بخشی از متنِ این تحقیق :
روابط شاه با جامعه
روابط شاه با جامعي دانشي و اهل فضل و فضيلت از دشواري ويژه اي برخوردار نبود. آن دسته از آنان كه حريم قنات را وسعت داده بودند، كنج عافيت را رب گنجهاي غنيمت ترجيح مي دادند و به تعبير صاحب قابوسنامه به همان چهار چيز كه شيخ ابوسعيد ابوالخير رحمه الله گفته است كه آدمي را از آنها گريز نبود:«اول ناني، دوم خلقاني، و سوم ويراني، چهارم جاناني، هر كس بر حد و اندازه او از روي حلال» و يا ادني از آن رضايت مي دادند و در ميرو وزير و سلطان را پيرامن نمي گشتند، خلق را نيز بدانان ارادتي تمام مي افتاد و بي طمعيشان را فوزي عظيم مي شمردند. سكان اخلاقي جانعه و منزلتهاي والاي مذهبي و ديني را در دست و ديده آنها مي ديند و به شوق و رغبت تمام حمايتشان مي كردند. جالب است كه اينان حتي در پيشگاه نفوذ كساني كه جزء سلاح چيزي را واسطه كار نمي شمردند نيز هميشه احترام خاص خود را داشتند بر صدر مي نشستند و قدر مي ديدند. باري، ارباب قدرت از آنان ياري مي طلبيدند و انفاس خيرشان را واسطه بقاي ملكت خويش مي شمردند. كم پيش نيامده است كه سلاطين مقتدر غزنوي و سلجوقي و خوارزمشاهي و حتي مغولي و بعدها هم تاتاري، دست التجا به دامن اولياي زمان خود دراز كرده و يا حتي تظاهر به جانبداري از آنان نموده باشند. چه، اهل نقوا هميشه گرامي بوده اند و دانشمندان وفضلاي برحق جامعه نيز جايگاه رفيعي داشته اند.
و دسته دوم آنها كه جستجوي راتبه و اداري در حريم بزرگان مي كردند، باز به سهم خود مايه تقويت دربارهاي آنان مي شدند و در غالب موارد صحراگردان خشن و كوه نشينان وحشي را با حكمت و موعظت راهنمايي مي كردند. صلابت شمشير تيز و مردمي كش انا را به لطافت علم و عقل و تدبير و رزانبژت رأي نرم و ملايم مي كردند و از دعونت اطوار ناصواب و بي حسابشان مي كاستند. چنين است كه تحمل گستاخيهاي زور و ترويز را به پاس خاطر مردمي كه به رعايت حال آنان موظف بودند، آسان مي گرفتند و گاه حضور در جامع نا متعارف و ناملايم صبع سليم و عقل مستقيم خود را، به سبب خيري كه از وجودشان متمشي بود، ضروري مي شمردند. پادشاهان را نيز از آنان كراهتي دست نمي داند، چه، در نهايت مي دانستند كه اهل شمشير نيستند و توان آغاليدن خلق را ندارند، به اضافه كه ادب و تواضع و اخلاق مردمي دارند و اين مراتب في الجمله خواصي را كه غالباً از اهل سيف بودند و از آداب و اصول زندگي شهري مهجور، سخت به كار مي آمد! با وجود بد رفتاريهايي كه مكرر از سوي قدرت مركزي و نمايندگان او در ولايات نسبت به اين گروه مي شد، و گاه به بهانه هايي مشكوك، هتك حرمت از برخي به عمل مي آمد و به عقوباتي كه سزاوار آن نبودند مبتلا مي گرديدند؛ با اين همه، اندك مردم دل راحت و آسوده خاطري بودند كه در جمع كثير محرومان جامعه جايي بالنسبه محترم برگزيده و به كتاب و دفتر و دنياي خويش پناه آورده بودند.
سومين قشر از مردم ايران را، كه مي توان گفت هميشه مورد توجه همه حكومتها بوده اند، بازاريان كشور مي توان خطاب كرد. درشت است كه سوابق شهرنشينيها بزرگ در ايران هميشه به قلت و عسرت بوده است و به طور واقع تا جايي كه در اين جيزه بدان پرداخته مي شود (آغاز سده بيستم ميلادي و حريم ظهور مشروطيت در ايران كه خود فصل مجزايي را مي طلبد) اكثريت نود درصدي مردم در روستاها و كوهستانها ساكن و يا متفرق بوده اند. اما بي گمان در دوره ها تثبيت وضع سلسله هاي حاكم بر ايران، شهرهاي مختلف و به ويژه مادر شهري كه پايتخت تلقي مي شده، از رشد جمعميتي كافي برخوردار بوده است و به تبع آن نيز، نظامات حيات شهري و از جمله وجود اصناف و اهل حرف و بازرگانان شكل مي گرفته است. به خصوص كه سلسله هاي بلنسبه بزرگتر ناگزير مي شدند كه به دلايل مختلف اقتصادي و سياسي و نظامي و اجتماعي نخست روابط خود را با بخشهاي ديگر ايران، كه در زير تسلط آنها نبود، برقرار كنند و آنگاه مناسبات ديگري با كشورها و مناطق همجوار به هم رسانند.
با اين همه، نقش بازار در ادوار پيچيده و سخت تغيير پذيرنده و تاثير گيرنده حيات ملي ايرانيان ابهامات و مضايق تحقيقاتي ويژه اي دارد. چه، از يك طرف طبيعت سرمايه با سكوت و آرامش همراهي مي كرد ومقتضي تمناي ايجاد ثبات و نظم و قانون و استواري حكومتهاي كوچك و بزرگ بود و از طرف ديگر اوضاع كشور و تحولات پرتلاطم دائمي آن كه غالبا به جابهجايي خشونت آميز سران سياسي و نظامي وابسته بود، اجازه نمي داد كه كسب و كار و رونق گيرد و پول در دستهاي مردم و ماموران قرار يابد. در برهه هايي چنان حساس، كمترين اشتباه محاسبه متمكنين در جانبداري از طرف ضعيف يا عاصي بي پناهي، موجب خسران تمام مي شد و چه بسا كه سيل بلا مي آمد و همه را، هر چه بود، با قهر و خشم و سركوبي دردناك، يكجا مي برد. اين امر، نه تنها جانبداري بازاريان را از حق و حقيقت و اشخاص به ظاهر محق دشوار مي نمود بلكه حتي در ساده ترين صورتها، برملا شدن دارايي و مكنت آنان نيز زيان عظيمي به بار مي آورد و ديده طمع حكام بي حساب و كتاب را به رويشان مي گشود!
با اين حال، ضرورت مبادله كالا در مناطق شهري از چنان منطق صريح و مبرهني برخوردار است كه خود وجوب واسطه كاران و كار آنها را حتمي مي گرداند، به خصوص آنگاه كه دو عامل قوي و مثر ذيل را نيز بدان بيفزاييم :
1- تامين معاش جمعيت قابل توجه نظاميان در هر دوره، كه خواه ناخواه از دولتهاي روز مستمري داشتند و اجناس خود را نيز در سفر ( اردوبازارها ) و حضر (بازارهاي داخلي) از كسبه تهيه مي كردند.
2- حمايت صريح ديانت مقدس اسلام از تجارت، كه كاسب را به منزله « حبيب الله » مي شناسد و بر نوع فعاليت او توجه مي ورزد.
بي شك، اتكا به نكات مزبور، اگر هماره با ديگر شرايط توسعه اقتصادي و تكامل ابزارهاي زندگي و بسط عدالت و تامين امنيت نبوده باشد، رونق بازار را به صورت جامع ايجاد نمي كند و به پيدايش صنف و متعاقبا نظام معتبر اصناف فايده قطعي نمي رساند، به خصوص كه تجارت خارجي، كه عايدات بيشتري تحصيل مي كند و بر درآمد و ثروت مملكت مي افزايد، نياز به حمايت جدي از سوي دولتها دارد و چنين مهماتي در دوره هاي تاريخي ايران اسلامي به طور دائم از اقبال برخوردار نبوده است ...
توضیحاتِ فایل :
- این فایل با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار میگیرد.
- تعداد صفحات : 97
- قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
کلمات کلیدی : ايران قديم, تحقیق در مورد ايران قديم, دانلود تحقیق ايران قديم, دانلود رایگان تحقیق ايران قديم, پروژه ايران قديم, مقاله ايران قديم, مقاله در مورد ايران قديم, پروژه در مورد ايران قديم, پایان نامه ايران قديم, پاورپوینت,word ,ورد,رایگان,تاریخ