح کيفيت محصولات، نياز به افزايش بهره وري، نياز به افزايش جذب و نگهداري نيروي انساني نخبه و.... (شفی،45:1384)
1-2- اهميت و ضرورت تحقيق
امروزه اغلب سازمانها دريافته اند که براي بقاي خود ضرورت دارد که بهاي تمام شده را به طور پيوسته کاهش دهند و اين در حالي است که به طور همزمان بايد کيفيت را براي حضور شايسته در بازار و رقابت جهاني ارتقاء دهند .کليد حل اين مشکل که همه سازمانها ي توليدي و خدماتي با آن دست به گريبان هستند در مقوله مديريت کيفيت جامع خلاصه شده است .
در دنيايي که مهمترين سلاح رقابت و مهمترين ابزار براي حفظ بقاء، کيفيت کالا ها و خدمات توليدي است .مديريت کيفيت جامع در حقيقت راه و روش مديريت آينده است. اما نکته اي که قطعا توجه به آن براي مديران امروز ضرورت دارد. اين است که مديريت کيفيت جامع مقوله اي بس گسترده تر از اطمينان از کيفيت کالا ها و خدمات است . در سالهاي اخير شرکت هاي بزرگ دنيا به منظور رقابت درسطح بازار بين المللي و براي پايين آوردن هزينه هاي توليد و ضايعات و بالا بردن سود، اقدام به استفاده از روش جديد مديريت به نام مديريت کيفيت جامع کرده اند. با توجه به اهميت کيفيت در اين برهه زماني که براي محصولات شرکت ها لازم مي باشد. مديريت کيفيت جامع به عنوان يک سيستم کيفيتي مي تواند سازمانهاي ما را در عرضه بهتر محصولات کمک کند و يک مسأله اساسي ديگر که امروزه مطرح مي شود ، ورود محصولات ايراني به بازار هاي جهاني مي باشد، که مديريت کيفيت جامع کمک شاياني به اين مسأله مي کند . و با توجه به اهميت کيفيت و قيمت محصولات در نگاه مشتري و بازار هاي جهاني ، توجه خاص و ويژه به اين موضوع را در شرکت هاي ايراني مي طلبد و مديريت کيفيت جامع به عنوان ابزاري کارآمد در بلند مدت مي تواند به رشد و شکوفايي شرکت هاي ايراني کمک کند.
از طرف ديگر نقش عامل انساني در بر پايي اين سيستم جامع بسيار اساسي و تعيين کننده است . مديريت کيفيت جامع وابستگي کامل به يک فرهنگ سازماني دارد که زير ساخت آن را مشارکت کامل افراد در فرآيند هاي بهبود تشکيل مي دهد بدين ترتيب است که موضوع توانمند سازي کارکنان به شکل يک هدف برجسته برنامه کيفيت جامع در مي آيد.
از طرفي ديگر امروزه بيمه را مي توان از ارکان مهم حيات اقتصادي واجتماعي جوامع بشري وتضمين کننده چرخه اقتصادي تلقي کرد. در جوامع پيشرفته،کليه قشر هاي جامعه از کارفرما گرفته تا کارگر:نعتگر،کارمندو سرمايه دارهمه با بيمه وپوششهاي آن سروکار دارند .همانطور که ذکر شد يکي از اهداف عمده واصلي بيمه سالم نگه داشتن چرخه حيات اقتصادي جامعه از راه حفظ سرمايه هاي ملي مي باشد.