PDF نسخه کامل رمــان : مدوسا
🍁 نویسنده : #پگاه_رستمی_فرد
🌱ژانر : #عاشقانه #اجتماعی .
تعداد صفحه:۲۹۴۵
کیفیت خوانای فایل عالی
خلاصه رمانمدوسا :
صدای موجِ دریا دنیایم را پر می کرد و خون میدوید در آبِ تیره ی ساحلِ گرگ و میشِ صبح! صدای قهقهه های آتشینش میان طوفانِ زندگی ام، میان رعد و برق و میانِ موج های تیره می پیچید و محو می شد و زیر هجوم باران و مه و طوفان، گُمَش می کردم. شقیقه هایم تیر می کشیدند. با بِهت به هر طرف نگاه می کردم و قهقهه دور سرم میچرخید. دور خودم می چرخیدم. ماسه های سرد از زیر انگشتان داغِ پاهایم می گریختند.
قسمتی از رمان مدوسا :
صدای موج دریا دنیایم را پر میکرد و خون می دوید در آپ تیره ی ساحل گرگ و میش صبح! صدای قهقهه های آتشینش میان طوفانِ زندگی ام میان رعد و برق و میان موج های تیره پیچید و محو میشد و زیر هجوم باران و مه و طوفان گمش میکردم شقیقه هایم تیر میکشیدند با بهت به هر طرف نگاه می کردم و قهقهه دور سرم میچرخید دور خودم می چرخیدم ماسه های سرد از زیر انگشتان داغ پاهایم می گریختند. تصویر سیاه موهای مواجش ظاهر میشد و به موهای مردانه ام چنگ می انداختم طوفان می آمد و موج را زیر و رو می کرد و مارهای سیاه سر از آب در می آوردند
و جیغ می کشیدند به پشت سر نگاه می کردم. رعشه می گرفتم. قهقهه لحظه ای در صدای مارها گم می شد. به سمتی می دویدم و متوقف میشدم و سمتی دیگر… از مرکز دریای خروشان صدای ساز می آمد. زنی میان طوفان دریا نشسته بود و ویلن سل می نواخت. صدای ساحره های خفته در آب بلند میشد و قهقهه می رفت و برمی گشت. شقیقه هایم نبض می زدند. مرغیان در آسمان دیوانه پرواز می کردند و با مارها نعره میزدند باز اطرافم را با نگاه، با سر با پاهای سست و کبودم دیوانه وار می گشتم افسانه ام پیش چشمم در گرگ و میش صبح ساحل شكل می گرفت و او…
قهقهه می زد. قهقهه می زد بلند و سرمست و دلبرانه بی پروایی برجسته ترین نگار خنده هایش بود. لرزش و وحشت هاله ی سیاه پشت قدم هایش بعضی ها آن سوی شیشه ی زلال چشم های سردشان آشکارند. بعضی دیگر پشت خنده های گرم و غلیظ، پنهان… این یکی اما هر دو را بود. سرد و غليظ… پنهان و آشکار… هر کجای دنیا که با میگذاشتم صدای خنده هایش هم می آمد. هر جا که بوی خون می داد و هر جا که می شد مرگ را شنید. در نگاه هر مرد منجمد… و مرکز آشفتگی های جهان که او خود آشفتگی بود. خود آشفتگی بود. به مقصد او رد خون قربانی هایش را گرفتم و در نهایت روزی رسیدم که …