PDF نسخه کامل رمان اکیپ نامزدهای اجباری
نویسنده :کیانا بهمن زاد
ژانر عاشقانه
تعداد صفحه 648
دانلود آسان رمان با لینک مستقیم دانلود فایل PDF – آخرین ویرایش سازگار با همه گوشی ها و سیستم های کامپیوتری
.یه اتفاق در گوشه ای دنیا… شاید دلیل محکمی برای وجود منو تو باشد منو تویی که در کنار هم سر… یه بازی بچگانه… یه حماقت احمقانه… یه تصادف عاشقانه… یه نگاه دلبرانه… به سمت هم جذب شدیم هر کدوم با افکار و نقشه هایی که داشتیم اما در نهایت مسیرمون تغییر کرد قطار زندگی ترمز کشید....
موضوع رمان
اکیپ نامزدهای اجباری به نویسندگی کیانا بهمن زاد، حکایت زندگی سه دختر و سه پسر است که خانوادهی آن ها به اجبار مجبورشان کرده اند که باهم نامزد کنند.
سه دختر و پسر از سه خانواده متفاوت و سه قومیت مختلف که هر شش نفر اینها در یک مسیر قرار میگیرند.
در اکیپ نامزدهای اجباری به نویسندگی کیانا بهمن زاد، داستان از جایی شکل میگیرد که این شش نفر، برای بهم زدن این ازدواج و برای این که به خانوادهشان ثابت کنند ازدواج اجباری چقدر اشتباه است تصمیم میگیرند کارهای عجیب و غریبی کنند و…
مقداری از متن رمان اکیپ نامزدهای اجباری :
همونطور که با صدای بلند همراهه آهنگ میخوندمو با انگشتهای کشیده دستم روی فرمون ضرب گرفته بودم یکم سرعتمو پایین آوردم اما وقتی یاد این می افتادم که چه قدر دیرم شده سرعتمو بالا بردمو بیخیال شدم که همون لحظه موبایلم زنگ خورد و چون یه هندزفری تک اسپرت برای مواقع رانندگی توی گوشم بود باعث شد فقط با لمس هندزفریم تماسو برقرار کنم شک نداشتم نوژا بود به خاطر همین جواب دادم جانم نوژا؟
نوژا_کدوم گوری باز موندی تو؟
نزدیک دانشگام؟
نوژا یه ربع دیگه کلاس شروع میشه نکنه یادت رفته با این بداخلاقه کلاس داریم؟ دارم میگم نزدیکم دیگه نخیر یادم نرفته فعلا قطع کن پشت فرمونم نوژا_ببین این دفعه عمرا منو پریسا الکی به جات بگیم حاظر این استاده با بقیه فرق میکنه تازه دستمونم برای همه رو شده دیگه…..
از پس نوژا در حال فک زدن بود و استرس بهم وارد میکرد نفهمیدم یکهو چی شد چون سرعت گیرو ندیدم با اون سرعت وحشتناک از روی سرعت گیر بهتره بگیم پرواز کردم که باعث شد یکم تعادل ماشینمو از دست بدم سرعتمو پایین تر آوردم و سریع از روی دنده چهار زدم دنده دو همه حرکاتم با عجله و هول شدن بود با دیدن ماشین روبه روییم ناخواسته جیغ خفه ای کشیدم و فرمونو چرخوندم اما چون به لاین کناریم توجه نکرده بودم یکهو با صدای وحشتناکی به ماشین کناریم برخورد کردم یه لحظه هنگ کردم با چشمایی که اندازه توب فوتبال از ترس گرد شده بود و دهنی باز شده به صحنه روبه روم خیره شدم معلوم بود نوژا هنوز پشت خط بود چون همون لحظه صداش که از شدت نگرانی ترسیده بود توی گوشم پژواک شد
نوژا_الو؟ الو سونيا؟ توروخدا حرف بزن چی شده؟ چرا جیغ زدی؟ اون صدا مال چی بود؟ با پیاده شدن راننده ماشینی که بهش زده بودم ناخواسته دستمو سمت هندزفریم بردم و تماسو قطع کردم شیشههای ماشینمو انگار بنز آخرین مدل باشه حسابی دودی کرده بودم که مبادا کسی به داخل ماشینم چشم داشته باشه با شنیدن صدایی که از طرف شیشه سمت راننده به گوشم رسید باعث شد بیشتر هول کنم دستمو سمت دستگیره در بردمو بازش کردم سعی کردم خونسردیمو حفظ کنم و کاملا عادی باشم که اصلا قابل شدن نبود وقتی از ماشین پیاده شدم طلبکار به راننده ماشین که یه پسر جوون خوشتیپ بود نگاه کردم که همین باعث شد بدبخت یکم جا بخوره ناخواسته با دیدن تیپش نگاهم پی ماشینش رفت که تازه متوجه ماشینی که بهش زده بودم شدم برای خودمو حساب بانکی بابام فاتحهای فرستادم و دوباره به سمت پسره برگشتم
تو زده به سرت که با این سرعت اونم با پراید توی خیابون داری میرونی؟
از اینکه به ماشین خوشگلم توهین کرده بود اخمی کردم سریع در جواب حرفاش گفتم: به شما چه ربطی داره آقا؟ ماشین ماشینه… حالا پراید باشه یا لندکروس چه فرقی میکنه پسره پوزخندی زد عینک دودی روی چشماشو که خیلیم به قیافش می اومد از روی چشمش برداشت و باهاش به ماشین خودش اشاره کرد
آره خب خوب چشماتو باز کنی میبینی چه فرقی داره… ماشینت داغون شده بدبخت زدی ماشین منم ترکوندی
سعی کردم نگاهمو از قیافه جذاب پسره بگیرم اصلا هم برام مهم نبودا چون درکل دختری نبودم که این جور چیزا برام مهم باشه اما خب کرمه دیگه درون انسان جولان میده اما خب شکر خدا تونسته بودم که این کرمو فعلا سرکوب کنم به سمت محل برخورد ماشینامون بهم رفتم دستی به بدنه ماشین خوشگلم کشیدم که كلا جلوبندیش داغون شده بود میدونستم با این بلایی که سرش اومده هم کلی تو خرج می افته هم اینکه الان نمیتونه منو برسونه دانشگاه و این یعنی رسما من بدبخت شده بودم باید از صبح که اون نیمرو مسخره تو طالع صبحونم نوشته شده بود میفهمیدم که امروز از زمین و زمان برام خواهد بارید
یاد ماشین مدل بالای پسره افتادم به سمت اون برگشتم که متوجه لامپ ترمزش شدم که شکسته بود از پشت ماشین اسم ماشینو خوندم ماشین مورد علاقه نوژا بود سوناتا!