فايل به صورت pdf بوده و مناسب پاورپوينت است. البته مطالب در ورد هم موجود است كه داراي بهم ريختگي در عكس ها است
مطالعه و شناخت بسترشناخت کالبدیاستان گلستان
شهرگرگان یکی از شهرهای سواحل دریایی خزر و مرکز استان گلستاناست که 155 متر از سطح دریای آزاد ارتفاع دارد. این استان از شمال
به جمهوری ترکمنستان با طول مرزی مشترك 205 کیلومتر، از شرق
به استان خراسان شمالی، از جنوب به استان سمنان و از غرب نیمی بهاستان مازندران ونیمی به دریای خزر محدود می شود. استان گلستانبین 36 درجه و 30 دقیقه تا 38 درجه و 08دقیقه عرض شمالی بین53درجه و 51 دقیقه تا 56 درجه و19 دقیقه طول شرقی در نصفالنهار قرار دارد شهر گرگان در جنوب دریای خزر و در دامنه های کوهشاهوار و بر سر راه کشوری تهران به مشهد واقع شده است. بخشهایی
از شهر گرگان به صورت جلگه و جنگلی و بخشهایی نیز منطقه ای
کوهستانی و مرتفع است. گرگان از جنوب به جنگل و کوهستان محدودشده است و دارای سه ناحیه جلگه ای ، کوهپایه ای ، و کوهستانیاست .کوههای معروف گرگان به نامهای النگ ، زیلان ، پیر گرده کوه ،شاهوار ، چل چلی ، چلبه ، گاو کشان و ... است.و دارای اقلیمکوهستانی در جنوب و نیمه مرطوب در شمال است. رودهای متعددگرگان از ارتفاعات جنوبی سرچشمه و به دریای خزر و خلیج گرگان
می ریزد. موقعیت شهرستان گرگان در نقشه جغرافیایی
مهمترین رودهای گرگان به نامهای رودخانه چهارباغ ، رودخانه گرمابدشت ، چهل و چهار آب ، انجیر آب ، شصت کلا و ... است.عمدهترین جاذبه های گردشگری طبیعت گردی )اکوتوریست ( گرگان عبارتند از پارك جنگلی نهارخوران ، النگ دره ، قرق ، شصت کلا ،گرمابدشت ، جنگل قرن آباد ، سد نومل ، هزار پیچ ، آبشار زیارت ، آبگرم زیارت ، جهان نما و ... .
اقلیم گرگان
شهر گرگان به علت قرارگیری در نزدیکی دریای خزر از یک سو و وجود سلسله جبال البرز در جنوب و جنوب شرقی آن از سوی دیگر ،تحت تاثیر انتقالات آب و هوایی حوزه دریای خزر قرار دارد. گرگان در فاصله 36 کیلومتری از دریای خزر و 18 کیلومتری از سلسله
جبال البرز در دامنه شاهکوه قرار دارد. آب و هوای گرگان به دلیل مجاورت با دریا مشابه آب و هوای مازندران و گیلان، معتدل است. اما به تناسب بارندگی کمتری دارد .
گُُرگان کنونی تا سال 1316 «اَستََرآباد» نام داشت. گرگان قدیم که به عربی جرجان خوانده می شد شهری آباد و مهم بود که در نزدیکی گنبد کاووس امروزین قرار داشت.
گرگان از شهرهای شمالی ایران است و آب و هوای معتدل دارد، هرچند تابستانهای این شهر نسبتاً گرم و شرجی است. اقلیم منطقه
بسیار گوناگون است و کوه، جنگل و چمنزار، جلگه و دشت، بیابان و شورهزار، دریا و خلیج، رودخانه و تالاب و زمین کشاورزی را شامل می شود. شهر گرگان و منطقه پیرامونش به نام «گرگان و دشت» شهرت دارد.
ویژگی های اقلیمیزمستان نسبتا سردتابستان نسبتا گرم
رطوبت زیاد هوا و خاكمشخصات اقلیمیبارش فراوانرطوبت نسبی زیاد
اختلاف درجه حرارت کم بین شب و روز
الف- باد منطقه:
میزان وزش باد در شهر گرگان از سمت غرب و شمال غربی به حداکثر می رسد و با شدت هرچه تمام تر و تقریبا در تمام مدت سال بسوی این شهر در وزش است.
باد مطلوب : شمال در اسفند ماه باد نامطلوب : باد غرب باد غالب : غرب و جنوب غربی
بر اساس جهت بادهایی که در شهر گرگان در حال وزیدن هستند می توان به فرم شکل گیری ساختمان ها پی برد. در این مناطق میتوان از فرم های آزاد و حتی صلیبی شکل استفاده کرد.ولی با وجود این فرم ساختمان حتما باید در طول محور شرقی – غربیکشیدگی داشته باشد. البته این فرم در همه ساختمان ها رعایت نشده است و بعضی از آنها بر اساس نوع قرارگیری در مجاورتهمسایگی ها و یا حتی نوع زمین، استقرار بنا در آن شکل گرفته است.
گرگان
در
بادها
وزش
جهت
گرگان؛
شهر
در
بادها
شدت
)کسمایی ،1385(
< dir="RTL" >بارش :
باران های متوالی، رطوبت زیاد و هوای گرم و همچنین کمی اختلاف درجه گرمای سالیانه و آب و های گرم و مرطوب می باشد.
علت این وضع خاص اقلیمی را دو عامل جغرافیایی می توان دانست؛ یکی پستی فوق العاده، سواحل که بیشتر موارد بیش از 100متر ارتفاع از سطح دریا ندارد، دیگر جریان های هوایی منطقه، خاصه جریان هوایی شمال از مرکز پرفشار سیبری، و جربان هوایی غرب از سوی مدیترانه می باشد که عموماً با خود باران به همراه دارند. مقدار ریزش باران از غرب به شرق کاهش یابد تاجائی که از 200 سانتی متر در انزلی به 50 سانتی متر در گرگان می رسد. هر اقلیمی رژیم بارش خاص خود را داراست.ریزش باران در ناحیه
گرگان بیشتر در فصول پاییز و زمستان صورت می گیرد البته در فصول بهار و تابستان نیز گاهی نزولات آسمانی را داریم اما کمتر.
بنا به نمودارهای ایستگاه های هواشناسی حداکثر میزان بارندگی ماهانه مربوط به اسفند ماه به میزان 105 میلیمتر و مهر ماه 9/86میلی متر و مینیمم بارندگی در ماه های مرداد به میزان 7/24میلی متر می باشد. بنا به گزارش جوی در ایستگاه هاشم آباد گرگان تعداد روزهای بارندگی 91روز در سال می باشد و بیشترین روزهای بارندگی به مدت 16روز در اسفند ماه گزارش شده است و همچنین میزان متوسط بارندگی سالانه شهر گرگان 432/1 میلی متراست، همچنین این گزارش تعداد روزهای یخبندان درگرگان را 32روز اعلام کرده اند و بیشترین معدل طوبت نسبی را در اسفند ماه به میزان 74% و حداقل معدل رطوبت نسبی را در خرداد ماه به میزان 5/62 اعلام کرده اند.
تعداد روزهای بارندگی در بازه های مختلف ایستگاه های سینوپتیک گلستان
در این مناطق می توان از فرم های آزاد و حتی صلیبی شکل استفاده کرد. ولی با وجود این فرم ساختمان حتماً باید در طول محور شرقی – غربی کشیدگی داشته باشد.
این اقلیم از لحاظ تراکم بافتی بصورت پراکنده دارد. پراکنده بودن بافت به منظور ایجاد کوران در فضای میان خانه ها و ساختمانها است.
در این صورت هوا به راحتی در میان خانه ها جولان میدهد و نیاز به کوران را برطرف مینماید.
معماری بومی این اقلیم یک ونهایتا دو طبقه می باشد که طبقه زیرین به عنوان انباری و طبقه بالایی جهت اسکان استفاده می شود.
تالار واژه ای است که در قاموس معماری این اقلیم به عنوان فضایی تراس مانند وجود دارد. این فضا در طبقه های بالایی قرار داشته و چون ایوان مکانی برای انجام فعالیت های بسیاری است که در مقایسه با فعالیت هایی که در ایوان انجام میگردد ، در ارتباط کمتری با محیط خارج و حیاط می باشد.
به منظور حداکثر استفاده از وزش باد در ایجاد تهویه طبیعی در داخل اطاقها ، جهت استقرار ساختمانها در رابطه با جهت وزش نسیم های دریا انتخاب شده در نقاطی که وزش باد شدید و طولانی است قسمتهای رو به باد )جبهه غربی ساختمان( کاملا بسته هستند.
ز- کوران :
مهم ترین مسئله در ساختمان های معتدل و مرطوب ایجاد کوران و مبارزه با رطوبت بیش از حد محیط است. گشودگی ها به هدف ایجاد کوران تعبیه می شوند . این گشودگی ها به دو صورت قابل برسی اند.
زمین شناسی و توپوگرافیالف- خاك منطقه :
نوع و جنس خاك این منطقه از جنوب به شمال و از شرق به مغرب به تدریج از مرغوبیت می افتد طوری که خاك های حوضهرودگرگان تا اترك شور می شود. مهم ترین خاك های منطقه گرگان ودشت شش دسته اند:
- خاك های منطقۀ کوهستانی که شامل خاك های قهوه ای جنگلی است.
- خاك های تپه ها که بیشتر در ارتفاع 150تا 400مترجنگل واقع شده اند.
- خاك های جلگه های مرتفع که در شمال و شمال شرقی دشت گرگان پراکنده است.
- خاك های جلگه های کوهپای های که یشتردرجلگه های غرب، شمال وشمال شرقی-گرگان قرارگرفته اند.
- خاك های جلگه های رسوبی که شامل خاك-های آق قلا، جلگه سنگرسوراگنبد، صوفیان وچات می باشد.
- 7خاك های جلگه های رسوبی شور هستند.
اراضی بافت قدیم و شیب عمومی زمین به سمت شمال شبکه های اصلی آبیاری بر روی محور شمالی- جنوبی و شبکه های فرعیتر بر رویمحور شرقی- غربی قرار گرفته اندو به پیروی از این مسیرهای آبیاری، معابر بافت قدیم نیز بر روی این مسیرها توسعه یافته اند.
گلستان
استان
در
خاك
و
شناسی
زمین
مشخصات
نقشه توپوگرافی شهر گرگان نقشه توپوگرافی استان گلستان
< dir="RTL" >کوه ها
کوهستان قسمت جنوب و شرق گرگان و دشت را کوهستان تشکیل داده که به حدود دامغان، شاهرود و خراسان منتهی می شود. کوه ها بهطور موازی و جهت آن تقریباً شرقی غربی است این کوه ها دنباله ی رشته البرز و کوه های مازندران می باشد. این رشته کوه دشت گرگان را ازفلات مرکزی ایران مجزا می کند )رزازی،1386(.
منابع آب ) آبهای زیرزمینی، رودخانه ها، آبهای سطحی و.....(
با توجه به موقعیت جغرافیایی، شرایط آب و هوایی، وضعیت ناهمواری ها و مجاورت با دریای خزر، از نظر فراوانی منابع آب جایز اهمیت است.میانگین بارش استان تقریبا دو برابر میانگین بارش کشور است. مجموع مجموع حجم آب های سطحی و زیرزمینی استان بالغ بر 2485 میلیون
متر مکعب است.که از این مقدار 7/49درصد آن را آب های سطحی و بقیه ی آن را آب های زیرزمینی تشکیل می دهد.منابع آب زیر زمینیاستان را می توان به دو دسته ی آب های سطحی و زیرزمینی تقسیم کرد.
الف- آب های زیرزمینی:
در استان گلستان به دلیل بارش نسبتا مناسب و نفوذپذیری زیاد خاك، سفره های آب های زیرزمینی غنی ای تشکیل شده است. سطح آبهای زیرزمینی در نواحی کوهستانی و کوهپایه ای، پایین و در نواحی جلگه ای، بالاست. در کرانه های ساحلی و شمالی جلگه گرگان، بیشتر آبهای سطحی و زیرزمینی به دلیل نزدیکی به دریا و جنس زمین، شور هستند ولی در جنوب جلگه، گرگان آ های سطحی کیفیت مطلوبی دارند.
ب- آب های سطحی:
آب های سطحی شامل رود ها، دریاچه ها و خلیج گرگان است. رودهای استان همواره شریان اصلی حیات و تکیه گاه کشاورزی در این خطه ی ززخیز بوده اند.
تعداد رودهای جاری استان بالغ بر 42 شاخه است که عموما از جنوب به شمال و از شرق به غرب جریان دارد.
رود اترك به طول 222 کیلومتر از کوه های هزار مسجد خراسان سرچشمه گرفته، به مغرب جاری می شود. می گویند نام رودخانه ی اترك
مخفف اتراك جمع ترك است و چون ترك ها مدت زمانی در کنار آن می زیسته اند، به نام آن ها نامیده شده است. اسم این رودخانه در کتاب
های جفرافیانویسان قدیم ذکر نشده است ؛ حمدالله مستوفی در قرن هشتم نخستین کسی است که ان را به نام رود اترك ضبط کرده است)معینی، 1344(.
رود گرگان که سرچشمه اش را بعضی از کوه گلی داغ در سرزمین گوکلان می دانند و آن از چشمه ای است که اهالی آن را یلی چشمه می نامند؛ یلی به زبان ترکی به معنای معتدل است، اما سرچشمه ی اصلی را باید از کوه های آلاداغ در حدود بجنورد دانست. این رود از اواسط دشت،تقریباً موازی با اترك است و پس از طی 300 کیلومتر مسافت پر پیچ و خم، و گذشتن از صحرای گوکلان و شهر قدیمی جرجان به طرف خواجه
نفس رفته، وارد خلیج گرگان می شود.اقامت و زندگی مردم دشت گرگان بستگی کامل به آب این رودخانه دارد. آب خوراکی و استحمام خود واغنامشان از این آب می باشد.
رود قره سو از کوه های مشرق گرگان به نام النگ و قلعه ماران سرچشمه گرفته، در شمال ملاقلعه که آبادی قره سو در آنجاست، به خلیج گرگانمی ریزد.مسیر این رودخانه در قسمت کوهستان های جنوبی است ولی پس از رسیدن به جلگه، تغییر سمت داده، تقریباً موازی رود گرگان میشود )معینی، 1344(.
گلستان
استان
در
آبی
منابع
موقعیت
پوشش گیاهی منطقه:
شهر گرگان بر روی دشتی حاصلخیز که از ته نشست دریای خزر شکل گرفته است، قرار دارد. از نظر آب و هوا در اقلیم معتدل و مرطوب قرار
دارد و همین امر یکی دیگر از دلایل حاصلخیزی و سرسبزی این ناحیه است. در اطراف شهر شهر گرگان بر روی دشتی حاصلخیز که از ته نشستدریای خزر شکل گرفته است، قرار دارد. از نظر آب و هوا در اقلیم معتدل و مرطوب قرار دارد و همین امر یکی دیگر از دلایل حاصلخیزی وسرسبزی این ناحیه است. در اطراف شهر گرگان جنگل ها و مزراع کشاورزی فراوانی قرار دارد. علاوه بر اینها خلیج گرگان و دریای خزر نیز درنزدیکی این شهر واقع شده اند. کوه های البرز به تعدیل آب و هوا و تا حدی تامین آب منطقه نقش مهمی دارد.سرسبزی و خرمی و فراوانیمحصولات کشاورزی این ناحیه از زمان های گذشته زبان خاص و عام بوده است ؛ از آن جمله:در نزهت القلوب گفته استراباد از اقلیم چهارم وشهر وسط است نزدیک به دریای خزر، آب و هوای معتدل دارد.حاصلش غله و میوه و شلتوك و ابریشم باشد.
زلزله:
منطقه گرگان از جانب جنوب و جنوبغربی در کمربند زلزله شاهرود و از جانب شمال شرقی درکمربند زلزله عشق آباد قرار گرفته است.
خطوط هم لرزه ناحیه شاهرود و عشق آباد بین حداقل 6 و7)که شامل منطقه گرگان و دشت(و حداکثر 9 و 10 از نظر زلزله خیزی منطقه بندی شده اند. مهمترین زلزله های که در طولتاریخ در گر گان روی داده تا آن جا که منابع نشان می دهد در سال های 1893، 1890،1898، 1944، 1963 م به توالی بوده است. چنانچه نقشه زلزله و گسل های ایران نشان می
دهد در منطقه گلستان به غیر از دو مورد یکی در مراوه تپه و دیگری در اینچه برون باقیکمتر از 5/5ریشتر شدت داشته اند.
شهرهای گرگان، علی آباد، گنبد و.... نیز دارای سوابق زلزله خیز می باشند. بر اساس نقشه خطر
زلزله در ایران دشت گرگان در منطقه ای ست که احتمال 10 % وقوع زلزله ای با 40الی 45 نقشه زمین شناسی شهر گرگاندرصد شتاب ثقل زمین در 50 سال از دوره بازگشت 500 ساله را دارد.
گستره مورد مطالعه در برگیرنده استان گلستان است و از نظر تقسیمات لرزه زمین ساختی در استان، لرزه زمین ساخت ایران مرکزی وکپهداغ قرار دارد و از ویژگی های لرزه زمین ساختی آنها پیروی می کند. در این منطقه گسل ها لرزه های بسیاری که در راستای آنها زمینلرزهای مخربی رخ داده است، وجود دارد.
زمین لرزه سال 1944 میلادی با بزرگی 4/7ms در این منطقه روی داده است فعالیت های لرزهای آینده این گسل ها می تواند این استان رابه شدت تحت تأثیر قرار دهد.
نقشه زمین لرزه در استان گلستان
شناخت بستر اجتماعی و فرهنگی شهر گرگان )استراباد قدیم(تحولات اجتماعی تاریخی:
استراباد یکی از شهرهای مهم سرزمین گرگان و گویا کرسی هخامنشیان بوده است؛ گرگان یکی از شانزده سرزمینی است که در فصل اولکتاب وندیداد، که از کتب پنج گانه ی اوستاست، به نام وهرکان یا وهرکانه از آن یاد شده است. در کتب پهلوی ورکان و گورگان ضبط شدهاست و اعراب آن را جرجان می گویند.
نویسندگان قدیم یونانی اسم گرگان را هیرکانیا ضبط کرده اند، این صفحه ایست که از دو وادی گرگان رود و اترك تشکیل شده و جنگل و
ثروت فراوان دارد و آب و هوایش معتدل تر و کوه ها پر از درختان است، چراگاه های خوب و بسیار دارد)ناشناخته،1346( وناحیه گرگان در
دوران هخامنشی یکی از ایالت های پرتوان آن ها بود و با استناد به کتیبه های این دوره، جزو ایالت/ساتراپ/استان پارثوا بوده و ورکانه نامیدهمی شد. نخست این ایالت به صورت مستقل اداره می شد و حاکم آن ویشتاسب، پدر داریوش بود، که در حکومت کوروش به عنوان والیگرگان به کار مشغول بود. هرودوت در فهرست ساتراپ های هخامنشی و تقسیمات آن، از گرگان نام می برد و بدین روی شماری بر اینگمانند که پیرکانی ها که در کرانه ی راست دریای مازندران زندگی می کردند، همان مردم هیرکانی هستند. در هر صورت هرودوت از قبیلهی هیرکانی که در این مکان زندگی می کرده اند، نام می برد)نوری زاده، 1346(
آرین، تاریخ نگار یونانی زمان اسکندر مقدونی، می گوید هنگامی که اسکندر به سوی باختر حرکت می کرد، قصد زادراکرته را کرد، که مرکز
هیرکانی و از بزرگترین شهرهای آن بود و قصر حکومتی در آن جا قرار داشت. شماری احتمال می دهند که زادراکرته با محل شهر امروزیگرگان )استراباد( کی است و ظاهرًاً زادراکرته پایتخت هیرکان بوده است که در زمان هخامنشی به نام مشهور گشت )مارکوات،1373(.پلیپیوس، تاریخ نگار دیگر یونانی محل استقرار فرماندار هیرکانی را سیرینکا می داند که از شهر بدون دیوار طمبرککس فاصله چندانینداشت. همچنین استرابو از محلی به نامTapa یاد کرده که بی همانند با سیرینکای پلیپیوس نیست؛ و در مورد جایگاه آن گفته شده استکه تپه ی باستانی قره تپه در هفت کیلومتری باختر شهر بهشهر می تواند مکان این شهر باشد. در سال 123 میلادی، در جریان فرونشاندن
قیام پارت ها توسط انتی خوس سوم، در سیرینکا زندگی می کرده اند. سایکس، هیرکانیای قدیم را مشتمل بر استراباد و مازندران می داند ودر فرهنگ معین، هیرکانی نام قدیمی ناحیه وسیعی در جنوب شرقی دریای مازندران درج گردیده است)معین، ، 1364(.
از سال 1320 به بعد عده بیشتری از شهرستان های ایران به این سرزمین آمدند که اغلب از شرق ایران مانند کاشمری ها، طرودی ها،سیستانی ها و سبزواری ها بودند. در دهه های اخیر رشد شهر بیشتر به دلایل عام گسترش شهرنشینی در ایران و مشخصاً در گرگان بدلیلرونق کشاورزی و محصولات صنعتی در دشت و ارائه خدمات و صنایع وابسته به کشاورزی در آن نیز احداث راههای مناسب کشوری و منطقهای صورت گرفته است. این گسترش به حدی بوده است که شهر گرگان در حال حاضر از نظر جمعیتی اولین شهر بزرگ استان گلستانمحسوب می شود )معطوفی، 1374(.
روابط اجتماعی خرد و کلان:
گرگان به مناسبت داشتن خاك مستعد و آب قابل ملاحظه از نواحی بسیار آباد کشور است و از لحاظ حاصلخیزی زمین و مکانیزه بودنکشاورزی در ایران ناحیه ای استثنایی است و نقش مهمی در اقتصاد کشور دارد. محمد حسن خان قاجار، گرگان را پایتخت خود قرار داده و باجانشینان نادر شاه و فرستادگان کریم خان زند در زد و خورد بود. در سال 1172 هجری، کریم خان بر این سرزمین چیره شد. استراباد رابایستی مهد خاندان قاجار دانست، زیرا آقا محمدخان قاجار، بنیان گذار حکومت قاجار در گرگان یا استراباد متولد شد.)محمودزاده، 1350(.
چون گرگان و دشت سر راه عبور اقوام مختلف و هجوم و تاخت و تاز ملل شمال شرقی بوده، لذا این ناحیه مسکن چندین طایفه گردیده است.قبل از آمدن آریایی ها به فلات ایران، قومی به نام تپیری در این سرزمین می زیسته اند، سپس ماساژت ها به آنجا آمدند. امروز این ناحیهمسکن اقوام مختلف از نژادهای آریایی، مغولی و تورانی گشته، که بواسطه ی آمیزش آن ها به یکدیگر نژاد مخلوط و نامشخصی تشکیل داده
اند؛ به استثنای ترکمن هایی که در سمت شمال شهر گرگان ساکنند )معینی، 1344( همچنین گرگان ادیبان، شاعران و اندیشمندانی چون
فخرالدین اسعد گرگانی، میرسیدشریف جرجانی، ابوبکر عبدالرحمان معروف به عبدالقادر جرجانی، ابوسلیک گرگانی، ابودراعه جرجانی، بالیثطبری جرجانی، فخر جرجانی، مقیم استرابادی، میرزا مهدی خان استرابادی و ده ها هنرمند دیگر. است )افشار، 1382(.
رفائیل صاحب که یکی از سیاحان انگلیس است در سنه ی 7101 قمری درباره ی استراباد می انگارد: شرافتی که مخصوص این شهر است و برسایر بلاد آن تقدیم و ترجیح می دهند این است که موطن شریف سلاطین و خوانین عظیم الاقتدار قاجار است )قورخانچی، 1321(.
استراباد را در زمان قاجار و پهلوی به نام دارالمونین می شناخته اند زیرا در این شهر تعداد سادات زیاد بوده است. ))جمعیت شهر خیلی
مخلوط و مرکب از سادات و مردم بومی ولایت قاجار و ترك ها و عده ای بلوچ و کرمی است. سادات استراباد به طایفه های میر مجیدی، بنی
کریمی، عقیلی، میرکمال الدین و دراز گیسو و مرد مومن و شیرنگی و مفیدی تعلق دارند. طایفه ی قاجار به وسیله ی چنگیز خان به اینقسمت ایران کوچ داده شده اند، ازعده ی ایشان فعلا بسیار کاسته شده است و جمع ًاً بیش از چهارصد خانه وار نمی شوند و به قبیله های زیرمتعلق اند: قوانلو، دولو، عزالدین لو، قراصانلو، شامبیاتی، زیادلو، کرلو و سپانلو.ترك ها به استثنای قاجارها مشتمل اند بر حاجی لر گریلی )کهاجداد آن ها را صفوی به استراباد کوچانیده اند(، که از کبودجامه هستند و خوانین مقصودلو، از نواحی مجاور آن می باشند. بلوچ ها فقط بهچند خانه وار تقلیل یافته اند ؛ و بعضی از کرمی ها از ایالت شمال غربی هندوستان، به این حدود آمده اند و به قبیله های توری، شلوزانی و
زیرانی تعلق دارند و چند خانواده هم از دیلمی ها هنوز در استراباد هستند ؛ و بالاخره کولی ها آن ها شاید بین پنجاه و صد خانه وار باشد(()رابینو، 1343(.
مهاجرت:
منطقه استراباد یکی از مناطقی است که خصوصیات مهارپذیری فراوانی دارد. زیرا آب و هوای منطقه این جاذبه را ایجاد می کند که بسیاری از
اقوام را به سوی خود بکشاند. وضع خوب کشاورزی و دامداری نیز نیروی انسانی را طلب می کند. هجوم مکرر اقوام آسیای مرکزی به ناحیهاستراباد برای تسلط بر مناطق حاصلخیز آن که رودخانه های زیادی جریان دارد از عوامل اهمیت منطقه محسوب می شود. فعالیت ها وعملکردهای سیاسی دولت ها هم برای رسیدن به اهدافی چند، باعث آوردن قبایل و معیت هایی به اینا شده است، مانند آمدن قاجارها،کردهای جهان بگلو و بلوچ ها در دوره ی شاه عباس اول به منطقه )سلاق، 1384(.
باید دانست که بعد از زلزله ی 1323 خورشیدی، عده بیشتری از شهرستان های ایران به این سرزمین آمدند. اغلب اهالی جدید از شرق ایران،
مانند کاشمری ها،طرودی ها، سیستانی ها و سبزواری ها می باشند و هنوز هم روز به روز بر جمعیت این حدود، خصوصاً در شهرها افزوده می
شود و علت آن هم فعالیت هایی است که در امور کشاورزی و نفتی می شود. دسته ی کمی به نام بنگشی معروفند که به هنگام جنگ ایران باافغان، از کشور اخیر به اینجا منتقل شده اند و همچنین جوکی ها یا خوش نشین ها و گوداری ها که عده ی کمی را تشکیل داده، به پیشه یمسگری و آهنگری مشغولند )معینی، 1344( .
به غیر از این ها در منطقه استراباد، ترکمنان نیز وجود داشتند که جمعیتی قابل توجه بودند. طبق نظر بهادر خان، ترکمن ها در منطقهساحلی شمال دریاچه ایشیق گل در مغولستان زندگی می کردند. ترکمنان از دوره سامانیان و غزنویان آرام آرام به ماوراءالنهر آمدند. سلطان
محمد غزنوی به آن ها اجازه داد که جیحون گذشته و در بیابان سرخس، ابیورد، شمال قوچان و مشهد فعلی سکنی گزینند. ترکمنان در دوره
سلطان محمود به کار دامداری مشغول بودند. ترکمن های نواحی شمال در قرن 72 هجری به سمت جنوب کوچ کرده، در آخال، اترك، مرو وگرگان مسکن گرفتند. بعدها در دوره شاه عباس اول به دعوت شاه ترکمنان به صورتی روزافزون به ناحیه استراباد آمده اند تا در آنجا مقیمشوند )بهادرخان، 1383(.
زبان
زبان مردمان این ناحیه با توجه به تنوع نژادی، مخلوطی از زبان نژادهای گوناگون این سرزمین خواهد بود. به طور کلی دو زبان مشخص دیده
می شود، یکی ترکی و دیگری فارسی ؛ اهالی شهر گرگان وقتی که صحبت می کنند، مردم دیگر نواحی آن ها را رشتی می پندارند، در صورتی
که این دو با هم فرق دارند، بعضی کلمات فرس قدیم هنوز در گرگان رواج دارد. باید دانست که لهجه ی گرگانی یکی از لهجه های اصلی واساسی امروزی ایران است که ریشه ی ایرانی دارد )معینی، 1344( .
مسیح ذبیحی در کتاب خود به نام استرابادنامه درباره زبان مردم گرگان چنین می نویسد: زبان و لهجه هایی که در این ایالت معمول است،فارسی، ترکی، ترکمنی، تاتی و مازندرانی است )ذبیحی، 1363(. مولف حدودالعالم چنین نوشته است:ایشان ) مردم استراباد(، به دو زبان سخنگویند، یکی به لوترا استرابادی و دیگر به پارسی گرگانی )ذبیحی، 1363(.
مذهب
قبل از دوره صفوی بیشترین جمعیت استراباد را اهل سنت تشکیل می داد. ترکمنان اهل سنت که در منطقه استراباد بودند و با ازبکان هم
مذهب بودند و با توجه به دشمنی ازبکان و صفوی شیعه مذهب، ترکمنان استراباد نیز از این اختلافات مذهبی بی نصیب نبودند و اینعامل نیز حوادث استراباد را در دوره صفوی تحت تاثیر قرار دارد.در استراباد علما و حکیمان بزرگی بزرگی چون میرفندرسکی و میردامادظهور کردند که خدمات ارزنده ای به جامعه علمی و فرهنگی ایران عصر صفوی انجام دادند )سلاق، 1384(.
ترکمن ها بطور کلی اهل تسنن و پیرو طریقه امام اعظم ) ابوحنیفه( می باشند، بقیه اهالی گرگان شیعه هستند. اقلیت یهود، ارمنی وعیسوی، در نقاط مختلف گرگان ساکنند ؛ مراکز تجمع آن ها بیشتر شهر گرگان، بندر گز، قرق و کتول می باشد. طبق آمار سال 1335،
نود و نه درصد افراد حوزه ی گرگان و دشت، مسلمان و بقیه مسیحی کلیمی، زردشتی و پیرو سایر مذاهب بوده اند. تمام سکنه شیعه
هستند به غیر از ترکمن ها که مذهبی تسنن دارند. )ذبیحی، 1363(. ظاهراً ارتباط مردم و علمای مسلمان استراباد با دیگر ادیان این شهرخوب بوده است.حسینقلی مقصودلوی در تلگراف ها خود آورده است: علمای شهر استراباد با مسیحی های ساکن شهر مراوده و دوستیداشتند ؛ و مسیحی ها اعم از ارمنی و آسوری و کلدانی در شهر استراباد، صدمه و زحمت نمی دیدند. علاوه بر مسیحی ها، یکی دو خانه وارکلیمی هم در شهر بود، که آن ها هم با آسودگی خاطر و احترام به کسب و کارشان می رسیدند )ذبیحی، 1363(.
ساختار و روابط معیشتیساختار معیشتی
مناطق شمالی رودخانه گرگان و نواحی رود اترك برای دامداری بسیار مناسب است و ترکمن ها که در آن مناطق حضور داشتند، بیشتردامدار بودند. ترکمن ها که زندگی عشایر و ایلیاتی داشته اند دام در اقتصاد و نحوه ی معیشت آنان نقش اساسی و تعیین کننده ای داشتهاست و می توان وضع اقتصادی آن ها به تعداد دام و رمه ای که داشتند، سنجید. دام های ترکمنان را بیشتر گوسفند، گاو، شتر و اسبتشکیل می داد. )سلاق، 1384(. مارکوپولو هم درباره نحوه ی معیشت ترکمنان آورده است: ))زندگی ترکمن ها از گله داری می گذرد.
قاطرها و اسب های خوبی تربیت می کنندو به قیمت خوب می فروشند(( )مارکوپولو، 1350(.
تا قبل از حمله مغول، گرگان یکی از 5 منطقه پنبه خیز ایران محسوب می شد. ولی پس از آن منطقه گرگان و استراباد و طبرستان از
رونق افتاد و جمعیت رو به کاهش رفت )معطوفی، 1374(. محصولات کشاورزی منطقه برنج، جو، گندم، پنبه و کنجد است. انواع مختلفکرباس که صنعت پارچه بافی ملی است، در این منطقه بافته می شود. علاوه بر این، مقادیر متنابهی صابون تولید می گردد.
مناطق کوهستانی این منطقه از نظر محصولات معدنی مخصوصاً آهن و ذغال سنگ در شاهکوه غنی است. تعداد سیزده کارخانه صابون پزی باظرفیت تولیدی زیاد وجود دارد که آماده ی استفاده به عنوان ذخایر نظامی می باشد )معطوفی، 1374(. به گفته ی منابع، در هیرکانی، کانهای آهن وجود دارد. همچنین پترولئوم یا نفت هیرکانی که بر دو قسم است: سیاه و سفید که برای روغن جلا، نقاشی و نیز پزشکی مصرفدارد )شاردن، 1336(
خلیج استراباد در نزدیکی این شهر قرار دارد که در زمینه ی تجارت این شهر موثر است و در متون تاریخی از آن نام برده شده است. خلیجاستراباد را حمدا... مستوفی به نام نیم مردان ذکر نموده. جمعیت آن در قرن هشتم هجری بسیار زیاد و بندرگاهی برای کشتی های سراسرسواحل دریای خزر بوده و بندر در حدود سه ربع فرسخ تا شهر استراباد فاصله داشته و قصبه ی مجاور آن تجارت وسیعی داشته، شهر آباد بود)ذبیحی، 1363(. مقدسی از جمله صادرات مشهور گرگان را یک نوع نقاب ابریشمی ذکر نموده، که در زمان او به یمن، در جنوب عربستانحمل می کرده اند. همچنین نوعی دیبا از آنجا صادر می شد. انگور و زیتون و انجیر هم در آنجا فراوان بود. )ذبیحی، 1363(. در کتابکنزالمدفون، هر شهری به میوه یا صنعتی معروف گردیده است و عناب گرگان را او مشهور می دارد.
روابط معیشتی
عده ای در حدود 40 تا 50 تاجر جزء، تجارت استراباد را با مناطق اطراف در اختیار دارند. بعضی از کالاها به مشهد صادرمی گردد و شال ونمدهای ترکمنی به تهران و از آنجا به دیگر نقاط ایران فرستاده می شود. واردات از تهران را کالاهای اروپایی، مخصوص ًاً انگلیسی تشکیل میدهد. علاوه بر این، ابریشم ومخمل ها از کاشان، پارچه، آهن، شیشه، ظروف فلزی، صندوق های نقاشی شده، قند کله، مواد چاپی و مقادیرناچیزی چای از روسیه. تجارت روسیه با ایالت استراباد چندان اهمیتی ندارد. از اقلام مهمی که به روسیه صادر می گردد در درجه اول پنبه،
چوب گردو، الوار و روغن کنجد را می توان نام برد. ترکمن ها تعداد کمی قالیچه، نمد مرغوب، پرقو و... صادر می کنند. واردات عمده از روسیه
عبارت است از: آهن، مس، ظروف چینی، سماور، کالاهای آهنی، شمع، قند و....از باکو نفت و نمک. چای هم از هندوستان وارد میشود)فرهنگ جغرافیای ایران، 1380(.
وضع تجارت استراباد بر چند قسم است. تجار استراباد اغلب با یموت، مبادله و معاوضه ی جنسی می نمایند. قند و چای، تنباکو، شالی، برنج ؛بعضی قماش روس می دهند، در عوض، گندم، جو، کره، نمد اسب، قالیچه، خورجین، گلیم می گیرند و بعد خودشان به اقتضای صرفه تجارتیهر کجا مقتضی دانند، می فرستند )قورخانچی، 1279(.
با اغلب از دهات و رعایا هم معاوضه دارند. شالی و پنبه و کنجد، پیش خرید کرده، جنس و غیره عوض می دهند. کلیه داد و ستد تجار
استراباد با تجار مسیحی است که در بندر جز )بندر گز فعلی( هستند. و بیشتر تجارت تجار مسیحی با تجار استرابادی، تجارت پنبه، پوست، وکنجد و شالی و برنج است. و اول کسب تجار،دادو ستد قند و چای و شکر و همه قسم پارچه های روسی و خرازی و بلور آلات است. ملگونوفدرباره بازارهای استراباد چنین می گوید: ))بازارهای استراباد دارای دکان های زیادی بود. اما کالاهای زیادی در آن ها یافت نمی شد. آنچهبیش از همه وجود دارد فراورده های محلی است که در خود استراباد به مصرف می رسد. در یک فروشگاه واحد می توان قماش های پنبه وشیر 16گرفته تا شمع گچی و قند و غیره را در کنار هم یافت. این بازار دارای سه کاروانسرا است.(( )ملگونوف، 1364(
از آن جایی که روس ها طبق قرارداد 7321 میلادی، استراباد را منطقه ی نفوذ خود می دانستند، در آن زمان استراباد، از مراکز داد و ستد
بازرگانی میان روس و ایران بود. حسینقلی مقصودلوی ما با وضعت معیشت و ساختار آن در دوره ی قاجار بیشتر آشنا می کند. )مقصودلو،1363(. ))از رسیدگی به قیمت اجناس مانند برنج، روغن، گوسفند، چای، قند، پارچه، آرد و نان، تفنگ و فشنگ، در می یابیم که بالا رفتنقیمت اجناس ناشی از قحطی و سختی و کم آبی، یا کمیابی جنس به علت خروج و صدور از استراباد به سوی روسیه بوده است.((
تصویری از واحدهای تجاری محله درب نو )آرشیو معاونت میراث فرهتگی گلستان(
عکس هوایی گرگان در سال 1335، شمال خیابان امام و شرق خیابان شهدا
عکس هوایی گرگان در سال 1335 در قسمت جنوب خیابان امام و شرق خیابان کاخ
عکس هوایی گرگان در سال 1371
شناخت تاریخی شهر گرگان ) استراباد قدیم( وجه تسمیه نام استراباد
نام شهر در منابع به صورت های، ستارباد، استاروا،استاراباد، ستار آباد و اَستَرَاباد ذکر شده است که از دو بخش (( استر )) و (( آباد ))تشکیل شده است. . استراباد یکی از شهرهای مهم سرزمین گرگان و گویا در زمان هخامنشیان کرسی آن بوده است. در آن عهد وهرکانهو در کتیبه داریوش کبیر در بیستون، ورگانه و در برخی کتب ورکان و گورگان ضبط کرده اند و یونانیان آن را هیرکانی می گفتند وبعضی نویسندگان قدیم، استراباد را با نام زادراکرت یونانی یکی دانسته اند. پس از عهد مغول این شهر رونق بیشتری گرفت و این خطهرا استراباد نامیده اند. استراباد به صورت های استرباد، استارآباد، استاروا و ستارآباد نیز آمده است. این شهر تا اواخر دوره قاجار به ناماستراباد مشهور بود و بعد از آن به نام گرگان نامیده شد )ذبیحی، 1363(.
می گویند مغولان نام استراباد را که اندکی با گرگان فاصله داشته، بر روی گرگان گذاشته اند. و این نام تا اواخر دوران قاجار بر این شهربود و در زمان رضا شاه پهلوی به دنبال تبدیل نام های شهرها و آبادی ها ی ایران به فارسی، با دیگر به نام گرگان خوانده شد) افشار،1382(.
استراباد می تواند منتسب به استروناهید باشد. چون معنی لغوی استراباد ))شهر آناهیتا(( است. شاید به همین دلیل است که ابوریحانبیرونی می گوید: پادشاهان استراباد لقب آناهبد داشتند و استراباد را در قدیم استرك نیز می نامیدند. رابینو نیز معتقد است استراباد رادر محل استرك بنا کردند. بنابراین سرزمین استراباد می توانست منبع پرستش آناهیتا بوده باشد. وجود شهرهای گوناگون دیگری به ناماستراباد در نقاط مختلف، به دلیل نشانه حرمت و مقدس بودن این اسم آمده است و در کاوش های باستانی منطقه تورنگ تپه و شاه تپهاستراباد، مجسمه هایی از آناهیتا به دست آمده است )معطوفی، 1374(.
ابوالفدا در تقویم البلدان در قرن 1و 3 هجری به نقل از سایرین می گوید: ))در المشترك گوید: به فتح حمزه، و در الباب به کسر آن
ضبط شده و باقی چنین است: و سکون سین بی نقطه و کسر تاء دو نقطه فوقانی و فتح را بی نقطه و با یک نقطه در میان دو الف و درآخرش ذال نقطه دار؛ و در الباب آمده است که: گاه میان تاء و راء الفی آرند و استارآباد گویند ولی آنچه ما نوشته ایم مشهورتر است وهمو گوید: استرآباد شهری است از بلاد مازندران((. )ابوالفدا، 1349(.
محمد حسن خان اعتماد السلطنه در مرآت البلدان می گوید: ))استاراباد مخفف استاره آباد است. در زمان زردشت که عجم اجرام مضیئه را مظهر انور قدسیه می شمرده اند و کواکب را زاید الوصف معظم می گرفته اند، این شهر را بنا کرده و به این اسم موسوم نموده اند((
)مرات البلدان(.
عده ای معتقدند استراباد در زمان خشایار باشد؛ خشایار زنی داشت که برادرزاده مردخای یهودی و بسیار زیبا بود. نام استر را خشایار بر وینهاد که معنی آن به پارسی هخامنشی ستاره است. وی شهر استراباد را به یاد بود این زن بنا کرد )معطوفی، 1374(.
ابن اسفندیار می نویسد که قاطرداران استر گرگین، پسر میلاد، موسس گرگان بودند ؛ آن ها قاطرهای خود را در سرزمینی که اکنوناستراباد است رها می کردند، و شهر برای رفع احتیاجات ایشان بر پا شد و نام خود را از قاطر )استر( آن ها گرفته است. وقتی که گرگینشهر گرگان را خراب کرد، سکنه ی آن به استراباد نقل مکان نمودند.))استراباد به طبرستان منسوب و متصل گرگان است گرگین میلادبنیاد افکند و مساحت دایره ای او چهار فرسنگ بود و همیشه نشستنگاه مرزبانان طبرستان آنجا بود. چون گرگین مقام آنجا ساخت،
خربندگان او به چراخور به استراباد می آمدند و مقام و خانه ساخته، به طول مدت عمارت زیادت می کشد، استراباد نام نهادند و از دینار
جاری تا به ملاط که حد طبرستان بود به طول و عرض کوه ها کشیده، از ری و قومس تا ساحل دریا جمله معمور و دیه ها به یکدیگرمتصل بود، چنانچه یکدست زمین خراب و بی منفعت نیافتند ((. )کاتب، 1366(.
بنا بر عقیده ی دیگر در محلی که استراك نام داشت، به وسیله ی یزید بن مهلب که از سرداران عرب و فرمانده ی لشگر سلیمان، هفتمینخلیفه ی بنی امیه ساخته شده. 44 ابوالفداء می نویسد اسم شهر از نام شخصی معروف به استر گرفته شده، حال آنکه در کتاب جامع انبیااصل آن به استره، زن شاهزاده کیخسرو نسبت داده شده است. هیچگونه تاریخ مضبوطی در باب استراباد و گرگان به دست ما نرسیده
)رابینو، 1343(.
در تاریخ طبرستان در ضمن بنای گرگان آمده است که بنای استراباد را گرگین میلاد نموده است. گرگان چهار فرسخ و موطن مرزبانانطبرستان بود. گرگین میلاد را گرگان مقام میسر نشد. لهذا آن شهر را خراب، و در موضع معروف به عراق استران، استراباد را بنا کرد و اینشهری که الان هست، ساخت و تا امروز که سنه ی 1321هجری است، از بلاد معظمه ایران و سرحد روس است. بنای این شهر قدیم ولفظش مرکب است از دو کلمه ی استر و آباد ؛ استر مخفف استاره که به معنی کوکب، و آباد به معنی عمارت است )قورخانچی، 1279(.
. ملگونوف که در بین سال های 1858 تا 1860 میلادی را در سواحل جنوبی دریای خزر به سر می برد در سفرنامه ی خود آورده است:
))وجه تسمیه استراباد راگویند، نخست آنجای، جایگاه استرداران بوده که دیهی استراباد نام بنا نهاده بودند. پس از آن، این مکان به دارایی
معادن شهرت یافته از هر سوی بدانجا شتافتند، تا آنکه در سال 98 هجری یزید بن مهلب به طبرستان و گورگان لشگر کشیده، قضا را درآنجا دفینه ای یافت، چهل کوزه پر از طلا. بدین روی خرسند شده، به ساختن شهری در آنجا فرمان داده، چندی پایتخت یزید، استرابادبود.
شهر استراباد در ابتدای دوران صفوی به )) دارالملک(( معروف بود. علت اینکه شهر را اکنون )1334هجری(، دارالمومنین می خوانند شایداز آن روست که گروه بسیاری از سادات در آن اقامت دارند )رابینو، 1343(. جیمز موریه نیز در سفرنامه ی خود می نویسد:)) استراباد رادارالمومنین خوانده اند. شاید از نظر اینکه سادات زیاد در این شهر اقامت دارند، این لقب به آن داده شده است.(( )موریه، 1364(. با اینکهجغرافی دانان یونانی و گروهی از ایرانیان، جای هیرکانی را در خاور دریای مازندران یاد کرده اند، باز هم گروهی دیگر در جای اصلی آن
دچار تردید شده اند. در آثار هخامنشی قوم هیرکان را در کنار پارت ها می بینیم و در نبشته های یونانی و رومی نام های پارت یا پارث،
باختر یا باکتر، وهرکان یا گرگان، در کنار هم آمده اند. در برخی آثار تاریخی، گرگان را به واسطه ی نزدیکی با خراسان، خورآسان/خورآیان،هورآیان، به معنی خورشید در حال آمدن دانسته اند. به مرور زمان هورآیان به گرگان تبدیل شده است؛ احتمال دارد که استرآباد/ستارآباد،استاره آباد/استاروا، با خورآیان و مفهوم آن بستگی داشته باشد، زیرا هم خور مظهر روشنایی است و هم استار )روزنامه اطلاعات، 1376(.
و اما نظری دیگر درباره ی نام استراباد اینکه: استر رودخانه ای واقع در منطقه استراباد است که شهر استراباد در کنار آن واقع شده و نامشهر از آن گرفته شده است. این رودخانه مهم و در طول فاصله ی کوتاهی در بستر آن از مصب خزر قابل قایقرانی است. 27 این رود درجنوب شرقی دریای خزر و در فاصله ی 32کیلومتری پایین تر از آن می ریزد، واقع شده است.
زمان پیدایش شهر استراباد
شهریار عدل در کتاب محمد یوسف کیانی و به نقل از سیاقی، نظام بنیانگذاری شهر استراباد را متعلق به دوره ساسانی می داند و می گوید:نوشیروان پس از احداث سدی جهت دفع حملات و تاراج لشگر خزر، اصطخریون )یکی از رجال ثروتمند ایالت فارس( را به معموریاستراباد مامور ساخت و اصطخریون به عمارت مشغول شده، بعد از اتمام آن به اصطخرآباد موسوم ساخت، و به مرور به استراباد مشهورگشت )موسوی، 1376(. مولف مرآت البلدان می گوید: در تاریخ طبرستان ضمن بنای گرگان مسطور است که بنای استراباد را گرگینمیلاد نموده، به این معنی که گرگین میلاد به نحوی که در شاهنامه ی فردوسی به نظم آورده، در سفری که به همراهی بیژن به ارمنیه بهکشتن گرازان رفت و از بیژن شجاعت های فوق العاده دید، بر او رشک برده، او را به غدر و مکر در بند مهر منیژه دختر افراسیاب و به چنگافراسیاب انداخت و بیژن در چاهی ومحبوس شده، گرگین میلاد به ایران مراجعت کرده، دروغی چند در فقدان بیژن به هم بیاراست، ولیمطلب معلوم شده، کیخسرو او را محبوس کرد و پس از چندی رستم او را شفاعت نموده، مستخلص شد... لهذا پس از استخلاص از قیدکیخسرو، درخواست نموده به گرگان آمد و آن شهر را بنیاد نهاد. مساحت گرگان چهار فرسخ و موطن مرزبانان طبرستان بود. و گرگینمیلاد را در گرگان مقام میسر نشد، لهذا آن شهر را خراب کرده در موضع معروف به غرق ]شاید قرق صحیح باشد [ استران، استراباد را بناکرد و این شهری که الان هست، بساخت و به مرور عمارات آن مضاعف گشت)اعتمادالسلطنه، 1367(. و مولف معجم البلدان از استراباد بانام استراباذ نام می برد و می گوید: ))شهری بزرگ، نامبردار است، گروهی از دانشمندان از آن برخاسته اند. خود از کارگزاری مازندران، درمیان ساری و گرگان است.
در اقلیم پنجم )معجم البلدان( در درازای جغرافیایی هفتاد و نه درجه و پنجاه دقیقه و پهنای سی و هشت درجه و سه چهارم جا دارد.((
)حموی ،1380( همچنین رابینو در سفرنامه ی خود آورده است:)) از عهد قدیم استراباد همواره در معرض حمله ی ایلاتی بوده است که در شمال این ایالت اقامت داشته اند؛ به منظور دفاع از گرگان و دهات اطرافش، انوشیروان ساسانی باروی عظیم قزل آلان را ساخته بود.
جغرافیای استراباد در نوشته های قدیم
مولف حدود العالم چنین نوشته است: )) استراباد شهری است به ناحیت دیلمان، بر دامنه ی کوه نهاده، با نعمت و خرم و آب های رو وهوای درست... از وی جامه های بسیار خیزد، از ابریشم، چون مبرم و زعفوری گوناگون (( )رابینو، 1343(
اصطخری در مسالک و الممالک در اواخر قرن 4و اوایل قرن 5 از استراباد چنین یاد کرده است: )) استراباد به دریا نزدیک است و از آنجا بهآبسکون )جزیره ای در نزدیکی خلیج گرگان که اکنون زیر آب رفته است( روند و به دریای خزر و دربند و دیلمان و دیگر جایها رود ؛ و در
این همه نواحی هیچ بهتر از آبسکون نیست و در ناحیت ثغری هست، آن را دهستان خوانند... (( و درباره گرگان می گوید: ))گرگان شهری
بزرگ است و باران ونم چنان نباشد که در طبرستان؛ و مردم گرگان مردمانی خوش طبع و بامروت باشند و بیرون شهر محلتی باشد که آنرا بکرآباد خوانند و رودی بزرگ در میان و ابریشم و جامه های نیکو خیزد و چون از عراق )عراق عجم( گذشتی هیچ شهری جامع تر ازگرگان نیست.(( )اصطخری، 1340(.
ه. ل رابینو که در سال های 1285 تا 1291در نواحی شمال ایران بوده است در سفرنامه ی خود چنین می گوید: ))ایالت استراباد درقسمت شمال شرقی ایران، بین عرض جغرافیایی 36درجه و 45 دقیقه و طول جغرافیایی 54 درجه و 56 دقیقه واقع و محدود است ازشمال به رودخانه ی گرگان، از جنوب به کوه های البرز و حدود شاهرود و نواحی بسطام، از مغرب به دریای خزر و مازندران و از مشرق بهناحیه ی جاجرم و خانات ناردین. استراباد مانند سایر ایالات ساحلی شمالی ایران، جلگه ای از شرق به غرب دارد و قسمت کوهستانی حدجنوبی آن را تشکیل می دهد. این جلگه دارای جنگل های عالی است و نهرهای متعدد از میان آن جاریست.قسمت کوهستانی مشتملاست بر مسیر علیای رودخانه ی نکا و کوه های شاهور و شاهکوه و جهان نما و گز.(( )رابینو، 1343(
مقدسی درباره ولایت گرگان در سال 375هجری چنین می نویسد: )) گرگان خوره ای است در دشت و کوه. اگر سردسیر نبودی خرما درآن عمل می آمد. ترن و زیتون و عناب و انجیر دارد.نهرها پرآب و باغ ها فراوان، روستاها بزرگ و پربرکت، دریایش نزدیک، شهر پاکیزه،نامش پرآوازه،خراجش سنگین، از شهرهایش: استراباد، آبسکون، الهم، آخر و رباط. بازارها و مساجدش زیبایند.نهرهایش پل و سقف دارد.شهر دو بخش است و طبق معمول دکان و منبر دارد. رودی در گرگان است که طیفوری نام دارد )رود گرگان( و از کوه های گرگانسرچشمه می گیرد و خوره را سیراب می کند.(( 0 )مقدسی، 1361( ابن رسته می گوید: )) اولین شهر طبرستان از طرف گرگان شهرطمیس )تمیشه( است. که در سر حد گرگان واقع شده و دروازه بزرگی دارد و از اهالی طبرستان کسی نمی تواند از طبرستان به گرگان رودو یا از گرگان به طبرستان شود مگر آن که از آن دروازه عبور کند و همچنین بین طبرستان و گرگان دیواری کشیده شده که از کوه تا ساحلدریا امتداد دارد و از آجر ساخته است و بانی و بنیانگذار این دیوار کسری انوشیروان است وی این دیوار را به عنوان سدی کشید تا اینکهترکان را از چپاول طبرستان مانع شود.(( )ابن رسته، 1365(
نقشه دریای خزر و شهر های حاشیه آن )ابوزید بلخی، قرن چهارم هجری(
ساختار معماری شهر گرگان
ساختار شهر و تحولات آن در دوران مختلف )در نگاه تاریخ نویسان(
مقدسی که از نویسندگان قرن چهارم هجری است استراباد را شهر زیبایی وصف نموده که آب و هوای آن از تمام نقاط دیگر آن سامان بهتربوده است. محصول عمده اش ابریشم بود. در عهد او قلعه در شرف خرابی بود، چون آل بویه در جنگ و جدال خود با آل زیار، تمام آنناحیه را ویران کردند. مقدسی علاوه می کند که مسجد جامع که در زمان فتوحات ابتدایی مسلمین ساخته شده بود، در بازار، نزدیک دروازهشهر بوده است. امیر ولی )788-745
هجری ( خندقی در استراباد کنده و میرك پادشاه ) 809-786هجری ( برج و بارو برای دفاع شهر ساخت .)گلزاری، 1373(
محیط استراباد سابقاً دارای برج و باروی محکم و خندقی عمیق بوده که رفته رفته برج و بارو خراب، و خندق ها منهدم و آثار و قدمتشمعلوم است. چهار دروازه خراب دارد ؛ دروازه بسطام، دروازه فوجرد، دروازه مازندران و دروازه چهل دختر. شهر استراباد منقسم به سه محلهمرکب از چند گذر ؛ محله نعلبندان، محله میدان،محله سبزه مشهد.تمام محلات و کوچه ها سنگفرش، و شهری است مزین و آباد، دارایابنیه عالیه و اغلب از بناها با آجر و الوارهای قطور شده است. و شهر استراباد دارای مساجد و مدارس عالی و حمام های محکم و کاروانسراهاو بازار 0چندی است )قورخانچی، 1279(.
میرزا محمد صادق اصفهانی در سال 1199قمری درباره قلعه استراباد می نویسد: )) قلعه ی استراباد حصاری است محکم ونهایت حصانت در
آب و گل آن مدغم، اطرافش مشتمل بر ثغور سخت و اکنافش محون به جنگل های پردرخت، در شوارع، خار و خاشاك متراکم و در توابعوحشی صفتان اتراك متهاجم، یک جانبش متصل به دریا ذخار و یک طرفش متحد به شوامخ کهسار...(( )تاریخ گیتی گشا(.
جیمز مورریه می نویسد: )) امتداد جنگل تا پشت دیوار استراباد است. در دو کیلومتری دیوار شهر، شاهراه مازندران دیده می شود... شهراستراباد بارو و برج هایی دارد. محیط این بارو یک فرسنگ می رسد و خندق آن از بوته های خار و تیغ انباشته شده است. سقف خانه هاسفالپوش و لبه دار است و مصالح آن خشت و آجر و چوب است. خانه ها به هم فشرده است و کوچه ها به یکدیگر مربوط است و در خانه هادرخت زیاد است... جمعیت این شهر بیش از هزار خانوار نیست... .)موریه، 1189(
از بابت بلده ی استراباد که از بناهای قدیم است یکدفعه در عهد یزید بن مهلب و یکدفعه در وزارت امیر کبیر، به اهتمام محمد ولی خانبیگلربیگی، استراباد تعمیر شد. دور قلعه اش سه ربع فرسخ می شود. سی و چهار برج و چهار دروازه داردکه تردد می نمایند، باز می باشد.شرقی دروازه بسطام، جنوبی دروازه چهل دختر، غربی دروازه مازندران و شمالی دروازه سبزه مشهد است. و بزرگی قلعه استراباد از شهرساری زیادتر است، لیکن خرابه بسیار دارد. و سبزی کاری و باغ و بستان،همه در میان شهر است. و یک هزار و سیصد و پنجاه خانه وارند ؛که خانه ها سفال پوش، از خشت خام است، قلیل از خانه های بربری ها، گالی پوش است )گلزاری، 1373(.
استراباد سه محله دارد، محله اول نعلبندان که با بلوچ و حاجیلر، پانصد خانه وارند ؛ محله دوم سبزه مشهد که آبادی داردو
سیصد و پنجاه خانه وارند ؛ محله سوم میدان، که با قاجار سادات پانصد خانه وارند ؛ و عمارت آقا محمد خان از آجر پخته
می باشد، جمیعاً خرابه است. و توپخانه کاملاً مخروبه می باشد. کوچه های استراباد سنگ فرش و آب جاری است. دو مجراآب رودخانه دارد: یکی زیارت و یکی قنات سرخواجه و سیصد و نود و پنج باب دکان دارد و کاروانسرا، سه باب ؛ مدرسههفت باب ؛ مساجد بزرگ و کوچک، چهل و هفت باب ؛ حمام سیزده باب ؛ امام زاده های شهر دوازده آستانه است.
اسامی گذر نعلبندان چهار است: 1- خیمه دوزان ؛ 2- پای سرو ،3- میخچه گران ،4- شیرکش.
سبزه مشهد شش است: 1- سوخته چنار ،2- سرچشمه ،3- سرپیر ،4چمندیان ،5- نقاره چیان ،6- دباغان.
محله میدان پنج گذر دارد: 1- درب نو ،2- کاسه گران ،3- دوچناران ،4- باغ پلنگ ،5-دوشنبه ای )گلزاری ،1373(.
بافت قدیم شهر استرآباد در دوره قاجار )معطوفی ،1374(
معماری قاجاریه گرگان
- در دوره دوم شیوه اصفهانی ) قاجاریه ( با آغاز روابط ایران با غرب ، با تأسف ایرانیان در برابر فرهنگ و تمدن غربی دچار خودباختگی شدند و چون در ایران هم کسانی به این پدیده دامن می زدند ، روند آن شتاب گرفت ، به گونه ای که همه چیزرا از غربوخود را بی چیز می دیدند ، ایرانیان دانشمندان بزرگ گذشته چون بوعلی ، فارابی و... رااز یاد بردند . در معماری نیز اینخودباختگی رخ داد ، برای نمونه ، در تهـرنگ ساختمان شمس العمارهٌ تهران، اتاق ها به گونه گذشته ساماندهی شده اند ، تنهاراهروها به آن افزوده شده اما در نمـای ساختمان ، چـفدهای نیم دایره بکاررفتـه است . این چـفد هرگز در معماری گذشته بکارنـمی رفته است و معماران کهن ما کـاربرد آن را نادرست می دانسته اند .
- اگـر از آنها دلیل آن را می پرسیدند ، به زبان سـاده می گفتند چفد « پردلی » چون یک پا ) یعنی بایک مرکز زده می شود ، در
حالی که چفدهای ایرانی ، با چند مرکز زده می شوند ( دارند ، بدرد نمی خورد و این به دلیل ناپایداری در ایستایی آن بود ولی در
زمان قاجاریان از چفدهای معماری غربی که همگی یا نیم دایره یادسته زنبیلی بودند الگو گرفتند . نمونٌهٌ دیگر، حذف پنام هادرساختمان بود. در معماری کهن ایران نمونه های فراوانی یافت می شود که برای کاهش نوسان دمای درون ساختمان، برخیآسمانه ها و دیوارها را دو پوسته می ساختند که لایه میانی همچون پنام )عایق ( کار می کرد . مانند گنبدهای دو پوسته ،کاربندی های دو پوسته، کانه سازی روی بام ، صندوقه چینی دردیوارها و بام و نمونه های دیگر . ولی در این زمان، این روش هـا بهکنار نهاده شد . نمونه دیگر، حذف تابش بندها در نمای ساختمان بود . معماران گذشته به این منطق رسیده بودند که نمای یک اتاقنباید در برابر تابش آفتاب صبح تابستان باشد .
- ازاین رو اتاقها در هنگام تابش مانند کوره گرم می شدند و نیز تناسب آنها از میان رفت در خانه بسیار زیبای بروجردیها در کاشاننمونه این دگرگونی زشت دیده می شود در نمای آن با برداشتن کلاف های چوبی ، خورشیدی های بیضی شکل زشتی کارگذاشته شده .
- تا پیش از آن در نـمای ساختمان اساسأ شکل های بیضی یا ورشیدی گرد بکار نمی رفت . روزن ها ، یا جناغی و یا مستطیل بود کهدرون آن شیشه های رنگی کار می گذاشتند تا نور را پخش کند . در زمان قاجاریان خانه های زیبایی نیز ساخته شده اند و به اوجزیبایی هم دست یافتند . با این همه روند معماری و هنر این سرزمین که تا زمان فتحعلی شاه و محمدشاه همچون زنجیریپیوسته بود ، براثر خودباختگی فرهنگی بویژه در زمان ناصرالدین شاه از هم گسست و به پسرفت دچار شد .
- جایگاه و مرتبه معماری قاجاریه در تاریخ معماری گذشته ایران می تواند محل بحث و تأمل باشد . اگر آثار معماری را از زاویه فضاییارزیابی کنیم و به خلاقیتهای فضایی در معماری توجه کنیم ، معماری دوره قاجار ارزش بالایی پیدا می کند و در جایگاه برتر وتکامل یافته تری نسبت به معماریهای دوره های قبل از خود چون زندیه و صفویه قرار می گیرد .
چرا که در معماری این دوره خلاقیتهای فضایی افزایش می یابد ، تنوع فضاها بیشتر می شود ، فضاهای نوینی خلق می شوند ، فضاها بهگشایش و سبکی بیشتری می رسند و الگوهای قدیمی معماری ایران در جهت گسترش فضا تکامل می یابند ، به طور خلاصه ، اگر تکاملمعماری را گشایش، شفافیت و سبکی فضاها بدانیم ، معماری این دوره به عنوان مرحله تکامل معماری قدیم ایران مطرح می شود اما وقتیمعماری را از زوایای دیگری مانند ، اندازه ها ، تناسبات ، شکلها و تزیینات نگاه کنیم ، معماری دوره قاجار وضعیت نازلتری را نسبت به دورههای گذشته خود و به خصوص دوره صفوی نشان می دهدویژگی های معماری گرگان در دوره پهلوی1- برونگرایی
معماری برون گرا با قرار دادن عناصر اندامهای معماری در حول یک حیاط ،ارتباط مستقیم بنا را با داخل) حیاط( بر قرارکرده و ارتباط آن
را با بیرون ، با بکارگیری دیوارهای بلند بنا جدا ساخته و تنها فضای ارتباطی داخل با خارج به وسیله درب ورودی انجام می شود این پدیدهکهن در معمار ی ایران قاطعانه تا پایان دورۀ قاجار ادامه داشت.
اولین بناهای حکومتی و یا دولتی اواخر قاجار و نیز تحولات عقیدتی و اجتماعی در آغاز دورۀ پهلوی اول مهم ترین خصلت معماری گذشتهایران را نیز تغییر داد و بناها در همه حوزه ها و دسته بندیهای ساختمان به ناگهان از درون به بیرون چرخش داده شدند اولینساختمانهای بزرگ و مهم شهر نظیر شهربانی، شهرداری وزارتخانه ها بانکها و مراکز تجاری در راسته خیابانها به نمایش فعالیت و رفتارهایخود پرداختند.
تحول برون گرایی در معماری ،همچون اندیشه و تفکر برون گرایی در ساحت سیاسی و اجتماعی از در مطالعه نگرش گام به گام و
تطبیقی وارد نشد بلکه با این نظر که هر آنچه هست ما به عقب ماندگی است نفرت انگیز تلقی گردید. برون گرایی شاخص ترین پدیدهمعماری در دوره پهلوی اول بود.
- پلان
دردوره پهلو ی اول ،بیشترین تأثیرات و شایع ترین تغییرات در حوزه پلان بنا صورت گرفت. دراین دوره چنانچه ظاهر بناها ، بعض ًاًتوانست عناصر گذشته معماری را به خود بگیرد ولی داخل بنا نتوانست روابط فضایی پیشین را در خود جای دهد. این میان پله ها وراهروها از اهمیتی بالا در تنظیم روابط و عملکرد فضاهای داخلی برخوردار شدند. عناصر دیگر نظیر آب ،آب نما باغچه و گیاه به بیرون
اختمان کشانده شدند. ساختمان بسته به عملکرد و مقیاس آنها به دو یا چند هال تقسیم شدند که راهروهای طویل و یکنواخت با اتاقهایفراوان در طرفین از ویژگیهای اصلی آن شد.
پلکان داخلی از مشخصه های مهم معماری دوره پهلوی که تا قبل از دوره معاصر از ارزش فضایی و مکانی کمتری نسبت به دیگر فضاهایداخلی برخوردار بود بهترین نمونه را می توان در مجموعه بناهای شهرداریها،شهربانیها و به طور کلی در بناهای اداری بزرگ می تواندید. اما بهره گیری از پله ها تنها محدود به داخل بناها نبود پردازش شکوه آمیز و عظمت آفرینی به بناها به کارگیری پلکان را در قبلاز ورود به ساختمان ضرورت بخشید.
- ساخت مواد و مصالح
نمونه های متعدد بناهای دوره پهلوی اول به ویژه آثاری که در در دهه اول ساخته شدند ضمناً نشان می دهد که ساخت آنها ترکیبی ازمواد و مصالح مختلف است. این مصالح ساختمانی شامل کاشی ،آجر ،سنگ، پنجره ها و درهای چوبی و تیز نرده ها و محافظهای پنجرهها و بعض ًاً ، سقفها ،فلزکاری است . ترکیبی که علی الاصول بیشترین نقش را در این آرایش ساختمانی دارد ،آجر است. اگر چهساختمانهای حکومتی دهه اول پهلوی غالبًاً نمایی آجری دارد و هنوز نشانه های معماری سنتی را می توان در آنها یافت اما دهه دومرویکرد به بناهای است که از نمای سیمانی شکل گرفته اند و ظاهر تأثیر گرفته از معماری غرب را می توان در آنها مشاهده کرد.
- نما
- از آنجایی که اندیشه تمرکز گرا ، سنت شکن ، تجدد طلب و مدرن نیز دارای دیسیپلین نظامی در دوره بیست ساله ظهور کردساختار دولت نیز به گونه ای شد که چنین نظری را به اجرا در آورد . نماهای آثار معماری گویا ترین و بی بدیل ترین این مظاهرهستند و شاید بعد از دوره صفویه تنها حکومتی که توانست بهترین بهره برداری و درخشان ترین نتیجه را از این موضوع در جهتابراز اندیشه هایش به دست آورد دولت پهلوی اول بود .
- از مشخصات نمای ساختمانها پهلوی :
- الف - بالاتر قرار گرفتن ساختمان از سطح زمین و نیز نمایش آشکار آن در وسط و محل ورودی ساختمان تقریباً در تمامی بناهایدورۀ پهلوی اول مشاهده می گردد.
- -ورودیهای بلند و ستونها مرتفع و کشیده در بناها اگر چه از یک نگاه به معماری دورۀ قدرت
گرایی آلمان و آغاز قرن بیستم از نگاه دیگر به عظمت و قدرت باستان گرایانه ایران کهن و به تعبیری نئوکلاسیسیم ایرانی نظر دارد. هرچه باشد در پی اقتدار و عظمت است.
- -نمای بناهای دوره رضا شاهی بیشترین استفاده را از نشانه ها و عناصر خطی عمودی برده است ستونها و پنجره ها بیشترین نقش را دراین کاربرد داشته اند تا بتوانند برایجاد اهمیت و شکوه بنا در بیننده بیفزاید.
5- تزیینات
تزیینات دوره پهلوی اول متأثر از چندین عامل است:
1- استفاده از آجر در بنا به به دلیل سرعت و سهولت باعث گردید که تزیینات آجری نیز نقش بیشتر و تازه تری پیدا کند.
2-معماری این دوره در استفادۀ بجا از تزیینات هنوز نگاه در گذشته دارد این بناها اعم از دولتی و مردمی ، سردر ورودیها ،نبشها ،پخها
،لبه ها و انتهای خود بناها و بالای پنجره ها را بدون توجه رها نکرد و با تزییناتی که الگو در معماری باستانی دارد از آن فضا استفاده کرد.
3- اتفاق تازه در این دوره رویکرد به عناصر حجمی و مجسمه سازی است که باز نگاه دوگانه باستانی و غربی و به خوبی قابل تشخیصاست.
چند
نمایی
گرگان
تاریخی
بناهای
از
ن
میرشهی
د
ش
ل
م
ه
ی
پو
ش
سف
ا
ب
ا
خا
یکی
از
کوچه
های
سرچشمه
سرچشمه
تکیه
خانه
خراسانی
ه
ا
پو
ش
سفا
ل
ب
ا
ه
ن
ش
ی
م
خا
تحولات کالبدی تا دورة شهرسازی معاصر
در بررسی سیر تحول بافت قدیم شهر گرگان سه دورۀ تاریخی متمایز به شرح زیر دارد:
دوره اول: دوره قاجار تا اوایل دوره پهلوی.
دوره دوم: از اوایل دوره پهلوی تا اواسط دهه 1340خورشیدی.
دوره سوم: از اواسط دهۀ 1340 خورشیدی تا امروز.
دوره اول: بررسی سیر تحول بافت قدیم شهر گرگان )رزازی ،1386(
این دوره منطبق با شرایط و نیازهای محیطی و فرهنگ و سنت های رایج محلی بوده است و دارای رشد تدریجی و ارگانیک بوده که گاهی براثر وقایع سیاسی و اقتصادی دچار رکود می شده است. در اواخر قاجار رواج معماری غیر بومی را شاهد هستیم. ساخت ساختمان ها ونهادهای جدید دولتی در کنار خیابان ها و میادین جدیدالاحداث نیز شکل گرفت. درباره شیوه ی ساخت در این دوره می توان گفت، عموم ًاًجرزهای باربر با مصالح آجر و خشت ساخته شده است. پوشش افقی، تیر و تیرچه های چوبی با مقاطع مسطح در طبقات اول و در سقفنهایی شیب دار با خرپای مستطیل، در جهت طولی با مصالح اصلی چوب و سفال می باشد.
استرآباد
شهر
محدوده
قاجار
دوره
در
(
،
رشتچیان
1396
)
نمایی از مرکز محله پاسرو )دفتر عمران بهسازان شهری(
دوره دوم:
در این دوره با بیشترین تغییرات در بافت مسکونی مواجه هستیم، استقرارهای مسکونی عمدتاً همانند دوره ی اول می باشد. تغییراتاساسی در مسکن، معطوف به نحوه ی طراحی و ساخت و ساز و استفاده از مصالح است. واحد های مسکونی به صورت مستقل در قطعه
جای گرفته و عموماً دارای چهار وجه نما است. آغاز دوره ی دوم نتیجه ی دگرگونی های سیاسی و روی کار آمدن سلسله ی پهلوی می
باشد که منجر به دگرگونی های سیاسی و اقتصادی شد. دگرگونی های عمده این دوره در سازمان فضایی بافت قدیم در دو زمینه ی کلیقابل طرح است ؛ نخست احداث شبکه ای از خیابان ها با خصوصیات کاملاً جدید که بخشی از بافت را تخریب و آن را به چند قسمتمجزا نمود. دوم آنکه فضاهایی با کاربری جدید و متناسب با شرایط سیاسی و اقتصادی و اداری جدید در بافت به وجود آمد، که تخریب یارکود فضاهای قدیمی مانند مقر حکومتی، بازار کهنه ی شهر و بعضی معابر و میادین قدیمی شهر را به همراه داشت.
گرگان
شهر
توسعه
گرگان
دادگستری
ساختمان
دوره سوم: )معاونت میراث فرهنگی( در دوره پهلوی )میرحسینی ،1397(
شروع این دوره هم زمان با آشکار شدن آثار اصلاحات ارضی می باشد. دگرگونی در ساختمان ها، متعاقب مهاجرت روستاییان، و نیاز بهمسکن آن ها می باشد. ویژگی دوره ی سوم تشددی روند تغییراتی است که از زمان روی کار آمدن سلسله ی پهلوی آغاز گشته بود. در این
دوره افزایش ارزش زمین و املاك را شاهد هستیم. پلان ساختمان ها به صورت رایج، تجمع فضاهای متنوع را در اطراف یک فضای مرکزی
نشان می دهد. متاسفانه طرح های جدید شهرسازی مانند طرح جدید شهر گرگان )خورشیدی 1355(، در اهداف و ضوابط و مقرراتپیشنهادی خود، ویژگی های سازمان فضایی شهر و اجزای آن مانند شبکه ی معابر، فضاهای شهری، محلات مسکونی و... را ندیده گرفتهاست و یا اینکه ضوابط هماهنگ با آن ارائه نمی کند.
تالار فخرالدین اسعد گرگانی)خبرگزاری ایسنا( توسعه شهر گرگان از دهه خورشیدی 40 به بعد
)شرکت مشاور پارهاس(
دروازه های استراباد
استرآباد دروازه ها و کاروانسراهای متعددی داشت که این دروازه ها )محل تقاطع راههای مختلف بودند( می توانند علل و شیوه رشد شهر رانشان دهند، پنج دروازه عبارت بودند از:
دروازه شرقی یا دروازه بسطام: که در جنوب شرقی شهر واقع شده است که قلعۀ آقا محمد خانی در نزدیکی این دروازه بوده است.که از آن بهطرف بسطام و خراسان می رفتند. دروازه فوجرد یا سبزهمشهد: در شرق شهر واقع شده بود که از آن جا به مشهد یا خراسان می رفتند کهمرده شور خانه فعلی امامزاده عبدالله می باشد و به طرف گرگان قدیم می رفته است. دروازه جنوبی بنام چهلدختران: در قسمت جنوبی شهر
بوده و به طرف کوهستان می رفته که همان سرخواجه فعلی است. ملگونوف می گوید: ))گویند وقتی تراکمه هجوم آورده، چهل دختر را در
اینجا کشتند((.دروازه مازندران یا میدان: از آن جا به کنارۀ دریا می رفتند و برج و قراولخانه داشت و هر شب احتیاطاً بسته می شد. تردد توسطچهار دروازه صورت می گرفته و در حاشیه بیرونی باروها خندقی عمیق حفر شده بود که از خاك آن باروها را بنا نهاده بودند که این برج و بارورا به 4 ه.ق نسبت می دهند )ملگونوف، 1364(.
معرفی محدوده شهر و موقعیت دروازه هادر دوره قاجار
دروازه
بسطام
دروازه
چهل
دختر
دروازه
مازندران
دروازه
فوجرد
قلعه
محمد
حسن
خان
قاجار
(
قلعه
كهنه
)
باروي
شهر
مطابق
عكس
هوايي
باروي
شهر
مطابق
عكس
هوايي
گرفته
شده
توسط
عبدالله
قا
جار
از
روي
تپه
تاريخي
قلعه
خندان
تپه
تاريخي
قلع
ه
خندان
موقعیت دروازه های شهر استرآباد در دوره قاجار )به روز رسانی توسط نگارنده(
بافت تاریخی گرگان)استرآباد(
بافت تاریخی گرگان)استرآباد( که هسته اولیه شکل گیری شهر گرگان جدید را تشکیل می دهد، با مساحتی حدود 130هکتار می باشد کالبداین بافت ارزشمند عمدتًاً مربوط به دوره قاجاریه و پهلوی است بافت دارای برج و بارویی گرداگرد شهر و خندقی در اطراف آن بوده که چهاردروازه تاریخی به نامهای مازندران، چهل دختر، بسطام، سبزه مشهد، ارتباط بین داخل و خارج شهر را برقرار می کرده، این بافت را مجموعه ای،میرکریم، شاهزاده قاسم، دوشنبه ای و ... در همجواری خود شکل گرفته اند نام هر کدام از از محلات و مراکز محلات تشکیل می دهد که از سه
محله اصلی به نامهای نعلبندان، سبزه مشهد و میدان که هرکدام از این محلات از محلات فرعی تر به نامهای چهارشنبه ای، سرپیر، میخچه
گران، دباغان، پاسرو، شیرکشاین محلات در بافت بیانگر علل و عواملی است تعدادی از این محلات در روند افراد یک صنف شکل گرفته اندمانند محله نعلبندان، میخچه گران و تعدادی دیگر از محلات بدلیل همجواری با عناصر و فضاهای خاص نام آن را به خود گرفته اند مانند محلهمیدان، سرچشمه، هر محله در پیرامون خود عناصر شاخصی مانند مسجد، حمام، تکیه، مدرسه، آب انبار، امامزاده، بازار یا بازارچه داشته کهبعضی از این آثار ارزشمند کالبدشان تا به امروز حفظ شده است این محلات با شبکه معابر منظمی به هم مرتبط شده اند، دسته اول معابریمی باشند که استخوان بندی اساسی بافت را شکل می دهند که به آنها معابر اصلی گویند که شیب آنها مانند شبکه آبرسانی شهر از جنوب بهشمال بوده و عمدتا رابط بین مراکز محلات یانقاط مهم شهر بوده اند. دسته دیگری از معابر، معابر فرعی تر بوده اند که رابط بین معابر اصلیهستند. عرض آنها ازمعابر اصلی کمتر بوده وعمدتًاً جهت آنها شرقی- غربی می باشند. اما دسته سوم معابر بن بست یا همسایگی می باشند کهعرض آنها 1تا2 متر بوده که ارتباط بین واحدهای مسکونی رابا درون محلات یا مراکز محلات برقرار می کرده.
محله های شهر در دوره قاجار)خودآوند ،1371( معرفی سه محله اصلی استرآباد در دوره قاجار) خودآوند 1371(
پهلوی
دوره
در
گرگان
شهر
های
محله
معرفی
(
توسط
رسانی
روز
به
نگارنده(
نقشه شهر گرگان و محدوده بافت تاریخی
مشخصات خانه های گرگان:
از مهمترین عناصری که در معماری گرگان و در شکل گیری این بافت نقش بسیار مهمی دارد، خانه های تاریخی آن می باشد. اکثر خانههای تاریخی گرگان مربوط به دوره قاجاریه و پهلوی می باشند، تیپ اجتماعی و وضعیت اقتصادی خانواده در شکل گیری خانه هایگرگان)استرآباد( نقش مهمی دارد دسته ای از خانه ها که مربوط به طبقات اعیان نشین بوده و دسته دوم خانه هایی که مربوط به طبقاتمتوسط و کم درآمد می باشند.
حیاط در خانه های اعیان نشین تمامی فضاهای بنا را در برگرفته و این فضاها به غیر از دالان ورودی هیچ گونه ارتباط بصری و فیزیکی با
مسیرهای بیرون خود ندارد. حیاط در این خانه ها علاوه بر ارتباط بین فضاهای مختلف و سازماندهی فضاها در بخشی از سال محل نشیمنبوده و درکلیه فصول فضای سبز زیبایی را به وجود آورده است سازماندهی فضاها در بیشتر خانه ها در یک طبقه همراه با زیر زمین بوده ودر بعضی خانه ها قسمت هایی از آن در دو طبقه گسترش یافته اند حوض و باغچه از بخش های اصلی حیاط ها بوده و شکل حوض ها نیزمتنوع بوده است این نحوه تزئین وآرایش حیاط خانه ها ارتباط مستقیم با روحیه علاقمند به سرسبزی و خرم دوستی ساکنین آن دارد
در میان فضاهایی که دراطراف حیاط چیده شده اند تالارها یا ایوان ها هستند که با همان نگاه اول چشم را به سوی خود جلب می کند،فضایی شفاف با شخصیت خاص و مرتفع که از لحاظ موقعیت و نورگیری در بهترین جبهه بنا قرار گرفته است .
ایوان ها یا تالار فضایی است نیمه باز که عمومًاً در مجاورت حیاط ظاهر می شوند و بدون حیاط معنا و مفهومی ندارد. معمولاً از سه طرفبسته و از یک طرف باز است که طرف باز آن روبه سمت حیاط دارد این فضا دارای ارتفاعی بلند و دراکثر اوقات هم تراز با طبقات اول ودوم می باشد. در برخی از خانه ها به صورت منفرد و در برخی دیگر به صورت جفتی در طرفین حیاط استقرار می یابد کاربرد ایوان ها درگرگان به دو گونه می باشد ایوان هایی که در مقابل اتاق های طبقات بالایی قرار می گیرند. بیشتر عملکرد ارتباطی دارند و برای زیستنشستن و خوابیدن استفاده می شدند.
این بناها از بیرون مشرف به کوچه و دارای بالکن چوبی بوده اتاق ها توسط ایوان های چوبی )پیشکن( که غالباً با نرده های چوبی خراطی
شده و ستون های بزرگ استوار و مزین شده به هم مرتبط می گردید بعضی از اتاق ها بویژه پذیرایی دارای گچبری و رفها و طاقچه هایبسیار زیبا بوده، بام ها به صورت شیبدار و سفالی بر روی خرپاهای چوبی بسیار محکم استوار گردیده که غالبا از چهار طرف ساختمان بین1تا 5/1 متر جلو می آمد تا از دمش باران بر پنجره ها و دیوارها جلوگیری نماید عمدتا دستشویی در گوشه، حوض بزرگ در وسط حیاطکه حدود 20تا25 پله از کف حیاط پایین می رفت و به محیطی 1/5+1 متر ختم می گردید که از آن به خاطر برودت برای سالم نگهداشتن غذا و آذوقه استفاده می گردید.
درب ورودی به دالون ها و حیاط ها به صورت چوبی که نمای خارجی آن با گل و بوته های فلزی تزئین می گردید بالای سردرها از بیرون باآجر و گچ تزئین گشته و گاهی جناغ نیم دایره بالای آن توسط آیات، دعا یا طرح های اسلیمی مزین می شد. کف حیاط ها عمدتًاً به صورتآجر فرش یا سنگفرش و گاهی از ترکیب آجر و سنگ بوده است.
پنجره ها چوبی و مشبکی و ندرت ًاًتوام با منبت کاری های زیبا بوده تعدادی از آنها کشوئی باز و بسته می شودکه اروسی نامیده می شود.نمای بیرونی بناهای اعیانی دارای بازشوهای مستطیل شکل با قوس های جناغی نیم دایره می باشند از عناصر و تزئینات وابسته به معماریدرخانه های تاریخی گرگان می توان به نقوش و کتیبه های منحصر به فردی که در زیر شیر سرهای چوبی پوشش بام ها نوشته شده استاشاره نمود که به دو حالت کتیبه ای و نقاشی می باشد.
اما قشر متوسط وکم درآمد غالبا دارای حیاط هایی کوچک بوده اند که از قلوه سنگ های رودخانه ای فرش می شد تزئینات در این خانه هابسیارکم و عموما از خشت خام با رویه کاهگلی پوشیده می شد هر بنا دارای دو تا سه اتاق بوده که به وسیله تراس یک متر از کف حیاط بهممرتبط می شدند.
شبکه آبرسانی در بافت تاریخی گرگان از جنوب به شمال از طریق دو رشته قنات به نام های سرچشمه و سرخواجه و بخشی از آب رودخانهزیارت تامین شده است آب آشامیدنی را از طریق بشکه هایی به درب منازل می آوردند و همچنین آب های جاری مازاد باران را در آبانبارهایی جمع می کردند و از آنها استفاده می کردند که امروزه یک آب انبار در محله دربنو ویک آب انبار درمحله میرکریم باقی مانده است.
شبکه جوی های گذرنده از بافت تاریخی به صورت روباز از تمام منازل می گذشت.
شیرسر:
میشود گفت شیر سر نوعی سایبان چوبی در بنا است که در موازات بام خانه ها قرار دارد و کاربرد آن در بنا برای حفاظت از نمای ساختمان
در برابر رطوبت، دمش باران و برف و جلوگیری از نور شدید آفتاب و به نحوی ایجاد سایه است. علاوه بر این شیر سرها به نوعی جنبه تزئینی هم دارند و باعث زیبایی در نمای بنا می شوند. به دلیل شرایط آب و هوایی منطقه، پراکندگی ساخت شیر سر در استان گلستان بیشتر در غرب استان و در شهرستان هایی چون گرگان، کردکوی و بندر گز دیده می شود.
با توجه به پژوهش های انجام شده و بر اساس بناهای باقیمانده از دوره های مختلف به نظر می رسد که قدمت و تاریخچه شیر سر در این منطقه به دوران قاجار بازمی گردد. از دوران قاجار نمونههای موردی فراوانی وجود دارد که از شیر سر در بناها استفاده شده است که می توان به بناهایی چون مدرسه تاریخی تقوی، خانه امیر لطیفی، خانه شیرنگی، سرای باقری در شهر تاریخی استرآباد)گرگان( اشاره کرد.
برای ساخت شیر سر از چوب های جنگلی ملیچ، راش و ازدار استفاده میشود که چوب ازدار به دلیل مقاومت بالا در برابر رطوبت بیشتر مورداستفاده قرار میگیرد. از کوچ هپس کوچ ههای محل ههای قدیمی استان گلستان که عبور می کنیم، کوچ ههای باریک و ساختما نهای دوطبقه را می بینیم که نگاه بیننده را به سمت بالا هدایت می کند. چشم به سقف بیرون زده شیروانیها دوخته می شود که این لبه های پیش آمده پا به پای کوچه ها، بیننده را همراهی می کنند و چشم هم با کنجکاوی آن ها را دنبال می کند.
شیر سر انواع مختلفی را ازجمله یک طبقه، دوطبقه و س هطبقه شامل میشود. شیر سرها در هریک از طبقات اندازه و طول متفاوتی دارند؛ شیر سرهای برش داده شده در فواصل 20 تا 25 سانتی متری از هم نصب می شوند که این ابعاد معمولاً در هر سه نوع شیر سر یکسان هستند.
مابین این شیر سرها با تختههایی به نام کشویی مسدود می شوند تا از ورود پرندگان به داخل شیر سر و سقف جلوگیری کنند. هر یک از شیر سرها در جهات مختلفی از بنا بکار می رود. شیر سرهای س هطبقه به دلیل جلوگیری از دمش باران به بدنه بنا در قسمت شمال و غرب تعبیه می شود؛ قسمت جنوبی بنا از شیر سر دوطبقه و در قسمت شرقی از شیر سر یک طبقه استفاده میشود. گاهی بعضی از معماران در تمام جهات بنا از یک نوع شیر سر استفاده می کنند.
در استان گلستان در گذشته تمام بناهایی که سقف شیروانی داشتند شیر سر در آن ها به کار میرفته است اما باگذشت زمان و با تغییر ساختار معماری، امروزه شیر سرها را فقط در بافت تاریخی شهرها و بناهای تاریخی می شود دید.
نمونه هایی از شیرسر در بناهای تاریخی شهر گرگان
سازه چوبی
به سقف های چوبی که حالت شیروانی ساخته می شوند، «خرپا» می گویند.
چوب، از قـدیمی تـرین مصـالح اسـت و اجـزای آن بـه تدریج با آزمون و خطا، تکامل پیدا کـرده انـد. ایـن امـر در تمام جهان رایج است وبه منطق استفاده از مصـالح بـومی بــراســاس مزیــتهــای آنهــا بــر مــیگــردد اســتفاده از تکنولوژی بومی در شیوه ساخت فواید قابلتوجهی دارد:
< dir="RTL" >1- اسـتفاده از مصـالح موجـود و حمـل و نقـل محلـی2- استفاده از منابعی که به مقدار کافی موجودنـد ، بـه منظـور برطرف کردن تقاضاهای اساسی بـه گونـه ای کـه منجـر بـه نابودیمحیط نشوند.3- عدم وابستگی به تجهیزاتـی کـه بـه سادگی مهیا نمی شوند.4- استفاده از مهارتهـایی کـه قابـل توسـعه و پـرورش در اجتمـاع هسـتند .5- بـه اقلـیم پاسـخ می دهند6- برای مطابقت با نیـاز هـا و عـادت هـای محلـی ، انعطافپذیر می باشند.سازه های چوبی از عناصر اصلی تیر و سـتون چوبی و سقف تیرپوش، دیـوار بـاربر ، سـتون چـوبی و سقف خرپا هستند در این منطقه،سـابقه طـولانی از مصـادیق چـوبی همچـون تکایا، مسـاجد، خانه هـا وجـود دارد.
بناهای موجود در بافت تاریخی شهر گرگان تماما از سازه های چوبی در سقفها و حتی عناصر باربر )ستونها( ساخته شده اند که بنای موردمطالعه نیز از این امر مستثنی نیست.