2-3-4 : شروع كار روزنامه نگاري
دهخدا در حدود 9 ماه پس از صدور فرمان مشروطيت، به گردانندگان نشرية «صوراسرافيل» پيوست و براي نخستين بار و به صورت رسمي، به جمع مشروطه خواهان و مدافعان مشروطيت پيوست.
درمورد آشنايي دهخدا با گردانندگان اين روزنامه، اطلاعات دقيقي موجود نيست. گويا «قاسم خان تبريزي»، استعداد نويسندگي دهخدا را كشف ميكند و با حمايتهاي «تقي زاده»، مدير مسئول صوراسرافيل، دهخدا جذب اين روزنامه ميگردد. مقالات و مطالب دهخدا در صوراسرافيل را يكي «چرند و پرند» بازباني طنز و با امضاي دخو، و ديگري مقالات جدي، با سمت گيري سياسي و اجتماعي و با امضاي علياكبردهخدا، شامل ميشود.
به طوركل فعاليتهاي روزنامهنگاري دهخدا، سهم چشمگيري در تاريخ مطبوعات ايران و روشنگري مردم ايران در سير نهضت مشروطه داشته است.
در بخش دوم از فصل سوم، به تفصيل به ابعاد و ويژگيهاي روزنامهنگاري دهخدا، ميپردازيم.
2-3-5 : از مبارزه تا تبعيد
دهخدا همزمان با روزنامهنگاري، به عضويت «كميتة انقلاب» در ميآيد. اين كميته، به عنوان شعباهاي از حوزة اجتماعي «عاميون»، در تلاش براي حفظ مشروطيت و پاسداري از آن بود و براي دست يافتن به اين مهم، در پي سرنگوني حكومت مستبدانة محمدعلي شاه و ايستادگي در مقابل دسيسههاي حكومت او بر عليه مشروطهطلبان بود.
2-4-6 : دهخدا در تبعيد
دهخدا پس از خروج از كشور، از راه باكو به اروپا رفت. او در اروپاف با برخي از مبارزان مشروطهخواه همراه بود. عمدة تبعيديهاي پس از كودتاي محمدعليشاه در دوشهر پاريس و لندن ساكن بودند. و البته همگي در راه مبارزه با استبداد محمدعليشاه و احياي نظام مشروطه، در تلاش و مبارزه بودند.
دهخدا در اوايل دوران تبعيد خود، مقيم شهر پاريس بود. در اين شهر بود كه دهخدا تصميم به راهاندازي روزنامة صوراسرافيل ميگردد.
مؤسس و مدير نشرية سروشف مرحوم «محمد توفيق» بود و دهخدا سمت سردبيري و نويسندگي آن را داشت. بر سر تعداد شمارگان نشرية سروش دراستانبول، اختلاف نظر وجود دارد. براي مثال مرحوم «محمد معين» درمقدمة لغتنامه از 15 شماره ياد ميكند، مرحوم «صدرهاشمي» به پنج شماره اشاره دارد و مرحوم «محمد اسماعيل رضواني» تعداد ان را 14 شماره ذكر ميكند. (رضواني، 1358 ، 507)
به هرترتيب دهخدا دراستانبول نيز،همچون پاريسو ايوردون، به فعاليتهاي مشروطهطلبانه و آزاديخواهانة خود ادامه ميدهد و در راه مبارزه با استبداد حكومت طاغوتي محمدعليشاه قاجار، از هيچ كوششي دريغ
موضوع انتشار صوراسرافيل در پاريس، به دليل مشكلات زيستي دهخدا و نبودن امكانات چاپ فارسي در آن ديار، منتفي ميشود. ديري نميگذرد كه با درايت «اعتمادالسلطنه» و پس از بررسي وضعيت كشور سوئيس توسط وي، شهر «ايوردون» جهت اقامت دهخدا و همراهانش انتخاب ميگردد.
2-3-7 : بازگشت به وطن
پس از ماجراي فتح تهران در سال 1327 هـ .ق، شرايط مناسبي براي بازگشت آزاديخواهان در تبعيد فراهم شد. دهخدا نيز به دعوت مشروطهخواهان در روز يكشنبه يازدهم محرم 1328 هـ . ق به تهران بازگشت. (نجفزاده بارفروش، 1376،206)
دهخدا دربازگشت به وطن تنها نبود و ديگر دوستان و همكارانش در نشرية سروش، همراه او به تهران آمده و نشرية سروش را در پايتخت راهاندازي كردند. البته صاحب نظراني چون استاد «محمد دبيرسياقي»، موضوع همكاري دهخدا با سروش تهران را رد كردهاند.
2-3-8 : زندگي دهخدا در ايل بختياري
دهخدا با ورود به چهارمحال و بختياري، دريكي از قراء بختياري به نام «ده كلاته»، ساكن شد. او در مدت 28 ماهي كه در بين مردم ميهماننواز بختياري زندگي ميكرد، ميهمان «لطفعلي خان اميرمفخم» و فرزندش «فتحعليخان سردار معظم» بود. البته سكونتگاه دهخدا را نيز روستاي «دزك» (روستاي نزديك شهركرد و فرخ شهر كنوني) ذكر كردهاند. (سليماني، 1387،87)
2-3-9 : كنارهگيري از دنياي سياست
دهخدا پس از بازگشت از چهار محال وبختياري، از فعاليتها و مشاغل سياسي كناره گرفت. اما با پذيرش رياست دفتر وزارت معارف، به مشاغل دولتي و اداري روي آورد. پس از ان، رياست ادارة تفتيش در وزارت عدليه را بر عهده گرفت.
2-3-10 : درگذشت علامه دهخدا
علامه علياكبر دهخدا، پس از عمري مبارزه در راه آزادي و تحقيق و تأليف آثاري جاودان، در ساعت شش و نيم روز شنبه، هفتم اسفندماه سال 1334 هـ.ش، جان به جان آفرين تسليم كرد. (نجف زاده بارفروش، 1376، 206، نقل به مضمون)
دربارة آخرين ساعات زندگي اين بزرگ مرد تاريخ ايران زمين، خاطراتي نقل شده است ؛ دكتر «محمد معين»- ادامه دهنده و وصيكار عظيم دهخدا در تأليف لغت نامه- در آخرين روزهاي حيات علامه به ملاقات وي ميرود. دهخدا كه ديگر رمقي دربدن ندارد، رو به دكتر معين ميگويد : «كه مپرس». دكتر كه متوجه منظور استاد خود نيست، اعتنايي به سخن او نميكند. علامه باز تكرار ميكند : «كه مپرس». ناگاه، ذهن دكتر متوجه غزلي از حافظ ميشود و ميپرسد : «منظور شما غزل خافظ است؟». دهخدا با اشارة سر تأييد ميكند.
دهخدا دو روز بعد، در همان اتاق، كه محل كارش بود، به سراي جاودان رهسپار شد. (مرادي كوچي، اسماعيلي گلهراني، 1382، 54، نقل به مضمون)
شاعر معاصر، مرحوم «فريدون مشيري» نيز اين روايت را نقل كرده و دربارة آخرين لحظات زندگي دهخدا ميگويد :