دانلود رمان تیغ بی قرار pdf
نویسنده :نون_قاف
ژانر:عاشقانه-انتقامی-هیجانی
تعداد صفحه:۱۱۰۶
کیفیت فایل:عالی
برای اندروید و کامپیوتر و PDF و آیفون، با لینک مستقیم با بهترین فونت نسخه اصلی
داستان درباره دختری که همه زندگی خود را از دست داد جایگاهش را زندگی اش را عشق و خانواده اش را فقط به خاطر یک اشتباه از او گرفتن و دختر تنهای ما رو از زندگی روندن، زندگی با دختر قصه مون خوب تا نکرد اما اون الان برگشته، قوی تر از همیشه برگشته تا عشقش و همه از دست رفته هاش رو دوباره برگردونه…
خلاصه رمان تیغ بی قرار
صبح زود براي رفتن به بانك اماده شد. به پاركينگ رفت، ماشيني كه يك سال خاك خورده بود رو نگاه كرد. لاستيك هاي پنچر شده نشون مي داد كه نمي تونه ازش استفاده كنه. به لابي رفت. لابي من رو ديد و سمتش رفت. بعد از سلام و صبح به خير، گفت: شما كسي رو مي شناسيد براي سرويس ماشينم بياد؟ لابي من با لبخندي كه انگار روي صورتش حك شده بود گفت:-مدل ماشينتون چيه؟ -سوزوكي. -سعي مي كنم از نمايندگي كسي رو بفرستم.
– ممنون. پس اين سوييچ دست شما باشه، اگه من نبودم خودتون بهش نشون بدين. -حتما. بيرون رفت. دربست گرفت و سمت بانك رفت. حساب يك سال پيشش رو دوباره راه اندازي كرد. كارت جديدي گرفت و خارج شد. حال بايد به برنامه ي اصلي امروزش مي رسيد. دربست ديگه اي گرفت و ادرس داد. به سر در ساختمان بي رنگ و رو نگاه كرد. “آسايشگاه رواني مهتاب.” وارد شد. فضاي داخل هموني بود كه تا پارسال بود. فقط دكوراسيونش تغيير كرده بود.
پرستاري سمتش اومد و گفت: -سلام، براي ملاقات اومدين؟ _خير. خانوم رضايي هنوز اينجا هستن؟ -بله، اتاقشونن. اتاقشون انتهاي راهرو دست چپ هست. -ممنون. به سمت اتاق راه افتاد. در زد و وارد شد. رضايي با ديدنش با تعجب گفت: -خانوم افشار؟ تنها لبخند زد. -فكر مي كردم براي هميشه رفتيد. -موردي پيش اومد كه بايد بر مي گشتم. -به سلامتي. -ممنون. براي كاراي بستري مجدد مزاحمتون شدم. -حالشون چطوره؟ نفسش رو آه مانند خارج كرد…