بخشی از متـنِ ایـن تـحقیـق :
مقدمه
مقالهاى كه با عنوان «انديشه» در اينجا ترجمه شده يكى از مقالههاى مهم و تاثيرگذار فرگه است. فرگه اين مقاله را در 1918 يعنى حدود شش سال پيش از مرگش نوشت و منتشر كرد. منظور فرگه از انديشه، (Der Gedanke) معناى يك جمله كامل است، بدون توجه به صدق و كذب آن جمله يا تصديق و تكذيب آن. موضوع اصلى اين مقاله برشمردن ويژگيهاى اين معنا يا انديشه است. به نظر فرگه انديشه عينى است و بنابراين وجود آن وابسته ذهن يا آگاهى ذهنى افراد نيست. آنچه در اين مقاله در طرد ايدئاليسم به تفصيل گفته شده بدين منظور است كه انديشه را از ايده يا وجود ذهنى كه امرى شخصى و وابسته به ذهن فرد است جدا كند. ديگر اينكه انديشه، به دليل عينىبودن، وجودى مستقل از اذهان دارد و بنابراين انديشه ابداعكردنى نيست، بلكه كشفكردنى است و به اصطلاح فرگه انديشه را فراچنگ مىآوريم. از ويژگيهاى ديگر انديشه اين است كه صدق و كذب آن ابدى است و با زمان تغيير نمىكند. و ديگر آنكه انديشه در ذات خود انتقالپذير است. به نظر پيترگيچ، ويتگنشتاين در بحث از زبان فردى و خصوصى، ( private language) و رد آن متاثر از همين نظر اخير فرگه بوده است. از بحثهاى ديگر اين مقاله رد نظريه مطابقت و طرد انتولوژى امور واقع، (facts) است. ويتگنشتاين در رساله فلسفى - منطقى خود معتقد به انتولوژى امور واقع بود و جهان را مجموعهاى از امور واقع مىدانست. هنگامى كه ويتگنشتاين اين نظر را با فرگه در ميان مىگذارد فرگه سؤالى از او مىكند كه به نظر ويتگنشتاين سؤالى بىمايه به نظر مىرسد. اما سالها بعد اهميتسؤال فرگه را كه در واقع طرد انتولوژى امور واقع بوده است، درمىيابد و از نظر خود برمىگردد.
از مباحث جالبتوجه اين مقاله مبحث ضماير و مبهمات است. اين مبحث كه در نوشتههاى فرگه بدين تفصيل تازگى دارد بحثهاى فراوانى را برانگيخته است. به نظر فرگه جملهاى مانند «من اينجا ايستادهام.» انديشه كاملى را بيان نمىكند، مگر اينكه به جاى «من» و «اينجا» نام گوينده و مكان موردنظر نهاده شود. اما آيا هميشه مىتوان بدون تغييردادن معنا يا انديشه چنين تغييراتى در جمله داد؟ پاسخ بدين پرسش چندان ساده نيست. فرگه در اين مقاله موردى را همذكر مىكند كه دو گوينده نام خاصى را به كار برند اما دو معناى مختلف از آن اراده كنند. (ضياء موحد)
همانطور كه واژه «زيبا» در مباحث زيبايىشناسى و «خير» در اخلاق راه هريك را نشان مىدهد، واژههايى مثل «صادق» نيز در منطق نشانگر راه آن است. هدف همه علوم دستيابى به صدق است، ولى منطق به معناى كاملا متفاوتى با صدق سروكار دارد. تقريبا همان نسبتى را كه فيزيك با جرم و گرما دارد منطق هم با صدق دارد. كشف صدق [قضاياى صادق] وظيفه همه علوم است ولى تعيين قوانين صدق كار منطق. واژه قانون به دو معنا به كار مىرود. وقتى از قانون اخلاقى يا قانون مدنى سخن مىگوييم، مراد احكام و دستوراتى است كه بايد از آنها تبعيتشود ولى آنچه در خارج اتفاق مىافتد لزوما هميشه مطابق آنها نيست. ولى قوانين طبيعت همان جنبههاى كلى رويدادهاى طبيعى است و آنچه در طبيعت واقع مىشود هميشه مطابق با آنهاست. بحث من در باب قوانين صدق بيشتر ناظر به چنين برداشتى از آن است. در اينجا البته سخن از آنچه روى مىدهد نيستبلكه سخن از آن چيزى است كه هست. قواعد تصديق، انديشيدن، داورى و استنتاج از قوانين صدق مشتق مىشوند و ما البته مىتوانيم بدينمعنا از قوانين انديشه نيز سخن بگوييم. ولى در اينجا خطر درآميختن چند امر مختلف با يكديگر وجود دارد. مردم چه بسا عبارت «قانون انديشه» را به قياس با عبارت «قانون طبيعت» تفسير كنند و از اين رو جنبههاى كلى انديشيدن را نوعى رويداد ذهنى به شمار آورند. قانون انديشه به اين معنا يك قانون روانشناختى خواهد بود. در اين صورت ممكن است تصور شود كه منطق با فرآيند ذهنى انديشيدن سروكار دارد و نيز با آن قوانين روانشناختى كه اين فرآيند مطابق آنها روى مىدهد. ولى اين اشتباهى است در فهميدن هدف منطق. زيرا در اين برداشت، صدق در جاى مناسب خود قرار نگرفته است. اشتباهات و اوهام نيز مثل شناخت درست داراى عللى هستند. صادقدانستن آنچه خودش كاذب يا صادق است هم مطابق قوانين روانشناختى صورت مىگيرد. نتيجهگيرى براساس اين قوانين و تبيين يك فرآيند ذهنى كه به صادق دانستن چيزى مىانجامد، هرگز جاى اثبات صدق آن چيز را نمىگيرد. ولى آيا ممكن نيست قوانين منطق در اين فرآيند نقشى داشته باشند؟ من نمىخواهم با اين قول جدل كنم، ولى در بحث از صدق، صرف امكان كافى نيست، زيرا ممكن است امور غيرمنطقى هم در اين فرآيند سهمى داشته باشند و آن را از صدق دور كنند. تنها پس از شناخت قوانين صدق است كه مىتوان در اين باب تعيين موضع كرد، ولى پس از آن هم شايد بتوان بدون استناد به فرآيند ذهنى و تبيين آن اين مساله را روشن كرد; البته اگر بخواهيم مشخص كنيم كه آيا فرآيند يادشده به اينكه چيزى را به درستى صادق بدانيم منتهى مىشود يا نه. براى پرهيز ازاين سوءتفاهم و پيشگيرى از درآميختن مرزهاى منطق و روانشناسى، من وظيفه منطق را كشف قوانين صدق قرار مىدهم نه قوانين صادقدانستن چيزها يا قوانين انديشيدن ...
تـوضـیـحــاتِ فـایــل :
- این فایل با فرمت word ( قابل ویرایش ) در اختیار شما قرار خواهد گرفت.
- تعداد صفحات : 52
- قابل ارائه و مناسب بعنوان تحقیق کلاسی
- جهت دانـلـود این تحقیق به انتهای صفحه مراجعه کنید.