فهرست موضوعي
انگيزش
تعريف انگيزش
تفاوت انگيزه و انگيزش
فرق انگيزش با تحريك
انگيزش و نظريهي تعادل حياتي
طبقه بندي انگيزه ها
انگيزههاي فيزيولوژيك يا اوليه
گرسنگي
تغذية آزاد
تشنگي
گرسنگيها و تشنگيهاي خاص
انگيزهي جنسي
انگيزهي مادري
انگيزه درد
انگيزه خواب
انگيزهي اكتشاف
انگيزه هاي اجتماعي يا ثانويه
انگيزهي پيشرفت
خلاصهي فصل
مطالب درون پاورپوينت
فصل هشتم: انگيزش استاد: آقاي صاحبكاران
گردآورندگان:
حديثه شاهيني، مونا قزاق، زهرا نظاميان، الهه نادرپور، فاطمه جاويد، زهرا مسكني
انگيزش
چرا از خود رفتاري را نشان ميدهيم، مثلاً به دنبال غذا ميرويم؟ چرا رفتارهای متفاوتی را نشان می دهیم،مثلا در پی غذا، آب، شهرت، کسب قدرت، پذیرش اجتماعی و جمعآوری مال می رویم؟ چرا در اغلب اوقات فعال هستیم و لحظه ای نیز نمی توانیم آرام باشیم؟
براي پاسخگويي به سوالهاي بالا چاره اي نداريم جز اينكه بپذيريم عواملي وجود دارند كه نه تنها ما رابه فعاليت وا ميدارند بلكه فعاليت ما را به سوي هدف خاصي سوق ميدهد. روانشناسان اين عوامل را انگيزه مينامند.
انگيزه، در زندگي موجود زنده، جايگاه بسيار مهمي دارد و اولين عنصر تشكيل دهندهي رفتار است.
انگيزه است كه يكي را به كسب ثروت وا ميدارد و ديگري را در جهت خدمت به مردم سوق ميدهد.
تعريف انگيزش
انگيزه يعني سبب،علت و انچه كسي را به كاري وادار كند.انگيزش يعني تحريك و ترغيب. انگيزه يك عامل دروني است كه انسان يا،بطور كلي موجود زنده را به حركت در مياورد و انگيزش حالتي است كه در اثر دخالت انگيزه به موجود زنده دست ميدهد.براي مثال،مي توان گفت كمبود مواد غذايي بدن يا نياز به غذا،انگيزه و حالت گرسنگي يا احساس گرسنگي،انگيزش است؛كمبود آب بدن يا نياز به اب،انگيزه و احساس تشنگي يا حالت تشنگي، انگيزش است؛نياز به جنس مخالف، انگيزه و عاشق شدن و احساس تمايل به جنس مخالف،انگيزش است.در اين رابطه،تلاش موجود زنده براي بدست اوردن غذا،اب يا جنس مخالف،رفتار ناميده ميشود.
تفاوت انگيزه و انگيزش
فرق انگيزه با انگيزش تا اندازه اي مثل فرق محرك با تحريك است. ميدانيم كه تحريك حالتي است كه در اثر دخالت يك محرك بوجود ميآيد، مانند انقباض و انبساط مردمك چشم،ترشح بزاق، لرزش پردهي گوش،لرزيدن و عرق كردن كه حالتهايي از تحريك را منعكس ميكنند و در اثر محركهاي نور، غذا، صدا، سرما و گرما به وجود ميآيند. گرسنگي و تشنگي، حالتهايي از انگيزش هستند كه در اثر دخالت انگيزههاي نياز به آب و غذا تجلي ميكنند.
فرق انگيزش با تحريك
محرك موجب تحريك ميشود.بنابراين،محرك نيز مثل انگيزه موجود زنده را به حركت در ميآورد. مثلا، وقتي صدايي ميشنويم،به طرف آن بر ميگرديم،وقتي نور شديدي به چشمهاي ما ميتابد روي از آن بر ميگردانيم يا پلكها را روي هم ميگذاريم وقتي مورد حملهي يك سگ قرار ميگيريم، فرار ميكنيم فرق انگيزه با محرك(كه هر دو ارگانيسم را به تحرك وا ميدارند)و فرق انگيزش با تحريك(كه هر دو حالتهايي از ارگانيسم را منعكس ميكنند) چيست؟
در روانشناسي، انگيزه و انگيزش را معمولا زماني به كار ميبرند كه رفتار فرد از درون هدايت شود.
اولين فرق انگيزش با تحريك اين است كه انگيزش در اثر دخالت در عوامل دروني بوجود ميايداما تحريك معمولا محصول دخالت عوامل بيروني است.
فرق دوم انگيزش با تحريك اين است كه عوامل ايجاد كننده تحريك (نور،صوت،سرما،گرما) مستقيما قابل مطالعه است اما مطالعه مستقيم عوامل ايجاد كنندهي انگيزش با عوامل دروني رفتار امكان پذير نيست. فيزيكدانان نمي توانند نيروي جاذبهي زمين را مستقيما مطالعه كنند، روانشناس نيز تنها ميتواند از روي رفتار فرد به نيروهاي محركهي او پي ببرد.
فرق سوم اينكه هر تحريكي معمولا در اثر محرك معيني بوجود ميايد، مثلا گذاشتن غذا در دهان موجب ترشح بزاق ميشود،اما يك انگيزش معين ممكن است انگيزه هاي مختلفي داشته باشد.براي مثال،ممكن است يك قتل نتيجهي خشم،ترس،طمع،عشق يا انگيزه هاي ديگر باشد.
فرق چهارم كه يك انگيزش معين،برخلاف تحريك،ممكن است به شيوههاي مختلف تجلي كند.مثلافردي كه براي كسب شهرت و شناساندن خود انگيزش پيدا كرده است،مي تواند تمايل يا ارزوي خود را با علاقه مندي به ورزش،جمع اوري پول،انجام دادن كارهاي نوع دوستانه،نوشتن كتاب و... نشان دهد. حتي امكان دارد كه انگيزههاي اصلي رفتار فرد معلوم نشود،در اين صورت از انگيزههاي نااگاه صحبت به ميان ميايد.
فرق پنجم انگيزش با تحريك،ادواري بودن انگيزش است.يعني وقتي ارگانيسم به غذا،اب و جنس مخالف نياز پيدا ميكند،فعاليتهاي خود را در جهت برطرف كزدن ان سازمان ميدهد و پس از انكه نياز برطرف شد،فعاليتش را موقتا قطع ميكند تا اينكه دوباره ان را از سر بگيرد.اما تحريك،حالت ادواري ندارد.تا زماني كه نور وجود داشته باشد،باز و بشته شدن مردمك چشم نيز وجود خواهد داشت.
انگيزش و نظريهي تعادل حياتي
موجود زنده از اندامهايي تشكيل ميشود كه با يكديگر همزيستي و هماهنگي دارند. موجود زنده،براي اينكه بتواند به زندگي خود ادامه دهد،هم بايد اندامهاي تشكيلدهندهي آن با يكديگر همزيستي و هماهنگي داشته باشند و هم مواد تشكيلدهندهي اندامها اندازه و خاصيت خود را حفظ كنند. بدين ترتيب كه اندامهاي تنفس، تغذيه، گردش خون و... بايد به كار خود ادامه دهند و با يكديگر هماهنگي داشته باشند و مواد لازم، مانند آب، هوا،نمك، چربي و... نيز به اندازه و با كيفيت لازم به آنها برسد. حال اگر يكي از مواد كم شود،مثلا غذا به بافتها نرسد،مكانيسم خودكار تعادل حياتي به كار ميافتد. آنچه براي موجود زنده واقعيت دارد عدم تعادل است، يعني تعادل براي هميشه برقرار نمي شود و انچه هدف موجود زنده است،ايجاد تعادل است.بنابراين،مي توان گفت، زندگي يعني تلاش براي برقرار كردن تعادلي كه دائما در حال به هم خوردن است.
طبقه بندي انگيزه ها
مي توان انگيزهها را به دو گروه عمده تقسيم كرد:
الف.انگيزههاي فيزيولوژيك يا اوليه،يعني انگيزههايي كه بر اساس نيازهاي زيستي موجود زنده بنا شده اند و جنبهي ذاتي دارند، مثل گرسنگي، تشنگي و نيازهاي جنسي. انگيزههاي فيزيولوژيك را سايقهاي فيزيولوژيك يا انگيزههاي حيواني نيز مينامند چون بين انسان و حيوان مشترك هستند و هدف آنها حفظ موجوديت ارگانيسم است.
ب.انگيزههاي اجتماعي يا ثانويه،يعني انگيزههايي كه نياز زيستي را برطرف نمي كنند بلكه در اثر يادگيري به وجود ميايند،مثل انگيزههاي كسب قدرت،مقام،مال،پيشرفت،پذيرش اجتماعي،تسلط طلبي،خوش امدن از يك رنگ معين، جمع اوري تمبر و... اين گروه از انگيزهها را انگيزههاي اكتسابي نيز مينامند.
انگيزههاي فيزيولوژيك يا اوليه
انگيزههاي فيزيولوژيك اصلي عبارتند از:
گرسنگي انگيزه اكتشاف
تغذية آزاد انگيزه خواب
تشنگي انگيزه هاي اجتماعي يا ثانويه
گرسنگيها و تشنگيهاي خاص انگيزهي پيشرفت
انگيزهي جنسي انگيزهي پذيرش و تعلق
انگيزهي مادري
انگيزهي درد
گرسنگي
گرسنگي يكي از مهمترين سايقها يا نيازهايي است كه موجود زنده را هم به فعاليت وادار ميكند و هم به فعاليت او جهت ميدهد.انگيزهي گرسنگي از اين نظر مهم است كه انرژي لازم براي بدن را فراهم ميآورد.
احساس گرسنگي مكانيسم بسيار پيچيده اي دارد كه مهمترين عامل آن تغييرات شيميايي خون است. وقتي خون حيوان سير را (حيواني كه معدهي او از غذا پر شده است) به حيوان گرسنه تزريق ميكنند،حيوان گرسنه ديگر احساس گرسنگي نمي كند و از خوردن غذا دست ميكشد.
ميزان قند خون در درجهي اول اهميت قرار دارد.
در قسمت هيپوتالاموس مغز،مركزي براي احساس گرسنگي و مركز ديگري براي احساس سيري تشخيص داده شده است.
در عوض،تخريب اين دو مركز موجب بي اشتهاايي و پرخوري ميشود. كرتكس نيز در راه اندازي انگيزهي گرسنگي و فعاليتهاي مربوط به تغذيه شركت ميكند.نقش كرتكس در يادگيري زمان گرسنگي كاملا بنيادي است.بدين صورت كه ما معمولا در ساعاتي كه غذا ميخوريم،حتي اگر از نظر فيزيولوژيك به غذا نياز نداشته باشيم،گرسنه ميشويم.
تغذية آزاد
در انتخاب غذا،بدن بهترين راهنماست. موجود زنده از كجا ميفهمد كه مثلا فلان غذا كمبود او را برطرف ميكند؟ يكي از نظريهها اين است كه كمبود يك ماده در حواس چشايي و بويايي اثر ميگذارد و در نتيجه برخي غذاها را خوشايند و برخي ديگر را ناخوشايند جلوه ميدهد.نظريهي دوم اين است كه موجود زنده از روش كوشش و خطا استفاده ميكند.يعني حيوان و كودك غذاهاي مختلف را امتحان ميكنند و در نهايت چيزي را ميخورند كه مطابق ميل انها و در واقع برطرف كنندهي نيازهاي انهاست.همهي ازمايشهايي كه در اين زمينه انجام گرفته است،نشان ميدهد كه وقتي كودكان در انتخاب غذاي خود ازاد گذاشته ميشوند هم راحت ترند و هم رشد بدني بهتري دارند.
تشنگي
تشنگي نيز مثل گرسنگي يكي از انگيزههاي مهم به شمار ميايد،زيرا موجوديت ارگانيسم را تضمين ميكند. به هنگام تشنگي،چيزي در بدن اتفاق ميافتد كه موجود زنده را تحت فشار قرار ميدهد.
آزمايشها نشان ميدهد كه وقتي آب و غذا مستقيما وارد معدهي حيوان ميشود،همچنين وقتي موجود زنده با لوله تغذيه ميشود چند دقيقه اي طول ميكشد تا احساس تشنگي يا احساس گرسنگي از بين برود.اين ازمايشها ثابت ميكند كه آب و غذا بايد به اندازهي كافي جذب بافتهاي بدن بشود تا احساس خشكي در دهان و گلو و همچنين احساس گرسنگي از بين برود.اما تنها تر كردن دهان و گلو يا وارد كردن غذا به معده نيز تشنگي و گرسنگي را موقتا از ميبرد.
سوال اين است كه وقتي چند دقيقه اي وقت لازم است تا آب جذب بافتها شود و حتي بيشتر از آن وقت لازم است تا غذا به سلولها برسد،پس چگونه است كه ارگانيسم،به محض تر كردن دهان و گلو يا فرو بردن آب و غذا به معده،احساس ميكند كه تشنگي و گرسنگي او برطرف شده است؟يكي از نظريهها اين است كه به محض تر كردن دهان و گلو و وارد كردن آب و غذا به معده،به بافته و سلولهاي بدن پيام ميرسد كه آب و غذا در راه است!
گرسنگيها و تشنگيهاي خاص
چرا برخي مواد بدن كم ميشود و در نتيجه برخي امراض به وجود ميايد؟
اولين پاسخ اسن است كه عوامل محيطي و فرهنگي ميتوانند موثر واقع شوند.بدين ترتيب كه انسانها در اثر عادت به غذاهاي معين معمولا از انها تغذيه ميكنند و به علت عادت نداشتن به غذاهاي ديگر،به دنبال انها نمي روند. نوع غذاي ما را محيط اجتماعي و سنتهاي حاكم بر آن تعيين ميكنند.
پاسخ دوم اين است كه برخي نيازها رفتار جبراني به وجود نمي اورد،مثلا،كمبود اكسيژن در هواي تنفس شده به صورت يك نياز احساس نمي شود.
ايا تشنگي خاص هم وجود دارد؟پاسخ اين سوال ظاهرا منفي است، برخي افراد به نوشيدني خاصي علاقه نشان دهند،مثلا پپسي را بر آب و قهوه را برچاي ترجيح دهند.اين ارجحيت در اثر يادگيري و احتمالا وجود برخي مواد آنهاست.
انگيزهي جنسي
نياز جنسي،انگيزهي نيرومند ديگري است كه موجود زنده را به فعاليت وا ميدارد.درست است كه ارضا نكردن نياز جنسي زندگي خود فرد را به خطر نمي اندازد،در نهايت موجب از بين رفتن نوع او ميشود. اما ارضاي ميل جنسي نه تنها انرژي فراهم نمي اورد بلكه خود انرژي مصرف ميكند.
در مورد انگيزهي جنسي نيز مركز كنترل كننده اي در هيپوتالاموس شناخته شده است .با كنترل اين مركز،غدد جنسي(بيضهها در مرد و تخمدانها در زن)هورمونهايي ترشح ميكند كه ميل جنسي را موجب ميشوند.هورمونهاي جنسي مرد،كه اندروژنها نام دارد، در بيضهها و هورمونهاي جنسي زن،كه استروژنها ناميده ميشود، در تخمدانها به وجود ميايد.
زنان ومرداني كه غدد جنسي انها در سنين بالا از كار ميافتد (مثل زنان يائسه) همچنان به فعاليت جنسي خود ادامه ميدهند.فعاليت جنسي زنان يائسه اغلب افزايش مييابد.چون ترس از حامله شدن از بين ميرود. اعتقاد به پليد و ناپاك بودن اعمال جنسي،ممكن است موجب سركوبي اين ميل شود.كاهش انگيزهي جنسي در مرد و زن را به ترتيب ناتواني و سردمزاجي مينامند.استفاده از ميل جنسي در طول زندگي،دوام آن رابيشتر ميكند.
انگيزهي مادري
تمايل به نگهداري از فرزند نيز عامل نيرومندي است كه ميتواند موجود زنده را به فعاليت وادار كند. به نظر ميرسد كه اين تمايل در حيوانات قويتر از انسان است. روي اين اصل،رفتار نگهداري از فرزندان در حيوانات را رفتار غريزي به حساب مياورند.رفتار غريزي رفتاري است كه در همهي انواع يك نوع ديده ميشود،مستقل از يادگيري است و براي هدف خاصي انجام نمي گيرد.
همهي زنها رفتار مادري يكساني ندارند.برخي از انها نوزاد را رها ميكنند يا حتي ميكشند.تعداد مادراني كه كودكاني خود را شكنجه ميكنند خيلي بيشتر از تصور است.
عوامل اجتماعي در انگيزهي مادري انسان اثر بسيار مهمي دارند. مادران نامهربان و بي مسووليت مورد شماتت اطرافيان قرار ميگيرند. عامل ديگري كه ميتواند رفتار مادري را تحت تاثير قرار دهد،ميل مادر به بچه دار شدن قبل از تولد كودك است. دخترهايي كه در بچگي بيشتر عروسك بازي ميكنند و به بازيهاي دخترانه علاقه نشان ميدهند،به هنگام بچه دار شدن مادرهاي خوبي مي شوند.
انگيزه درد
درد نيز به عنوان يك انگيزه به حساب ميايد. درد در اثر تحريك انتهاي ازاد اعصاب پوست يا اعضاي بدن حاصل ميشود. برخلاف انگيزههاي گرسنگي، تشنگي و جنسي كه حالت جاذب دارند، انگيزهي درد حالت دفع دارد،بدين صورت كه موجود زنده از آن اجتناب ميورزد.
انگيزه خواب
چون موجود زنده، اگر براي مدتي از خواب محروم شود ميميرد، خواب را نيز يكي از انگيزه هاي فيزيولوژيك به حساب آورده اند. در مورد چگونگي به وجود آمدن خواب سه نظريه عنوان شده است. نظريهي اول، علت خواب را كاهش خون سر،پس از پر شدن معده و جمع شدن خون به دور ان، ميداند. نظريهي دوم معتقد است كه توليد مواد شيميايي خسته كننده در بافتها،از طريق خون به مغز مي رسد و عملكرد ان را سست مي كند. نظريهي سوم، در هيپوتالاموس،يك مركز خواب و يك مركز بيداري وجود دارد.تحريك اين دو مركز موجب خواب و بيداري مي شود،در عوض تخريب آنها بي خوابي دايم يا خواب طولاني به دنبال مي اورد.
يادگيري مي تواند مقدار و ريتم خواب را تغيير دهد.مقاومت در مقابل خواب و تغيير دادن ميزان و ريتم ان،همه حاكي از اين است كه كرتكس(مركز اعمال ارادي)مي تواند در اين زمينه نقش عمده اي داشته باشد.دليل ديگر براي دخالت كرتكس در خواب،متفاوت بودن ريتم خواب بزرگسالان باريتم خواب كودكان است.
انگيزهي اكتشاف
اين انگيزه نيز،كه تحت عناوين انگيزهي دستكاري يا انگيزهي كنجكاوي هم مورد مطالعه قرار مي گيرد،تحت كنترل هيپوتالاموس است.انگيزهي اكتشاف از اين نظر مهم است كه نظريهي تعادل حياتي را،كه ما آن را علت اصلي تحرك موجود زنده مي ناميم،زير سوال مي برد.
كودك و حيوان،حتي زماني كه تمام نيازهاي زيستي خود را برآورده كرده اند، باز هم در محيط به كنجكاوي مي پردازند
انگيزه هاي اجتماعي يا ثانويه
انگيزه هاي اجتماعي بطور عمده تحت تاثير اجتماعي كه انسان در آن رشد كرده است قرار دارند و تنها بطور غيرمستقيم نيازهاي زيستي او را برطرف مي كنند.وقتي انگيزه هاي اجتماعي انسان را به دقت بررسي ميكنيم،ريشه هاي آنها را در تاريخ زندگي،در انچه براي او اتفاق افتاده است مي يابيم.اثار تجربه هاي قبلي انسان در دستگاه عصبي او ضبط مي شود و تفاوتهاي موجود در اين ضبط شده هاست كه تفاوتهاي انگيزشي را به وجود مي آورند.
انگيزهي پيشرفت
از اين جهت كه پيشرفت مي تواند انسان را هم از نظر كسب مال و تامين زندگي تضمين كند و هم مقام و هم منزلت او را بالا ببرد يكي از انگيزه هاي نيرومند به حساب مي آيد.
تحقيقات نشان مي دهد كه هر اندازه انگيزهي پيشرفت بيشتر باشد موفقيت نيز به همان اندازه بيشتر خواهدبود.مثلا،اگر دو دانشآموز، دو دانشجو يا دو كارمند،از نظر تواناييهاي ذهني در سطح يكساني باشند اما از نظر انگيزهي پيشرفت تفاوت داشته باشند،نتايج متفاوتي به دست خواهند اورد و اين تفاوت به نفع كسي خواهد بود كه انگيزهي پيشرفت قويتري دارد.
علت بوجود امدن انگيزهي پيشرفت اين است كه جامعه به آن ارج مي نهد و خانواده ها نيز براي فرزنداني كه به دنبال پيشرفت مي روند ارزش بيشتري را قايل مي شوند.
انگيزهي پذيرش و تعلق
وابستگي به ديگران و احساس پذيرش از جانب انها،دوست شدن،گروه تشكيل دادن،همكاري كردن و عضو انجمنها شدن،همه رفتارهايي هستند كه از نياز انسان به معاشرت و بيزاري او از تنهايي حكايت ميكند.چگونگي بوجود امدن اين نياز يا انگيزه را ميتوان به صورت زير تبيين كرد:
وقتي كودك پا به عرصهي وجود ميگذارد،براي رفع نيازهاي خود به طور مطلق به ديگران وابسته است. وابستگي او به ديگران موجب ميشود كه او شيوههاي آنها در ارضاي نيازهاي خود را بپذيرد. وقتي كودك بزرگ ميشود،طبق تجربههاي قبلي خود،به دنبال راههايي ميرود كه قبلا تجربه كرده است. مثلاً بازي كردن،بايد با ديگران كنار بيايد.اينجاست كه او به سوي بازيهاي گروهي و در نتيجه تشكيل اجتماعات كشيده ميشود.انسان اجتماعي به دنيا نميآيد، بلكه اجتماعي بار ميآيد.
خلاصهي فصل
روانشناسان،كليهي عواملي را كه موجود زنده و از جمله انسان را به فعاليت وا ميدارد انگيزه مينامند و حالتي را كه انگيزه در ارگانيسم به وجود مياورد انگيزش ميگويند. به عنوان مثال، مي توان گفت كه نياز به غذا انگيزه و احساس گرسنگي انگيزش است. رابطه انگيزه با انگيزش مثل رابطه متحرك با تحريك است. انگيزش و تحريك تفاوتهاي زيادي دارند،از جمله اينكه:
1-انگيزش،برخلاف تحريك،در اثر عوامل دروني حاصل ميشود؛
2-عوامل ايجاد كنندهي انگيزش مستقيما قابل مطالعه نيست؛
3-يك انگيزش معين ممكن است محصول انگيزههاي مختلف باشد؛
4-يك انگيزش معين ميتواند به شيوههاي مختلف تجلي كند
5-انگيزش،برخلاف تحريك،ادواري است.
منظور از تعادل حياتي اين است كه موجود زنده طوري خلق شده است كه بايد اندامهاي تشكيل دهندهي او با يكديگر همزيستي و هماهنگي داشته باشند و مواد لازم براي اندامها نيز به هنگام نياز در دسترس آنها قرار گيرد.
انگيزهها را به دو گروه عمده تقسيم كرديم: فيزيولوژيك يا اوليه، اجتماعي يا ثانويه. انگيزههاي فيزيولوژيك يا سايقهاي فيزيولوژيك آنهايي هستند كه نيازهاي زيستي موجود زنده را برطرف ميكنند و هدف آنها اين است كه موجوديت ارگانيسم به خطر نيفتد. مهمترين اين انگيزهها عبارتند از گرسنگي، تشنگي،جنسي،مادري،درد،خواب و اكتشاف.
انگيزههاي اجتماعي ظاهرا با فيزيولوژي بدن رابطه ندارند بلكه به مرور اموخته ميشوند.مهمترين اين انگيزهها عبارتند ازپيشرفت،پذيرش و تعلق،تسلط يابي،كسب مال و...