مـشـخـصـات فـایـل
مـوضـوع تـحـقـیـق : یهودیان و حضرت محمد (ص)
فـرمـت فـایـل : Word ( قابل ویرایش )
تـعداد صـفـحـات : 28
قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
يكي از دلايل مخالفت يهوديان با حضرت محمد غيريهودي بودن محضرت محمد بود. يهوديان معتقد بودند كه خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگويد و با آنها ارتباطي داشته باشد اين كار را بوسيله قوم يهود انجام داده است. آنها اعتقاد داشتند خداوند با انتخاب پيامبران خود از قون يهخود خواسته اين قوم را واسطه بين خود و انسانها قرار دهد. يهوديان بر اين باور بودند كه خداوند اگر بخواهد شخصي را به پيامبري برگزيند حتماً از نوادگان يعقوب خواهد بود.
و تنها نسا حضرت يعقوب است كه لياقت پيامبري را دارد و هر قومي كه از نسل اين پيامبر نباشند لايق درجه نبوت و ارتباط با خداوند نيستند.
يهوديان مي دانستند كه پيامبر ختمي مرتبه خواهد آند و اين پيامبر نجات دهندة قوم يهود و تمام بشريت مي باشد اما آنها منتظر پيامبري بودند يهودي و تصور نمي كردند كه پيامبري با چنان عزت و مرتبه اي غيريهودي باشد. يهوديان كاملاً به عزت و رسات اين پيامبر آگاهي داشتند و آمدن اين پيامبر را برگ سبزي در دفتر يهوديت مي دانستند. حضرت محمد (ص) با اعلام رسالت خود باعث شدند كه انتظار يهوديان بسر آيد و آن روز موعودي كه منتظرش بودند فرار رسد. يهوديان در ابتدا از حضرت محمد (ص) بسيار استقبال كردند چون تصور مي كردند اين شخص يا يهودي مي باشد يا به دين يهود درخواهد آمد. اما مخالفتهاي يهوديان از زماني آغاز شد كه فهميدند اين شخص كه ادعاي پيامبري مي كند نه يهودي است و نه قصد يهودي شدن دارد و اين مسأله براي يهوديان يك فاجعه عظيم بود. يهوديان صدها سال بخاطر داشتن پيامبري چون حضرت موسي (ص) و يهودي بودن خود به دنيا فخرفروشي كرده بودند. آنها خود را انسانهايي برگزيده و خاص خداوند مي دانستند. خود را حرف اول و آخر سلسلة نبوت مي دانستند و در اين دوران منتظر آخرين پيامبر خود بودند تا دفتر نبوت را به اسم قوم يهود ببندند.
حال شخصي از قوم عرب آمده بود و ادعا مي كگرد كه آخرين پيامبر خداوند است و اتمام حجت خدا بر انسانها و آمده تا تمام انسانها را بر هر دين و آئيني كه هستند و از هر قوم و نژادي كه مي باشند به اسلام دعوت كند و اين براي يهوديان بسيار گران بود. چون اين دعوت باعث مي شد كه يهوديت متزلزل و بي اعتبار شود چون ديني به نام اسلام مطرح شده بود و از رطفي يهوديان نژادپرست بايد خود را هم رديف ساير انسانها قرار مي داده اند و اين از نظر يهوديان امري محال بود. چون حضذت محمد (ص) غيريهودي بود هرچقدر كه قدرت پيدا مي كرد باعث تضعيف يهوديان مي شد. حتي اگر يهوديان را به حال حود مي گذاشت تا به دين خود بپردازند. طرح مسأله اسلام افكار را از يك قطبي بودن دين آسماني يعني دين يهود منحرف مي كرد و بابي ديگر براي خداپرستي باز مي شد. دين اسلام باعث مي شد كه انسانها با گرويدن به آن از زير فشار و تحقيرهاي يهوديان خارج شوند و يهوديان نتوانند سايرين را بخاطر نداشتن دين آسماني و پيامبر تحقير كنند. پس يهوديان چاره اي جز مخالفت با پيامبر عرب و غيريهودي نداشتند و ريشه دار شدن دين محمد (ص)، ريشه تفكر يهوديت را مي خشكاند و بزرگان يهود كاملاً به اين مسأله واقف بودند. پس غيريهودي بودن حضرت محمد (ص) باعث تضعيف يهوديان شده بود و تئوري يهوديان مبني بر اينكه خداوند هرگاه خواسته با انسانها سخن بگويد به وسيلة يهوديان اين كار را انجام داده و يهوديان قوم برگزيده و خاص خداوند هستند از بين ميرفت و مردود مي شد ...