مقدمه
از مدتها قبل، نیاز به داشتن یک چهار چوب نظری، درحسابداری مالی احساس شده است، درایالات متحده امریکا ،هیات اصول حسابداری (APB)وهیات تدوین استاندارد های حسابداری مالی (FASB) کوشش کرده اند که مبانی نظری حسابداری را بعنوان راهنمای سیاست گذاری حسابداری تدوین کنند.
اما کوشش هیات حسابداری برای تدوین مفروضات بنیادین و اصول حسابداری ناموفق بوده است. اولین مجموعه چارچوب نظری حسابداری مالی ، که یکی از پروژه های بلند مدت FASB بوده است در سال 1986 میلادی ارائه شد.
علیرغم اینکه مطالعات تحقیقات حسابداری شماره یک و سه APB درباره مفروضات بنیادی و اصول حسابداری،مورد پذیرش عمومی قرارنگرفت اما نتایج این تحقیقات همواره در چار چوب نظری توصیه شده توسط APB ملاحظه شده است.
درست است که مطالعات تحقیقاتی شماره یک و سه ناموفق بوده ولی ارزیابی عدم توفیق انها به درک چهار چوب نظری FASB و تغییرات احتمالی ان در اینده کمک میکند.
مطالعه تحقیقاتی شماره 1
Accounting terminology bulletin
کمیته خاص تحقیقات حسابداری (زیر مجموعهAICPA ) وظیفه تدوین مطالعه تحقیقاتی شماره 1 را به آقای مونیتز محول نمود اگرچه این محقق از رویکرد قیاس در کار تحقیقاتی خود استفاده کرده است .
اما روش های رسمی و اصطلاحات نمادی را در فرایند استدلال و استنتاج برخی از اصول بکار نگرفته است .
مفروضات بنیادی در این مطالعه به دو قسمت تقسیم می شود :
B-1)صورتهای مالی (A-1): نتایح فرایند حسابداری در مجموعه ای از صورت های مالی که اساسا با هم مرتبط هستند و متکی بر اطلاعات زیر بنایی یکسانی می باشند ارائه می شود.
B-2)قیمت های بازار(:(A-2اطلاعات حسابداری مبتنی بر قیمتهایی است که در رویدادهای گذشته،حال یا اینده در مبادلات بازار تحقق یافته است یا انتظار تحقق ان وجود دارد.
(B-3شخصیت حسابداری (A-3):نتایج فرایند حسابداری برحسب واحدها یا شخصیت های حسابداری مشخصی ارائه می شود.
B-4)غیرقطعی بودن A-4)):نتایج عملیات کوتاه مدت به این دلیل که انجام تخصیص های میان گذشته،حال و اینده ضروری هستند حالت غیرقطعی دارد .
•واحد پولی
اندازه گيری رويدادها و فعاليتهای اقتصادی بايد بر اساس يك معيار مشترك و هماهنگ باشد در نتيجه پول به عنوان معيار مشترك و متداول سنجش ارزش و كارآمدترين وسيله براي اندازه گيری كليه رويدادها مورد استفاده قرار مي گيرد اما به دليل پديده تورم اين فرض با چالشهای اساسی مواجه شده است .
•اگرچه بسیاری از پاسخ دهندگان به طور معمول از یک دامنه 5 تا10 درصدی سود خالص به عنوان معیار اهمیت استفاده میکنند اما با این حال آنها یک رابطه مطلق دلاری یا درصدی صرف را برای تمامی موارد به کار نمی برند .
•برداشها از اهمیت میان گروههای مختلف تفاوت دارد ، به شکلی که مدیران مالی بالاترین میزان برحسب درصد از سود خالص ،و حسابرسان و تحلیلگران مالی کمترین درصد را به کار می برند .
• عناصر تعدیل کننده نظیر ویژگی های خاص شرکت و محیط سیاسی و اقتصادی بر درک موجود از اهمیت در موقعیتهای مشخص تاثیرگذار است .
عینیت: اطلاعات مندرج در صورتهای مالی باید بی طرفانه وعاری از تمایلات جانبدارانه باشد