🔶️ #برای_که_آواز_بخوانم
🔷️ نویسنده: #ر_اعتمادی
🔶️ ژانر: #عاشقانه #نایاب #چاپ_قدیم
خلاصه:
در حیاط مشجر مدرسه که با پیچکهای سبز و زمردین محصور شده بود دخترها چون دسته های شاد و آزاد پرندگان چهچهه میزدند و در هم میلولیدند. لبانشان که با حاشیه ای از پرزهای طلائی آذین شده بود بهم میسائیدند. چشمان سیاهشان که کنجکاو براق و شیطان بود، میدرخشید.