این پایان نامه در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد.
چکیده:
هدف: بیماری نیوکاسل از بیماریهای مهم اقتصادی صنعت طیور در ایران میباشد که در اکثر گلههای طیور رایج بوده و باعث خسارات اقتصادی فراوان میگردد. بطور معمول جهت تشخیص این بیماری از روشهای سرولوژیک بخصوص روش HI و ELISA استفاده می گردد..
مواد ورش کار: در مطالعه حاضر تعداد 10 فارم که از نظر شرایط محیطی، مدیریتی، پرورشی و بهداشتی یکسان بودند و دارای سه برنامه مختلف واکسیناسیون و تا حدودی مشابه بودند، عیار آنتیبادی با استفاده از روشهای ذکر شده بررسی و میزان همبستگی این دو روش بررسی گردید.
نتایج و بحث: نتایج مطالعه حاضر نشان داد که متوسط میانگین عیار آنتیبادی در روش ممانعت از هماگلوتیناسیون 93/9 و در روش الایزا 19/24736 بود. نتایج بررسی آماری نیز نشان داد که همبستگی (925/0) بسیار معنیداری (p<0.01) بین دو آزمایش الایزا و ممانعت از هماگلوتیناسیون وجود داشت. نتایج مطالعه حاضر با نتایج مطالعات پیشین در مورد همبستگی الایزا و آزمایش HI دارای همخوانی بوده و همچنین نتایج حاصله از مطالعه گلههای مادر گوشتی پس از واکسیناسیون حاکی از همبستگی بالای این دو آزمایش میباشد، بطوریکه عدد همبستگی بالای 9/0r> بدست آمد.
-1- مقدمه
اعضاي خانواده پارا ميكسو ويريده ويروس هاي غشا دار و حاوي RNA هستند كه داراي ژنوم هاي تك رشته اي قطعه قطعه نشده با پولاريته منفي مي باشند .كپسيد اين ويروس ها در سيتوپلاسم و غشاي آنها در سطح سلول هاي آلوده تشكيل مي شود . با استفاده از ميكروسكوپ الكتروني با روش تباين منفي ذرات ويروسي ، چند شكلي به نظر مي رسند كه اگر كروي باشند قطر معمول آنها 100 تا 500 نانومتر و اگر رشته اي باشند ، عرض آنها حدود 100 نانومتر خواهد بود(Alexander et al., 2008).
ويروس ها برجستگي مشخصي دارند كه سطح آنها را پوشانده و به داخل غشاي ويروسي رفته است . اين برجستگي هاي سطحي از نظر اندازه به دو دسته تقسيم مي شوند.
الف- برجستگي هاي بلند 8 نانومتر كه حاوي گليكوپروتئين منفرد HN هستند كه فعاليتهاي هماگلوتيناسيون و نور آمينيداز مربوط به آن است.
ب- برجستگي هاي كوچكتر كه توسط گليكوپروتئين F تشكيل شدند و توانايي غشاي ويروس براي ممزوج شدن با غشاهاي سلول ، مربوط به آن است. در نتيجه اين خاصيت، مواد ژنتيكي ويروس به داخل سلول ميزبان وارد شده ، موجب اتصال سلول هاي آلوده به يكديگر مي گردد. در نتيجه ما اثر سيتوپاتيك مشخص ويروس يعني تشكيل سن سشيال را خواهيم ديد.
بيماري نيوكاسل از نظر شيوع ، شدت و تيپ در دنيا بسيار متفاوت است ؛اين شيوع اغلب سبب مشكلاتي در تشخيص بيماري نيوكاسل مي شود بخصوص زماني كه در يك كشور يا منطقه معرفي شود وايجاد مشكل در نامگذاري مي كند .زماني نيوكاسل پيچيده تر مي شود ، كه سويه هاي مختلف اين ويروس باعث شيوع اين بيماري با شدت هاي بسيار متنوع مي شود. تقسيم بندي پاتو تيپ هاي نيوكاسل عمدتا بر اساس علائم باليني است(Beard et al., 1985).
- فرم Doyle : يك فرم حاد و يك عفونت كشنده در تمام سنين است .زخم هاي هموراژيك دستگاه گوارش حضور مستمر دارند و اين فرم بيماري با نام نيوكاسل ولووژنيك احشاء دوست نام گذاري شد(vicserotropic velogenic).
- فرم Beach : يك فرم حاد است كه اغلب در تمام سنين كشنده است كه علائم عصبي مشخصي ايجاد مي كند و به نام نيوكاسل ولوژنيك نروتروپيك مي باشد(NVND).
- فرم Beaudette : از نظر علائم كمتر ازNVND است و مرگ فقط در سنين جواني اتفاق مي افتد .ويروس مسبب اين عفونت ، تيپ مزوژنيك است كه به عنوان واكسن زنده ثانويه استفاده مي شود.
- فرم Hitchner : كه علائم ملايمي ايجاد مي كند و داراي علائم تنفسي است كه مسبب آن يك پاتوتيپ لنتوژنيك است كه به صورت رايج به عنوان واكسن استفاده مي شود.
- فرم روده اي بدون علائم : عمدتا يك عفونت روده اي است كه مسبب آن ويروس لنتوژنيك است كه بيماري مشخصي ايجاد نمي كند .تعدادي از واكسن هاي تجاري زنده از اين پاتوتيپ هستند.
ويروس بيماري نيوكاسل براي اولين بار در سال 1926 جدا شد و به مدت 30 سال تنها پاراميكسو ويروس شناخته شده پرندگان محسوب مي شد.اما از اوايل دهه 1970 تا كنون، تعداد زيادي از گونه هاي پاراميكسو ويروس هاي پرندگان كه از نظر سرم شناسي از NDV مجزا هستند، جدا شده اند.تا كنون از آزمايشهاي HI،IDD،SN،NI و ساير آزمايشهاي سرم شناسي و خصوصيات ساختماني براي نشان دادن 9 گروه مجزاي پارا ميكسو ويروس هاي پرندگان استفاده شده است.
اين سروتيپ ها تحت عنوان PMV-1 تا PMV-9 ناميده شده اند. از روش نامگذاري ويروس هاي آنفلوانزاي A براي پاراميكسو ويروس هاي پرندگان استفاده شده است. به اين گونه كه يك ويروس جدا شده را بر اساس :
- سروتيپ
- گونه يا نوع پرنده اي كه ويروس از آن جدا شده است
- موقعيت جغرافيايي محل جدا شدن ويروس
- شماره يا نام مراجعه
- سال جداسازي ويروس نامگذاري مي نمايند(Alexander et al., 2008).
1-1-تاريخچه
بیماری نیوكاسل برای اولین بار در سال 1926 در جاوه اندونزی و شهر نیوكاسل انگلستان گزارش گردید. در انگلستان با برقراری قرنطینه و كشتار دسته جمعی طیور مبتلا و با نابودی طیور در معرض سرایت، و نیز با ضدعفونی لانه های آلوده بیماری را كنترل كردند. ولی در جاوه اندونزی مبارزه به صورتی انجام شد كه كانون اصلی بیماری نابود نگردید و می توان ادعا نمود كه منشاء و سرچشمه انتشار و آلودگی بیماری در دنیا از این ناحیه میباشد. در حال حاضر بیماری نیوكاسل در تمام دنیا تحت كنترل درآمده است. در كشور ما، هم زمان با ورود جوجه یك روزه در سال 1329 شمسی از خارج و توسعه صنایع مرغداری در كشور این بیماری نیز مشاهده شد. از آن زمان تاكنون بیماری هر چند سال به صورت همه گیری ظاهر می شود. در سال های اخیر به دلیل رشد روز افزون صنعت مرغداری اهمیت این بیماری بیشتر مورد توجه قرار گرفته است و همواره به عنوان مهمترین عامل تهدید كننده طیور صنعتی و سنتی مطرح
بوده است(Saif et al., 2008).
گزارش هاي مربوط به شيوع بيماري نيوكاسل مشابه آنچه كه در 1926 به وقوع پيوسته در اروپاي مركزي نيز نقل شده است. همچنين اچي و هاشيموتو در 1924 در كره عاملي را گزارش كردند كه احتمالا كامل در 1896 در جوجه هاي جزاير اسكاتلند گزارش كرد. ديل در ابتدا نام نيوكاسل را به صورت موقت براي اين بيماري انتخاب كرد تا از اين جهت با عوامل ويروسي ديگر تفريق داده شده باشد. در طي 75 سال گذشته نيز نامي بهتر براي ويروس پيدا نشده است(Alexander et al., 2008).
در ايالات متحده بيماري تنفسي ملايم كه همراه با عوامل عصبي بود در 1930 شناخته و بعدها به نام پنومو آنسفاليت معروف شد. عامل در تست هاي سرولوژي با ويروس بيماري نيوكاسل تفريق شد. در عرض چند سال جدايه هاي زيادي از ويروس كه ايجاد بيماري بسيار ملايم و يا بدون بيماري در ماكيان مي كرد در سرتاسر دنيا گزارش شد. تاريخچه شيوع بيماري نيوكاسل در اغلب كشور هاي دنيا به خوبي مشخص نيست.
1-1-2- اسامي مترادف
بيماري نيوكاسل با نامهاي شبه طاعون پرندگان[1]، Pseudo poultry، atypische Geflugelpest، Pseudo vogel، طاعون پرندگان، ديستمپر پرندگان، بيماري Tetelo، بيماري Raikhet و پنوموآنسفاليت پرندگان به كار مي رود(Saif et al., 2008).
اين نامگذاري ها ممكن است موجب ابهام شوند. زيرا گاهي عفونت پرندگان با هر سويه اي از ويروس نيوكاسل ممكن است به عنوان بيماري نيوكاسل معرفي شود.كلمه ND بايد به عفونت هايي اطلاق شود كه تعريف آن از نظر بين المللي مورد قبول باشد.
1-1-3- اهميت اقتصادي
ويروس بيماري نيوكاسل از نظر اقتصاد جهاني حائز اهميت است و در مقايسه با ساير ويروس هاي پرندگان وشايد نسبت به ساير ويروس هاي ديگر حيوانات مي تواند يك ضرر اقتصادي جهاني را ايجاد كند. در كشورهاي پيشرفته خسارت بيماري علاوه بر شيوع ويروس بيماري نيوكاسل ، شامل انجام اصول كنترل بيماري وبرنامه هاي كنترل بيماري مي باشد كه جزو هزينه هاي هميشگي بيماري مي باشد. حتي كشورهاي عاري از بيماري براي اهداف تجاري و تست هاي عاري بودن گله هاي مرغداري هزينه هاي بسياري را متحمل مي شوند.در بسياري از كشورهاي توسعه يافته VND اندميك است و بنابراين نيوكاسل يك عامل محدود كننده مهم در توسعه توليدات طيور صنعتي است.بسياري از كشورها از طيور محلي براي تامين پروتئين جيره خود به صورت تخم مرغ و گوشت براي زنان و كودكان استفاده مي كنند. از اين رو ويروس نيوكاسل در كشورهايي كه از جيره هاي غذايي محدود استفاده مي كنند از نظر كمي و كيفي خسارات شديدي ايجاد مي كند.كشورهايي كه از محصولات غذايي بوفور استفاده مي كنند خطر سلامت انساني وخسارات عدم پيشرفت اقتصادي- اجتماعي در آنها ديده مي شود(Lamb et al., 2005).
1-1-4- اهميت سلامت عمومي
غير از اهميت تغذيه، نيوكاسل يك عامل بيماريزا تشخيص داده شده در انسان است.از طرف ديگر گزارشهايي از بيماري معمولا چندان مستند نيست. اما مهمترين عامل كلينيكي اثبات شده در عفونت هاي انسان، عفونت چشم كه معمولا شامل قرمزي يك طرفه يا دو طرفه چشم ، ترشح بيش از حد از چشم، ادم پلك چشم، كونژكتيويت و ادم و پرخوني زير ملتحمه ديده مي شود. عفونت معمولا به صورت گذرا است و قرنيه چشم درگير نمي شود.
مداركي دال بر سيستميك شدن ويروس وجود دارد كه به خوبي اثبات نشده است وشامل لرزش ، سردرد، تب همراه و يا بدون كونژكتيويت است. شواهد نشان مي دهند كه سويه هاي حدت دار نيو كاسل ممكن است
در انسان ايجاد عفونت و علائم كلينيكي بكنند .عفونت انسان با VND معمولا در نتيجه تماس مستقيم
با ويروس مثل پاشيدن مايع آلانتوئيك عفوني آلوده به چشم در آزمايشگاه ها ، تماس دست آلوده با چشم،
تماس با ويروس در اثر تماس با پرنده ويا لاشه آلوده وتماس با واكسن هنگام واكسيناسيون در روش اسپري ميتواند صورت بگيرد.چنين عفونتي معمولا با رعايت بهداشت و محافظت از چشم ايجاد نمي شود. اين عفونت ها معمولا با ضد عفوني دقيق وپوشيدن لباس مناسب جلوگيري مي شود. تا كنون هيچ گزارشي از انتقال انسان به انسان
گزارش نشده است (Lana et al., 1988).