مـشـخـصـات فـایـل
عـنـوان تـحـقـیـق : تاثیر صدا در بازیگران
فـرمـت فـایـل : word
تـعـداد صـفـحـات : 167
مـنـاسـب جـهـت ارائـه تـحـقـیـق کـلاســی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
بازيگر لازم است ضمن فراگيري فن، شرايط فراخواندن احساس¬هاي گوناگون را به عنوان مشقي از مشق-هاي بازيگري در درون خود ايجاد كند. يكي از اهداف اين تحقیق اين بوده است كه ضمن تدارك مواد تمرين سازنده و كارآمد، آنها را به گونه¬اي طرح كند كه هر دو مورد مزبور، يعني فن و احساس براي خواننده قابل تجربه باشد. اگر خواننده بازيگر است، پس اين تحقیق دربارة اوست، دربارة صداي اوست. تمرين¬هاي صدا و بيان كه در اين جا ارايه مي شود از ساده تا پيچيده –مقدماتي تا پيشرفته را شامل خواهد شد كه برخي از آنها را ضمن كار گروهي يافته¬ام كه در جاي خود به آنها اشاره خواهم كرد. شما به عنوان بازيگر به قدرت صدا نياز داريد. اگر توانستيد اين نياز را در خود احساس كنيد,به وجوب تربيت صداي خود پي خواهيد برد. من اميدوارم چنين شود، زيرا در اين صورت امكان عظيمي را به حوزه بازيگري خود وارد مي¬سازيد و نتيجتاً توان اجراي توليدي را كه در آن شركت مي¬جوييد بالا مي¬بريد. يادگيري اين فن ويژه مشكل،اما در عين حال لذت بخش است. به جوهر هنر بازيگري بيانديشيد تا به معيارهاي بازيگري خوب دست يابيد و بتوانيد بازيگري رايج در توليدات صحنه¬اي و تصويري امروز را در كشورمان بررسي و نقد كنيد .
"استانيسلاوسكي" را همه نيك مي¬شناسيم، او نه تنها يك نظريه پرداز بلكه همچنين تكنسيني ممتاز بود كه برآن شد تا حقيقت و زيبايي را در حوزة كلي تأتر وارد سازد. او مي¬گفت: «تفاوت عمدة ميان هنر بازيگر و هنرهاي ديگر در اين است كه ساير هنرمندان ممكن است زماني كه به آنان الهام مي¬شود چيزي خلق ¬كنند. اما هنرمند صحنه، بايد آقا و ارباب الهام خود باشد و بايد بداند چگونه آنرا هنگام اجرا فرابخواند، اين است راز اساسي هنر ما. بدون اين، كاملترين فنون، عظيم¬ترين مواهب نيز كاري صورت نخواهند داد .» بازيگر رابط ميان نمايشنامه نويس و تماشاگر است. صداي او وسيله¬اي است كه اثر نمايشنامه¬نويس توسط آن عيني مي¬گردد، و از راه آن فكر و احساس اثر جريان پيدا مي¬كند. از اين رو بازيگر عهده دار مسئوليت معيني نسبت به نمايشنامه¬نويس، كارگردان،ساير بازيگران و تماشاگران است. كلمات نمايشنامه به يك معنا جزء تغيير ناپذير هر اجراي بازيگر است. بازيگران با خصوصيات جسماني متفاوت و تفسيرهاي گونه¬گون ممكن است به ايفاي نقش بپردازند، اما باز هم واژه¬ها همان است كه نمايشنامه¬نويس نوشته است. با اين وجود خود واژه¬ها بسته به اينكه به چه نحو توسط بازيگر ادا شوند مستعد انتقال معاني متنوعي هستند. همين چگونه ادا كردن است كه نياز بازيگر را به فن پيش مي¬آورد، و هر گاه سخن از نياز فني به ميان مي¬آيد صدا وبيان روشن¬تر و مهمتر از هر فن ديگري خود را مي¬نمايانند. آموزش و تربيت بيان بازيگر بايد چنان باشد كه وي را قادر سازد بر صداي خود با توجه به ارتفاع, لحن، زير و بمي، زمانبندي و وضوح واژهها تسلط كامل پيدا كند، زيرا حد توان او براي تفسير شخصيت¬هاي گوناگون توسط خصوصيت كنوني صداي خود وي و ميزان قابليتي كه وي مي¬تواند آنرا به كار برد محدود مي-شود. براي از ميان برداشتن اين محدوديت تنها مي¬توان به تربيت صدا و بيان از راه صحيح و علمي روي آورد. "جوديت تامپسون" نمايشنامه نويس معاصر كانادايي، در مقدمة نمايشنامة كوتاه خود بنام "صورتي" اظهار مي-كند:«من معتقدم صدا دري است كه ما را نه تنها به درون روح فرد، بلكه به درون روح يك ملت و فرهنگ آن، به درون روح يك طبقه، يك اجتماع،يك نژاد راهبر مي¬شود .»...