مـشـخـصـات فـایـل
عـنـوان تـحـقـیـق : زیبایی شناسی
فـرمـت فـایـل : word
تـعـداد صـفـحـات : 33
مـنـاسـب جـهـت ارائـه تـحـقـیـق کـلاســی
بـخـشـی از مـتـن ایـن تـحـقـیـق :
زيبايي را نمي توانيم تعريف كنيم، به ناچار بايستي سخن آناتول فرانس را بپذيريم كه: «ما هرگز به درستي نخواهيم دانست كه چرا يك شي زيباست» اما اين مطلب مانع نگرديه كه صاحبنظران و هنرمندان به تعريف زيبايي نپردازند. اگر از معناي لغوي آن شروع كنيم: « زيبا، از زيب+ (فاعلي وصفت مشبه)= زيبنده، به معني نيكو و خوب است كه نقيص زشت و بد باشد. جميل و صاحب جمال و خوشنما و آراسته و شايسته (ناظم الطباء) هر چيز خوب و با ملاحت بود و نيكو و آراسته باشد (شرفنامه منيري) نيكو، جميل، قشنگ، خوشگل، مقابل زشت، بد گل ( از فرهنگ فارسي) جميل، حسن ، خوب مقابل زشت، نيكو و سيم، خوبروي، قشنگ، خوشگل، درخور، لايق، سزاوار، برازندده، برازا، زيبنده و ازدر» مي باشد.
در فرهنگ بشري ابتدا در يونان باستان به تعريف زيبايي پرداخته شده، البته آنها دربارة زيباي محض و خود زيبايي كمتر سخن گفته اند، بلكه بيشتر در مورد زيبايي هنري اظهار نظر كرده اند. در يونان باستان دو نوع زيبايي را تحليل كرده اند، يكي زيبايي هنري و ديگري زيبايي معنوي و اخلاقي كه همان خير اخلاقي را در بر مي گرفته است. لذا در مجموع مي توان گفت، انديشمندان يوناني از سقراط و افلاطون و ارسطو، زيبايي را با خبر مساوي دانسته اند.سقراط اين خبر را در سود بخشي جستجو مي كرده، افلاطون زيبايي اصيل را درعالم مثل و حقايق معقول پيدا نموده، و ارسطو دربارة زيبايي بيشتر بر عناصر هماهنگ، نظم و اندازة مناسب تاكيد داشته است.
بزرگترين نظريه پرداز در شناخت و معرفي زيبايي شناسي، افلاطون ( 429 - 347 ق م) است. تقسيم زيبايي به محسوس و معقول از او آغاز مي شود و از اين نظرمكتب جمال نخستين گام هاي فكري خود را به او مديون است. زيرا به زيبايي جسماني اهميت داده و آنرا مرتبه ابتدايي زيبايي دانسته كه وسيلة ارتقا به زيبايي معقول و مثالي مي شود. يكي از نظريه پردازان مي گويد:« مي توان افلاطون را از بعضي جنبه ها پايه گذار زيبايي شناسي فلسفي دانست، زيرا او مفاهيمي را گسترش داد كه، اساس تأملات بعدي در زيبايي شناسي قرار گرفت» ...