از پیشگفتار:
دیکتاتوری بلای خانمانسوز دیرینه بشریست. از هنگامیکه جوامع بشری شکل مدنی بخود گرفتند، زورگوئی و خودکامگی نیز تولد یافت.
در طی اعصار و قرون متمادی و پس از پیدایش تمدنها و تحولهای بزرگ و سیر دگرگونیهای اجتماعی و سیاسی و تکامل جامعه شناسی و با همه جنگها که برای آزادی انسانها صورت گرفته و خونهای گرانبها در اینراه ایثار شده است و بعد از مبارزات گسترده و پیگیر و پر ژرف در راه استقرار آئینهای بند گسل و ایدئولوژیها و نظامهای مردمی و پس از پیروزی انسان به بزرگترین دشواریها و بیماریها هنوز دیکتاتوری بیماری کهنه و مزمن ، دست از گریبان آدمیان برنداشته است.
چرا بشر توانست به بزرگترین مشکلات فایق آید؛ اسرار اتم و منظومه های آسمانی را بشکافد، به حقایق جهانهای عمق زمین و دریا تا کرات و کهکشانها، از اینسو تا به رموز موجودات ریز ذرهبینی آگاه شود، ولی نمی تواند این عفریت پیر زورگوئی و خودکامگی را بزنجیر کشد؟ چرا؟
برای اینکه این عفریت هر زمان با دست مشاطه گران و با روژ و پودر و لوسیونهای عمال زر، زور و تزویر بشکلی دلفریب در می آید، عجوزه دیکتاتوری در لباس عروس دموکراسی به مردم تحمیل می شود...