دانلود مبانی نظری و پیشینه تحقیق دانلود مبانی نظری و پیشینه نظری اختلالات افسردگی و عاطفی پس از زایمان در 26 صفحه در قالب word , قابل ویرایش ، آماده چاپ و پرینت جهت استفاده.
توضیحات کوتاه از متن:
توضیحات: فصل دوم پایان نامه کارشناسی ارشد (پیشینه و مبانی نظری پژوهش)
همراه با منبع نویسی درون متنی به شیوه APA جهت استفاده فصل دو پایان نامه
توضیحات نظری کامل در مورد متغیر
پیشینه داخلی و خارجی در مورد متغیر مربوطه و متغیرهای مشابه
رفرنس نویسی و پاورقی دقیق و مناسب
منبع : انگلیسی وفارسی دارد (به شیوه APA)
انواع اختلالات روانپزشکی و عاطفی پس از زایمان
سارتر و بـارجیوس (1999)عـوارض روانـپزشکی و هیجانی پس از زایمان را به سه دسته زیر تقسیم بندی کردهاند:
غم پس از زایمان: کمترین شدت افسردگی را دارد، شروع آن در هـفته نـخست پس از زایمان است. اکثر اوقات در روز سوم یا چهارم پس از زایمان دیده میشود. یک اختلال خلقی ناپایدار است کـه 24 تـا 72 ساعت پس از تولد نوزاد رخ میدهد و با علایم خلق غمگین، غم ناپایدار، عدم توانایی هـیجانی، مـلامت و سـرزنش، اختلال خواب و اختلال خلقی ناپایدار مشخص میشود(پیت 1973، یالوم و همکاران، 1968). غم پس از زایمان خود محدود شـونده 7 اسـت و معمولا 10 روز پس از زایمان کاهش معنیدار در آن دیده میشود. دامنه تخمین شیوع آن بین 33 درصد(هاندلی و همکاران، 1980) تا 70 درصد(هریس ، 1980) اسـت و ایـن مـوضوع تا اندازهای به ملاک تشخیصی بستگی دارد.
روانپریشی پس از زایمان: یک اختلال ناتوان کننده و نادر است که مـعمولا بـه بستری کردن نیاز دارد. در هر 1000 زایمان یک یا دو نفر مادر به آن مبتلا مـیشوند(هرزوک و دیتری ، 1976؛ کندل و همکاران، 1987). در زایمان نخست در حدود 50% و در زایمان دوم در حدود 40% مادران ممکن است به این اختلال مـبتلا شـوند. این نـشانگان با نشانههایی از قبیل ناتوانی زیاد، گیجی و منگی، هذیانها و نشانههای توهم پایدار، تـحریکپذیری و بـیثباتی هیجانی و نگرانیهای وسواسگونه در مورد نوزاد، افکار خاص و میل به آزردن کودک یا خود همراه است(براکینگتون و همکاران، 1981؛ هـرزوک و دیـتری، 1976). این علایم معمولا از روز سوم زایمان شروع میشوند. علایم دیگر عبارتند از سوءظن، بی ربـطی کـلام، بیعلاقگی به طفل، بی میلی نسبت بـه مـراقبت از آن و مـمکن است بیمار زایمان یا ازدواج را انکار کند و ادعـای بـاکره بودن نماید.
افسردگی پس از زایمان: افسردگی پس از زایمان یک اختلال شایع و ناتوان کننده روانی اجتماعی است (کوروین، کوهن، جارت و ساتسفورد ،2010) که ممکن است حداکثر طی چهار هفته اول پس از زایمان آغاز گردد. اگر چه بعضی مطالعات شروع آن را تا 12 ماه پس اط زایمان گزارش کرده اند (مراکی و خیر آبادی، 2012). شیوع افسردگی پس اط زایمان از 13 الی 20 درصد (سمیر، ولز-نیسروم و نیسین ، 2013) و در شرایط خاص تا 41 درصد گزارش شده است که این تفاوت به نحوه نمونه گیری، زمان بررسی، معیارهای متفاوت تشخیصی (افسردگی ماژور با مینور)، ابراز خود گزارش دهی و روش مطالعه مرتبط است. بطوری که در یک مطالعه متاآنالیز اخیر که بر روی 41 مقاله در ایران انجام شدف شیوع کلی افسردگی پس اط زایمان 3/25 درصد گزارش شد (ویسانی، دلپیشه، سایمیری و رضاییان، 2013). جدول شماره 1 شیوع افسردگی پس از زایمان در برخی از مطالعات انجام شده در جامعه ما را نشان می دهد (خیرآبادی و همکاران، 2012؛ باقری زاده و همکاران، 1388؛ منتظری و همکاران، 2013؛ خوشه ای مهر و همکاران، 1391؛ نیک پور و همکاران، 2013).
حمایت اجتماعی و افسردگی پس از زایمان
حمایت اجتماعی چاسخ های ملموس و عینی است که فرد از دیگران دریافت می کند. این پاسخ ها می تواند شناخت فعالیت های ارزشمند توسط خود فرد و تایید دیدگاه های فرد به وسیله دیگران باشد (کوهن و ویلز ، 1985). از آن جایی که افزایش حمایت اجتماعی با میزان تعامل و وابستگی مادر و نوزاد، حس شایستگی والدین و عملکرد روانی اجتماعی مادر رابطه مستقیم دارد، مداخلات روانی اجتماعی برای مادران، قبل و بالافاصله بعد از زایمان ضروری است (نگاهی، چان و آیپی ، 2010). در این رابطه حمایت اجتماعی ادراک شده توسط مادر، دسترسی مادر به حمایت های اجتماعی و تمایل مادر به بهره مندی از آن از مهمترین شاخص های کاهش خطر افسردگی پس از زایمان می باشد (سیت و همکاران، 2011).
در راستای فراهم نمودن حایت اجتماعی، حامی بودن برای مادر و تقویت نقش مادرانه مد نظر است. فعال کردن نقش مدیریتی و حمایت کردن از مادر او را در برنامه ریزی جهت ویزیت دوره ای در کلنیک یا دسترسی به خدمات اجتماعی و با دیگر خدمات مورد نیاز کمک می نماید (شنگ، لی، پری ، 2010). براساس نتایج مطالعه ای در جامعه ما، بین ابتلا به افسردگی پس از زایمان و میزان حمایت اجتماعی از زنان همبستگی منفی وجود داشت. به علاوه، رابطه معنی داری بین افسردگی پس از زایمانف سازگاری زناشویی و حمایت همسر دیده شد. در این مطالعه گزارش شد حدود 52 درصد موارد افسردگی پس از زایمان را سازگاری زناشویی و حمایت اجتماعی تبیین می کند که نشان دهنده بیشتر بودن سهم متغیرهای میزان حمایت اجتماعی و سازگاری زناشوسس در مقایسه با دیگر متغیرهای ابتلا به افسردگی پس از زایمان است (محمدی و همکاران، 2011). در مطالعه ای دیگر با هدف تعیین شیوع و عوامل خطر افسردگی پس از زایمان در زنان انجام شد نتایج نشان دهنده همراهی شدید انتظارات براورده نشده اجتماعی مادران با تظاهر علائم افسردگی بود و از محرومیت و انزوای اجتماعی مادران نیز به عنوان عوامل مهم افسردگی زنان برده شد (بوث و همکاران، 2011). تعامل مادر در یک شبکه اجتماعی ممکن است به طور مستقیم یک وضعیت متعادل روانی را به همراه داشته باشد. برخورداری از حمایت اجتماعی به عنوان یک شاخص پیش بینی کننده برای ارتقاء سطح سلامت و کاهش افسردگی مادر و به علاوه، کاهش مشکلات رفتاری در کودک نقش تعیین کننده دارد (اسمیت و همکاران، 2012). توجه به حمایت های اجتماعی از مادر که اغلب مورد اهمال قرار می گیرد، روشی کمک کننده برای توسعه رفتارهای بهداشتی است و چنانچه حمایت از مادر در مراحل اولیه پس از زایمان باشد نگرش اجتماعی مادر را ارتقاء داده و سلامت مادر ار در مدت زمان طولانی تر در دوره پس از زایمان تضمین می نماید (چن و همکاران، 2013).
فهرست مطالب:
2-3-1. انواع اختلالات روانپزشکی و عاطفی پس از زایمان
جدول 2-1. مطالعات اخیر در مورد شیوع افسردگی پس از زایمان
جدول 2-2. افتراق بین افسردگی پس از زایمان و پرفتگی خلق (مظاهری و نخاعی، 2007)
جدول 2-3. فاکتورهای مهم در بررسی بالینی افسردگی پس از زایمان (گیبسون و همکاران، 2009؛ فیلد، 2008)
2-3-2. عوامل خطر
2-3-3. الگوهای نظری افسردگی پس از زایمان
2-3-3-1. الگوی روانی-اجتماعی
2-3-3-2. الگوی هورمونی
2-3-4. روش های پیشگیری
2-3-4-1. سطح اول: غربالگری
2-3-4-2. سطح دوم: پیشگیری
2-3-4-3. سطح سوم: بازتوانی
2-3-5. مداخلات دارویی
2-3-6. مداخلات غیر دارویی
2-3-7. روان درمانی
2-3-8. درمان شناختی –رفتاری
2-3-9. حمایت اجتماعی و افسردگی پس از زایمان
منابع فارسی
منابع لاتین