فهرست مطالب
چكيده 1
فصل اول: کلیات... 2
1-مقدمه. 3
1-2- بیان مسئله. 6
1-3- اهمیت و ضرورت تحقيق.. 7
1-4- اهداف پژوهش.... 8
1-5- سؤالات تحقیق: 8
1-6- فرضيههاي تحقیق: 9
1-7- تعاریف نظری و عملیاتی متغیرهای پژوهش.... 9
فصل دوم: ادبیات پژوهش.... 11
2-1- سبک های شناختی.. 12
2-1- 1 - سبک های وابسته به زمینه و نابسته به زمینه: 13
2-1-2- سبک های تکانش و تاملی: 16
2-1-3 - سبک های یادگیری فلدر و سولمان. 16
1.فراگیرن فعال و فراگیران فکور. 16
2. فراگیران حس گرا و فراگیران شهودی.. 17
3. فراگیران بصری و فراگیران کلامی.. 17
4. فراگیران مرحله گرا و فراگیران کل گرا 17
2-1-4- سبک یادگیری فیس چر. 17
فراگیر گام به گام. 17
فراگیر شهودی.. 17
فراگیر یک حسی.. 18
فراگیر چند حسی.. 18
فراگیر تعاملی.. 18
فراگير ساختار روشن.. 18
فراگير انتخابي.. 19
2-1-5- سبکهای همگرا، واگرا، جذب کننده، و انطباق یابنده 19
تجربهی عینی.. 19
مشاهدهی تأملی.. 20
مفهومسازی انتزاعی.. 20
آزمایشگری فعال. 20
2-2- یادگیری خودتنظیمی.. 25
2-2-1- مولفه های خودتنظیمی.. 26
2-2-2- ویژگی های یادگیرنده خود تنظیم. 27
2-2-3- ریشه های خود تنظیمی و شکل گیری آن. 29
2-2-4- نظریه های خودتنظیمی.. 30
2-2-4-الف- نظریه های کنشگر. 31
2-2-4-ب- پدیدار شناسان و خودتنظیمی.. 31
2-2-4-ج- دیدگاههای پردازش اطلاعات درباره ی یادگیری خودتنظیم. 32
2-2-4-د- نظریه اراده گرایان. 33
2-2-4-و- تقسیم بندی مبتنی بر نظریه ویگوتسکی.. 33
2-2-4-هـ نظریه شناختی- اجتماعی.. 34
2-3- پیشینه نظری دست برتری.. 37
2-4-پيشينه پژوهش.... 40
2-4-1 تحقيقات انجام شده در داخل كشور. 40
فصل سوم: روش اجرای پژوهش.... 49
مقدمه. 51
3-1- روش پژوهش.... 51
3-2- جامعه آماری.. 51
3-3- حجم نمونه و روش نمونه گیری.. 52
3-4- ابزارهای پژوهش... 52
3-6- شيوه ي اجرا و گردآوري داده ها: 57
3-7- روشها و ابزار تجزيه و تحليل دادهها: 57
فصل چهارم: تجزیه و تحلیل داده ها 58
مقدمه. 59
4-1- اطلاعات توصیفی متغیرهای جمعیت شناختی.. 59
4-2- شاخصهاي آمار توصيفي و استنباطی.. 63
4-3- فرضیههای پژوهش... 65
فصل پنجم: بحث و نتیجه گیری.. 73
5-1- بحث و نتيجه گيري.. 75
5-2- محدوديت هاي پژوهش... 77
5-3- پيشنهادها 77
منابع و مآخذ. 79
پیوست ها 85
چکیده انگلیسی.. 91
فهرست جداول
جدول2-1: تعیین کننده های خودگردانی (خودتنظیمی) در یادگیری (زیمرمن، 1990 به نقل از طلایی، 79) 36
جدول (1-4 ) توزیع فروانی طبقهای و نمودار میلهای و دایرهایِ متغیر جنسیت در نمونه مورد پژوهش.... 60
جدول (2-4 ) توزیع فروانی طبقهای و نمودار میلهای و دایرهایِ متغیر سن در نمونه مورد پژوهش.... 61
جدول (3-4 ) توزیع فروانی طبقهای، نمودار میلهای و دایرهایِ متغیر سطح تحصیلات در نمونه مورد پژوهش.... 62
جدول (4-4 ) شاخصه های آمار توصیفی و برآوردِ فاصلهای متغیرخود تنظیمی.. 64
جدول (5-4 ) شاخصههای آمار توصیفی و نمودار پراکنش رابطه بین دو متغیر. 65
جدول (6-4 ) شاخصههای آمار استنباطی برای محاسبه خی دوبین دو متغیر. 66
جدول (7-4 ) شاخصههای آمار توصیفی و نمودار میله ای خود تنظیمی در بین راست دستها و چپ دستها 67
جدول (8-4 ) شاخصههای آمار استنباطی مورد استفاده برای محاسبهی آزمون t مستقل.. 68
جدول (9-4 ) شاخصههای آمار توصیفی و نمودار میله ای خود تنظیمی با توجه به سبک شناختی.. 68
جدول (10-4 ) شاخصههای آمار استنباطی مورد استفاده برای محاسبهی تجزیه و تحلیل واریانس یک راهه. 69
جدول (11-4 ) شاخصههای آمار توصیفی و نمودار میله ای دست برتری با توجه به سبک شناختی.. 70
جدول (12-4 ) شاخصههای آمار استنباطی مورد استفاده برای محاسبهی تجزیه و تحلیل واریانس یک راهه. 70
جدول(13 -4) بررسی مقایسه میانگین متغیر دست برتری در دانشجويان با سبکهای شناختی مختلف به صورت جفتی از طریق آزمون تعقیبی شفه. 71
فهرست اشکال و نمودارها
شكل 2-1 الگوي يادگيري تجربي (اقتباس از كلب و فراي،1975)به نقل از سيف... 22
شكل2- 2: سبک های یادگیری کلب... 24
شكل2-2: تعيين كننده هاي خودتنظيمي در يادگيري.. 35
نمودار3-1- شيوه و دستورالعمل محاسبه سبك يادگيري . 55
چكيده
پژوهش حاضر با هدف « بررسي رابطه بين سبكهاي شناختي و يادگيري خودتنظيمي با دست برتري در دانشجويان» انجام شده است.جامعه آماري عبارت بود از كليه دانشجوياني كه در سال تحصيلي 93-92 در دانشگاه خوارزمي مشغول تحصيل بودند. نمونه شامل 90 نفر از دانشجوياني بودند كه از طريق نمونه گيري تصادفي خوشه اي از طبقه زنان و طبقه مردان انتخاب شدند.براي سنجش سبك هاي شناختي از پرسشنامه سبك شناختی كلب (1975)،و براي اندازه گيري يادگيري خودتنظيمي از مقياس بوفارد و همكاران (1995) و براي سنجش دست برتري از مقياس چاپمن و چاپمن(1987) استفاده شد.
براي بررسي رابطه ي بين سبك شناختي و دست برتري، ازآزمون خي دو استفاده شد، و نتايج نشان داد بين دو متغير تفاوت معنادار وجود دارد، و ضريب توافقي محاسبه شده نشان داد كه همبستگي بين دست برتري و سبك شناختي برابر 37% بود و اين رابطه معني داراست.و همچنين براي بررسي رابطه بين انواع سبك شناختي و دست برتري از آزمون تحليل واريانس يك راهه استفاده شدو نتايج نشان كه دانشجوياني كه راست دست بودند از بين سبك هاي شناختي كلب به نوع سبك شناختي همگرا و دانشجويان چپ دست به سبك شناختي واگرا گرايش دارند.براي بررسي رابطه يادگيري خودتنظيمي با دست برتري از آزمون t مستقل استفاده شد. ونتايج نشان داد كه يادگيري بين خودتنظيمي و دست برتري تفاوت معني دار وجود ندارد. همچنين براي بررسي رابطه بين سبك هاي شناختي و خودتنظيمي از آزمون تحليل واريانس يك راهه استفاده شد و يافته ها نشان داد كه بين اين دو متغير نيز رابطه معني دار وجود ندارد. بنابراين، مي توان نتيجه گرفت كه افراد با داشتن سبك هاي شناختي يكسان از ميزان يادگيري خودتنظيمي متفاوتي برخوردارند، وتنها داشتـن نوع خاصي از سبك شناختي در ميزان يادگيري خودتنظيمي نقشي ندارد.
واژگان كليدي: سبك شناختي، دست برتري، يادگيري خودتنظيمي، چپ دستي، راست دستي.
فصل اول: کلیات
1-مقدمه
یکی ازپدیده های طبیعی قابل مشاهده در تمام ساختارهای جوامع انسانی وجود تفاوت هاست. در واقع، زیبائی جهان هستی در وجود این تفاوت هاست. یک نظام آموزشی سالم، انسانی، پویا و کارآمد این تفاوت ها را به شکل طبیعی از توانایی ها و قابلیت ها دریافت و ادراک می کند. یکی از مهمترین مسائلی که معلمان در کلاس خود با آن مواجهند، وجود تفاوت های فردی در میان دانشجويان از نظر هوشي، استعداد، انگیزش، پیشرفت تحصیلی، سبک یادگیری و نظايراين هاست. درک این تفاوت ها می تواند به پویایی کار معلمان کمک کند.
تفاوت های فردی در یادگیری از دیر باز مورد توجه متخصصان تعلیم و تربیت قرار گرفته است. این عقیده که تفاوت های افراد در یادگیری صرفاً ناشی از تفاوت های آنها در هوش و توانایی هاست تا مدت ها در دنیای تعلیم و تربیت پذیرفته شده بود، اما بعدها تغییر یافت. پژوهشگران نشان داده اند که دانشجويان سبک های شناختی متفاوتی دارند؛ یعنی اطلاعات را از راه های مختـــلف تجزیه و تحلــیل می کنند و یاد می گیرند. امروزه مشخص شده است که تفاوت های افراد در یادگیری فقط تا حدی به هوش و توانایی های آنها بستگی دارد. بنابراین، عوامل دیگری نظیر ویژگی های شخصیتی، دشواری تکلیف و تفاوت سبک ها نیز در این امر دخیل اند.
موضوع این پژوهش، مطالعه رابطه سبک های شناختی و یادگیری خود تنظیمی با دست برتری است. در واقع بر اهمیت تفاوت های فردی تاکید دارد که چگونه این ویژگی ها با هم در ارتباط هستند. این متغیرها رابطه مستقیمی نیز با آموزش آموزشگاهی امروزه دارند.
سبک های شناختی و یادگیری خودتنظیمی را می توان از مهمترین سازه های راون شناسی تربیتی محسوب کرد. همواره متخصصان و مربیان به دنبال شناسایی عوامل موثر بر این سازه ها می باشند تا با درک این عوامل و تفاوت ها بازدهی یادگیری دانشجويان را در محیط های آموزشی به حداکثر ممکن برسانند، و از فضا و امكانات موجود نهايت بهره وري را داشته باشند.در این رهگذر باید تلاش کرد تا به گونه ای دقیق متغیرهای پیش بینی کننده سبک های شناختی شناسایی شوند تا بتوان شرایط آموزشی را بهسازی نمود و تاثیر آن را بر عملکرد تحصیلی مشاهده کرد. پس در این تحقیق سوال این است که دست چپ بودن یا راست دست بودن یا به عبارت دقیق علمی راست برتری یا چپ برتری به چه اندازه سبک های شناختی و یادگیری خودتنظیمی افراد را می تواند پیش بینی کند. آیا این ویژگی های شخصیتی یا جسمانی با سبک های شناختی در ارتباط هستند و می توانند باورها و رجحان هاي آنها را توجیه کنند، آیا راست برتری یا چپ برتری با خودتنظیمی ارتباط دارد؟
بحث در مورد سبک های شناختی از اواخر دهه سال 1970 رونق پیدا کرده است و یکی از دلایلی که مطرح شد این است که سبک های شناختی یک کاربرد عملی به ویژه در آموزش و پرورش دارد و بسیاری از مربیان بر این باورند که سبـــک های شنـــاختی بر فرآیند یادگیری تاثیر می گذارند. اگر چه این سبک ها به طرق مختــلف تعریف می شوند ولی عمدتاً بر این نکته تاکید می ورزند که سبک های شناختـی شامل باورها،اعتقادات، رجحـــان ها و رفتارهایی است که افراد به کارمی برند تا در یک موقعیت معین به یادگیری خود کمک کنند. افراد متناسب با تفاوت های فردی خود در یادگیری از سبک های متفاوتی استفاده می کنند. انسان ها در موقعیت یکسان متفاوت یاد می گیرند که شاید مهم ترین دلیل آن سبک های متفاوت یادگیری آنان باشد، این سبک ها تعیین می کنند که در برخورد با یک موقعیت فرد چه مدت به چه چیز و به چه چیز میــزانی توجه کند. در واقـــع سبک های شناختی را مي توان عامل بسیاری از تفاوت های فردی در کلاس درس دانست.
پژوهش هاي مختلـــفی در مورد اینکه دانشجويان و از چـه سبــک هایی به فراگیری مطالب می پردازند صورت گرفته است. یکی از پژوهشگرانی که در مورد سبک های شناختی نظریه مهمی ارائه داده است، کلب است (1996) است. نظریه ای که توسط کلب در مورد یادگیری ارائه شد توجه زیادی را به خود جلب کرده است. کلب در نظريه خود چهار وضعیت تجربه ،تجربه عینی (CE )، مشـــاهده تاملی (RO )، خلق مفاهیـم انتـزاعی (AC)، و تجــــربه فعال (AE) را مشــــخص می کند. ابعاد تجربه عینی/خلق مفاهیم انتزاعی و تجربه فعال/مشاهده تاملی دو قطب مخالف در مفاهیم روشهای یادگیری هستند. هر کدام از این وضعیت ها نوع ادراک اطلاعات توسط فرد را نشان می دهد و کلب چهار نوع از یادگیرندگان را بر طبق موقعیت شان نسبت به این دو بعد شناسایی کرد (فوجی،1996) . کلب افراد را بر اساس این یادگیری تجربه ای به چهار گروه افراد همگرا ، واگرا ، انطباق یابنده و جذب کننده تقسیم می کند.
یکی دیگر از مفاهیم مهم در روان شناسی یادگیری ، تربیتی و شناختی معاصر یادگیری خودتنظیمی است. زیمرمن در سال 1994 آن را نوعی از یادگیری که در آن افراد تلاش های خود را برای فراگـیری دانش و مهارت بدون تکیه به معلم و دیگران شخصاً شروع کرده و جهت می بخشند تعریف می کند.
تعاریف گذشته خود تنظیمی بیشتر بر جنبه های شناختی آن بدون به توجه به جنبه های عاطفی، هیجانی و انگیزشی آن تاکید می کنند. اما تعاریف جدید مربوط، سعی در یکپارچه کردن جنبه های سرد و گرم یادگیری همچون شناخت ها ، عواطف و انگیزه ها دارند. بر این اساس می توان گفت شامل کلیه فرایندهای شناختی و انگیزشی که طی آن فرد برای فعالیت های یادگیری اش هدف گزینی و برنامه ریزی می کند و متناسب با شرایط راهبردهای مدیریتی ،نظارتی و ارزشیابی لازم را اعمال می کند و در صورت لزوم از منابع دیگر مثل افراد یا مکان ها بهره می گیرد تا برنامه هایش را به خوبی پیش ببرد.محور این نگاه به یادگیری خود دانش آموز است و لذا بر دانش آموز محوری تاکید می کند.(کارشکی و محسنی،1391)
به اعتقاد برخی صاحب نظران ، خودتنظیمی در یادگیری نیز بخش مهمی از تفاوت های بین دانشجويان موفق و ناموفق را تبیین می کند.، دانشجويان موفق به منظور انجام تکالیف از راهبردهای و الگوهای انگیزشی مثل کوشش برای کسب موفقیت و فعالیت های چالش برانگیز و تنظیم اهداف استفاده می کنند. در مقابل دانشجويان ناموفق کمتر تلاش به خرج می دهند و علاقه کمتری به انجام فعالیت ها دارند، قادر به تنظیم اهداف و استفاده از راهبردهای یادگیری نیستند،خودکارآمدی پایینی دارند و به ندرت به سطح بالایی از موفقیت می رسند.(بمبوتی،2008 به نقل از قاسمی و فولادچنگ،1390).
سومین متغیر این پژوهش دست برتری است که باز هم بیانگر تفاوت افراد از لحاظ ترجیح آنان در استفاده از یک دست در اجرای تکالیف و فعالیت های زندگی است . تقریباً بین 6 تا 17 درصد افراد جامعه را افراد دست چپ ، و 3 تا 17 درصد را دو سوتوان و بین 66 تا 89 در صد را افراد راست دست تشکیل می دهند.
در تعریف دست برتری باید گفت اغلب منابع دست برتری ، ترجیح فطری ، زیست شناختی برای استفاده از یک دست بیشتر از یک دست دیگر، در انجام تکالیف و وظایف خاص در نظر گرفته شده و غالب بودن یکی از نیمکره ها در انجام آن تکالیف در ارتباط است . (رایس،1998 به نقل از علیپور و صالح میر حسنی).