مجموعه شعر ِشدا، با تلفظ ( ِش_دا) تلفیقی از شعر و داستان است، شاید هم خاطره ای که در قالب شعر بیان شده یا شعری که اصلا شعر نیست، هیچکدام نیست و تنها حرف است، حرف هم که باد هواست.
قطعات تماما به هم پیوسته اند، یک مضمون را دنبال می کنند و ویژگی اصلی و اصیل شان تصویر است. راوی حضور دارد، دیده می شود و هر چه هست همان روایت است. اگر بخواهم از ِشدا سخن بگویم حرف بسیار است. دختر زیبایی که ناچار به قربانیِ آنم، هر چند شوربختانه نه نشانی از خلیل الله دارم و نه بحمدلله هوایی از خوی وحشیِ پدر رومینا در سر دارم .
شاید خداوندی باشم که با اندوه بسیار مخلوقم را قربانی می کنم تا شاید دیگران، قومی دیگر، پشت کوهی بلند بیدار شوند، یا دست کم یک نفر ایمان بیاورد به ذهنی که از حنجره ی خداوندش خون می چکد، در عین ناامیدی دلخوش است به امیدی که دیگر آزار دهنده شده است..
چاه
وحشی
بنا
نادیا
هیمه ها
فرعون
همسایه
جهانگیری
تیمور
آدمیت
تنهایی
بور
برادر
کبوتر دار
و.. از جمله آثاری هستند که در این مجموعه خوانده می شوند.
در شعر ” فرعون ” آمده :
قصدم این بود
پول هایم را برای موسیقی صرف کنم
خواندن
شنیدن صدایم از درون ماشین ها
گمانم این هم هنری بود
کنار جاده ای نزدیک شد
خاک هارا صاف و بعد گل می کردیم
قالب می زدیم
در آفتاب
پهن می شدند
عجیب بود
با آنها خانه می ساختند
پدرم هنگام شب گفت ؛
این کار مال تو نیست …
دیده بود مردی
پشت هرم
وقتی سوزن و نخ می زند
فرعون می شود