مقایسه تأثیر آموزش مبتنی بر هوشهای چندگانه و روش متداول بر یادگیری درس علوم دانشآموزان دختر 8-7 ساله مدارس ابتدایی شیراز درسال تحصیلی 93-1392
به وسیله:
چکیده
این پژوهش به دنبال بررسی مقایسه اثربخشی راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه وروش متداول، بریادگیریِ درس علوم دانشآموزان 7-8 ساله مدارس ابتدایی شیراز در سال تحصیلی 93- 1392بوده است. پژوهش از نوع کاربردی با روش شبه آزمایشی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشآموزان دختر 8-7 ساله مدارس ناحیه 4 شیراز بود؛ که تعداد آنها5500 نفربود؛ تعداد 66 نفر در دو کلاس مختلف در پایهی دوم ابتدایی در این پژوهش مشارکت داشتند که از طریق روش نمونهگیری تصادفی خوشهای انتخاب شدند و از این تعداد 33 نفر در گروه آزمایش و 33 نفر در گروه کنترل بودند. افراد گروه آزمایش از طریق راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه آموزش دیدند و افراد گروه کنترل از طریق روش تدریس متداول یا روش سنتی. مدت این دوره هشت هفته بود. برای مشخص کردن اثربخشی راهبرد تدرس مبتنی بر هوش چندگانه در مقایسه با روش متداول، از یک آزمون معلم ساختهی یادگیری شامل 31 سؤال در پیش آزمون و33 سوال در پس آزمون که پایایی آن براساس روش بازآزمایی برابر 73/. بود، استفاده شد. همچنین پرسشنامه 21 سوالی نگرش به یادگیری درس علوم (اکپینر و همکاران،2009) که پایایی آن بر اساس محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برابر89/. بود استفاده گردید. روایی هر دو پرسشنامه نیز به صورت صوری و با استفاده از نظر متخصصین تایید گردید. روش تحلیل داده های پژوهش،شامل آمار توصیفی متغیرهای تحقیق (میانگین،انحراف استاندارد) و جهت آزمون استنباطی فرضیه ها از آزمون تحلیل کوواریانس استفاده گردید. نتایج تحقیق نشان داد که دانشآموزانی که از طریق راهبرد تدریس مبتنی بر هوش چندگانه آموزش دیده اند، از نظر یادگیری كلي و همچنین در ابعاد سطوح شناختی دانش، كاربرد، تركيب و ارزشيابي، ميانگين بالاتري نسبت به گروه كنترل كسب كردند؛ ولي از نظر ابعاد فهم و تجزيه و تحليل، بين دو گروه تفاوت معنيداري وجود نداشت.
کلمات کلیدی : هوشهای چندگانه، علوم، آموزش، دبستان