نسخه PDF با متن کامل رمان یاکان

از سحر نصیری 

ژانر رمان: عاشقانه، هیجانی، انتقامی

تعداد صفحات: 3243

کیفیت فایل عالی 

خلاصه رمان: 

اسمش یاکان بود بزرگترین قاچاقچی مواد همه ازش می ترسیدن تا این که دل سنگ و بی رحمش اسیر دختر سرکش سرهنگ شد! دختری ناز پرورده و افسار گسیخته که هیچ جوره پا به اتاق این مرد شرور و وحشی نمی ذاشت ولی اون یاکان بود! مردی که همه رو به آتیش می کشید و حالا آتیش و تب تندش دامن این دخترک لوند رو گرفته بود پس با دزدیدن دخترک یه شب بی هوا پا به اتاقش میذاره، قسم خورده بود بهش دست نزنه ولی با دیدنش …‌

قسمتی از رمان یاکان:

درست و درمون و پولداری نداشنت، برای همین به پرورشگاه منتقل شد.

رسم رو به دیوار تکیه دادم و لبخند کمرنگی زدم. میگفت وقتی بچه بود اونقدر زشت بوده که هیشکی

اون رو به فرزندی قبول منیکرده، ولی خودم میدونستم بعضی وقتا از قصد یه دردرسایی درست میکرده‌….

تا کسی قبولش نکنه. چون میتونسته هیشکی به جز پدر و مادر خودش رو قبول کنه.

توی کل روزایی که پرورشگاه بود اونقدر درس خوند تا یه دانشگاه درستوحسابی توی تهران قبول شد.

رشتهش حقوق بود. یه جورایی انگار به شخصیتشم می اومد. هم باهوش بود

و هم خیلی خوب با زبون میتونست همه رو قانع کنه. این میونم با پولی که از پرورشگاه بهش داده بودن.

کارای نیمه وقتش تونسته بود یه اتاق برای خودش دستو پا کنه.

دوباره گوشی روی پام لرزید و بهم یادآوری کرد علی منتظر پیاممه. سریع صفحه رو باز کردم.

چرا جواب نمیدی؟ مامانت اومده تو اتاقت؟ نگاهی به در اتاق انداختم و دوباره به گوشیم نگاه کردم.

نه بابا، رفته بودم تو فکر فعلاً دووم بیار، بذار یه ذره بزرگتر بشم، عزیزم. تا چند سال دیگه خودم میشم خانوم خونه‌ت.