در کتاب حاضر، در باب مسئلة جهانی شدن، آزادی‌خواهی و تبعات آن‌ها بحث شده است. این اثر، با هدف اثبات نقش نابرابری در رشد توسعة اقتصادی، ردّ آن از منظر علم اخلاق و شناخت سیاست‌هایی که در سطح بین‌المللی و ملّی به کاهش بی‌عدالتی و محرومیت کمک می‌کنند، تدوین شده است. نگارنده در این راستا می‌کوشد، دلایلی را که برای توجیه نابرابری در برخی از مکاتب فکری ارائه شده، به چالش کشیده و ثابت نماید که فرایند جهانی شدن سبب تشدید نابرابری‌ها در بین و داخل کشورها می‌شود. وی همچنین پیشنهاد میکند که برای اجتناب از این مسئله بهتر است، در سطح ملّی و بین‌المللی سیاست‌هایی اتّخاذ گردد تا کشورهای توسعه نیافته بتوانند ضمن استفادة مناسب از مزایای جهانی شدن، آثار نامطلوب آن را در اقتصاد خود به حدّاقل برسانند. مشخّصة کتاب، نگاه متوازن آن به مسئلة جهانی شدن و نابرابری است.
در مورد جهانی شدن دو نظریه متضاد وجود دارد . بعضی از صاحب نظران جهانی شدن را تداوم سلطه امپریالیزم شامل سلطه فرهنگی، ایدئولوژی و اعتقادی می‌دانند و معتقدند در نتیجه جهانی شدن، فقیران فقیرتر و ثروتمندان ثروتمندتر شده‌اند و در مقابل عده‌ای دیگر آن را دوستدار فقیران و پیام آور آزادی و برابری و بزرگ‌ترین امید بشریت معرفی می‌کنند. کتاب «جهانی شدن و نابرابری» نشان می‌دهد نابرابری (بدن استحقاق) نه فقط از نظر اخلاقی پذیرفته نیست بلکه مانع عمده توسعه اقتصادی به شمار می‌رود و از سوی دیگر چه سیاست‌هایی در سطح ملی و بین المللی به کشورها کمک میکند تا مقابل بهره‌مندی از مزایای جهانی شدن، آثار نامطلوب ناشی از تشدید بی‌عدالتی و محرومیت را کم کند. این کتاب 7 فصل دارد. نابرابری و بی ثباتی، شکل گیری ظاهری نظام‌ها، نظام و فرهنگ، جهانی سازی نولیبرال و بحران دولت، نشانه‌های بحران، بازگشت بحران و سخن آخر عنوان فصل‌های کتاب هستند.