از متن کتاب:
«به نظر هگل، جنگ عاملی است که میتواند «آگاهی اجتماعی» هر ملت را، با حراست از وحدتِ معنویِ آن، در برابر هرگونه فردگرایی استحکام بخشد؛ در صورتی که اگر «فردگرایی» به «خودگرایی» کشانده شود، حیات جامعه و دولت را به خطر خواهد افکند. هگل جنگ را به مثابۀ «صورت برتر فعالیتِ سیاسی» میشمارد؛ فعالیتی که به شهروندان امکان میدهد تا با حمایت از دولت، از ماهیتِ «شهروند بودنِ خویش» آگاهی یابند؛ و این درست همان مرتبتی است که هگل در کتاب «پدیدارشناسی روح» به جنگ میدهد… در پدیدۀ جنگ، میان تعهدی که هر فرد برای دفاع از جامعۀ خود میکند، و مقدس شمردنِ اخلاقِ اجتماعی، نوعی هماهنگی به وجود میآید.» (جهانبگلو، ص ۷۶)
«به نظر هگل، نقش حکومت این است که نگذارد هیچگونه گسستی که ممکن است میان آنچه او به نام «دنیای خودبنیادِ فرد» میخواند و «واقعیت اجتماعی» پدید آید. چنین مینماید که هگل با اثبات این مطلب میخواهد از یادآوریِ ویران شدن یونانِ قدیم نتیجۀ «گسسته شدن روحِ افرادِ این قوم از روح جمعی قوم» و گرایش به سوی خویشتن است.» (جهانبگلو، ص ۷۹)