این فایل در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و استفاده میباشد
فهرست مطالب
مقدمه ۵
کودک آزاری ۵
تاریخچه ۸
کودک آزاری در طبقه بندی علمی تشخیص بیماری های روانی ۱۱
شیوع و همه گیرشناسی ۱۳
سبب شناسی ۱۶
علائم بالینی و تشخیص ۲۳
علائم و خصوصیات کودکان آزاردیده جسمی ۲۳
خصوصیات والدین سوء رفتارگر جسمی ۲۶
معاینات و آزمایشات پاراکلینیکی ۲۷
تشخیص های افتراقی ۳۴
عوارض کودک آزاری ۳۶
الف) عوارض سوء رفتار جسمی ۳۷
ب) عوارض سوء رفتار جنسی ۴۰
مبانی روانشناختی و خصوصیات والدین سوء رفتارگر ۴۲
سیر و پیش آگهی ۴۶
پیشگیری ۴۸
درمان ۴۹
الف- درمان کودک ۵۰
ب- درمان والدین: ۵۱
ج) درمان سوء رفتارهای جنسی ۵۱
هدف اصلی ۵۲
اهداف فرعی ۵۲
تعریف واژه ها ۵۳
کودک آزاری ۵۴
۱- سهل انگاری و اهمال و غفلت ۵۴
۲- آزارهای فیزیکی ۵۴
۳- آزارهای روانی ۵۵
۴- آزارهای جنسی ۵۵
۵- آزارهای مراسم و آئین خرافی ۵۵
محدودیت های پژوهش ۵۵
مروری بر مطالعات انجام شده ۵۷
کودک آزاری[۱]
کودک آزاری و مسامحه به کلیه صدمات و آزارهای جسمی[۲]، آزارهای روانی و خلقی[۳]، آزارهای جنسی[۴] و سهل انگاری[۵] یا بدرفتاری[۶] با کودک گفته می شود که توسط شخصی که عهده دار مسئولیت سلامتی جسمی و روانی و آسایش و رفاه کودک است، اعمال میشود و در نتیجه آن سلامتی جسمی، روانی، بهداشتی و یا آسایش و رفاه کودک صدمه دیده و آسیب می بیند و شامل طیف وسیعی از اعمال سوء رفتار گرایانه یا انجام ندادن وظایف و مسئولیت هایی است که در نتیجه آن رخداد حوادث و حالات مرضی و مرگ است و بر اساس طبقه بندی DSMIV کودک آزاری به سه نوع آزارهای جسمی، آزارهای جنسی و مسامحه می باشد ولی دو نوع دیگر کودک آزاری نیز ذکر شده که روی هم به پنج نوع زیر می باشد:
۱- آزارهای جسمی ۲- مسامحه ۳- آزارهای جنسی ۴- آزارهای روانی و خلقی ۵- آزارهای مراسم و آئین خرافی[۷].
۱- آزارهای جسمی: به کلیه اعمالی گفته می شود که نتیجه آن صدمات جسمی کودک است و عامدانه انجام می شود. از قبیل کتک زدن، گاز گرفتن، سوزن زدن، لگد زدن، سوزاندن و مسموم کردن که در اثر این عمال آسیب به پوست و بافت سطحی بدن، صدمه به سر، صدمه به ارگان های داخلی بدن و اسکلتی بدن کودک وارد می شود.
۲- مسامحه و اهمال کاری: عبارت است از انواع سهل انگاری و مسامحه و کوتاهی کردن در فراهم آوردن مناسب و کافی عواملی که در نگهداری مناسب از کودکان لازم است و به عبارت دیگر سهل انگاری در حفاظت کودک از خطرات و صدماتی که وی را تهدید می کند که این خطرات ممکن است خطرات محیطی و یا صدماتی باشد که از طرف دیگران یا به صورت جاهلانه و یا بدخواهانه به کودک وارد می شود که شامل صدمات فیزیکی یا خلقی و یا تربیتی است. کلاً مسامحه و سهل انگاری به انواع سهل انگاری های جسمی و یا سهل انگاری های خلقی و روانی، سهل انگاری های تربیتی و سهل انگاری در درمان بیماری های کودک و سهل انگاری های بهداشتی می باشد، این نوع کودک آزاری شایع ترین نوع کودک آزاری است.
۳- آزارهای جنسی: شامل طیف وسیعی از سوء رفتارهای جنسی با کودک می باشد که توسط یک فرد بالغ و یا کودکی دیگر که از او بزرگتر است از روی اجبار و زور اعمال میشود و از دستکاری و دستمالی از روی لباس تا زنای به عنف را شامل می شود. این اعمال می تواند بین دو جنس یکسان و یا دو جنس مختلف باشد. بزرگسالان و فامیل های کودک که ممکن است نسبت دوری با وی داشته باشند ولی بی واسطه در رابطه با کودک می باشند، بیشترین موارد کودک آزاری جنسی را مرتکب می شوند. بدین صورت کودکان معمولاً شخص آزاردهنده را می شناسند و او شخصی است که معمولاً مورد اعتماد و اطمینان و یا دارای شخصیت مثبت و مقبول در نزد خانواده می باشد و دسترسی وسیع به کودک دارد. کودک آزاری جنسی به علت طبیعت زشت و ناپسند آن و به علت احساس شرم و احساس گناه قربانیان آن و یا جهالت و نادانی آنها و یا به علت عادی شدن مسئله برای آنها و یا به علت تهدید از طرف متجاوزین جنسی که قربانیان را از بازگو کردن مسئله به شدت می ترسانند و به علل مختلف دیگر کمتر گزارش و ثبت می شود.
۴- آزارهای روانی و خلقی: آزارهای روانی معمولاً به اعمالی مانند حبس کردن و جدا کردن طفل و عدم دوست داشتن وی و یا واپس زدن کودک و یا بی ارزش جلوه دادن و یا خوار و ذلیل کردن وی و جلوگیری از ارتباطات اجتماعی کودک و تهدید کردن و ترساندن وی گفته می شود.
آزارهای خلقی به حملات و تهدیدها و ایجاد رعب و وحشت و هتک حرمت کودک و فحش و ناسزاگویی به صورت لفظی و شفاهی گفته می شود.
۵- آزارهای مراسم و آیین خرافی: شامل آزارهایی است که به سبب عقاید خرافی به کودک اعمال می شود و شامل آزارهای جسمی و جنسی و روانی و خلقی می باشد که در اثر اعتقادات خرافی و شیطانی کودک وادار به انجام کارهایی می شود که ننتیجه آن رخداد حوادثی است که به صدمات فیزیکی و انواع دیگر صدماتی که ذکر شد می انجامد. به عبارت دیگر کودک آزاری آئینی یک مفهوم ستیزه جویانه از نظر صاحبنظران است که یک پدیده وحشتناک در آمریکا می باشد. در صورتی که کسانی که کودکان را وادار به این اعمال می کنند، ممکن است عمیقاً مدعی باشند که دلایل و طرح و نقشه قانع کننده درباره اینگونه رفتارها دارند.
تاریخچه
از گذشته های دور و از هزاران سال قبل در همه قسمت های زمین سرکوب اطفال و انواع بدرفتاری با کودکان قسمتی از رفتارهای بشری بوده است.
از زمان های درازی در تاریخ اروپا و آمریکا تمایل ایجاد شد که در این زمینه جار و جنجال و سر وصدا ایجاد شود (کودک آزاری هایی که از نظر اجتماعی قابل قبول بود).
از دوره دوم تا اواخر دوره سوم بعضی از رفتارها مورد نکوهش قرار گرفت ولی کماکان تا حدود سال ۱۸۶۰ بدرفتاری با کودکان چندان مورد توجه قرار نگرفته بود تا چارلز دیکنز[۸] در کتاب (اولیور تویست[۹] ۱۸۳۹-۱۸۷۳) و ویکتورهوگو[۱۰] در کتاب (بینوایان[۱۱] ۱۸۶۲) در مورد کودکان رنج دیده مطلبی نوشتند. از آن زمان بدرفتاری با کودکان بیشتر مورد توجه قرار گرفت. در سال ۱۸۶۰ یک فرانسوی پاتولوژیست به نام آمبریوس تاردیو[۱۲] یافته های خود را در مورد کودکانی که به شدت مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند و فوت کرده بودند بعد از اتوپسی از آنان بیان کرد که در سال ۱۸۷۴ در نیویورک ماری الن[۱۳] در مدت ۸ سال در مورد دخترانی که مورد بدرفتاری قرار گرفته بودند، تحقیقاتی انجام داد و مطاب زیادی با کارهایی که در کلیسا انجام داد، کشف کرد. اما آنها فهمیدند تنها مرکزی که موجود است و می تواند به انها کمک کند تنها یک مرکز حمایت از حیوانات می باشد بدین طریق آنها یک جامعه ای جهت پیشگیری از بی رحمی نسبت به کودکان یافتند.
بدین طریق نیویورک در سال ۱۸۷۵ اولین ایالتی بود که قانونی جهت حمایت از کودکان در آنجا وضع شد و این ایالت الگویی برای ایالات دیگر در آمریکا شد. در دوره چهارم تاریخی در سال ۱۹۴۶ در مورد کودک آزاری بازشناسایی جدید و کامل تری صورت گرفت این عمل توسط یک متخصص کودک و رادیولوژیست به نام جان کافی[۱۴] انجام شد. وی متوجه سندرمی در کودکان به نام صدمات جسمی متعدد و هماتوم های مزمن ساب دورال شد. در سال ۱۹۶۲ هنری کمپ[۱۵] و همکارانش جهت توجه پزشکان در هنگام گرفتن شرح حال و تاریخچه، به بدرفتاری با کودکان هشدارهایی دادند که تحت عنوان «سندرم کودک کتک خورده[۱۶]» می باشد.
سبب شناسي
فاكتورهاي زياي در ارتكاب به كودك آزاري و انواع مسامحه دخيل مي باشد، والدين سوء رفتارگر خود اغلب قربانيان كودك آزاري جسمي و جنسي مي باشند و به مدت طولاني در خانواده هاي جابر و سختگير زندگي كرده اند و در معرض درد و زجر شديد بوده اند و اين يك عامل قوي جهت ترغيب آنها به رفتارهاي تهاجمي مي باشد. بدين طريق والديني كه خود قرباني تنبيه بدني خشن و بدرفتاري هاي بي رحمانه هستند، اين روش را به صورت عرف و سنت به خانواده خود انتقال مي دهند و خود به يك سوء رفتارگر تبديل مي شوند، در بعضي موارد آنها معتقدند كه اين يك راه و روش مناسب جهت تعليم و آموزش نظم و انضباط به كودكان مي باشد.
در موارد ديگر والدين دچار دودلي و شك و ترديد نسبت به اين روش مي باشند. اما معتقدند كه آنها از روش والدينشان پيروي نمي كنند ولي در حقيقت رفتارشان با كودكانشان، چيزي شبيه به رفتار والدينشان با خودشان مي باشد. هميشه اطفال مورد سوء رفتار از نظر والدينشان، كودكاني متفاوت يا عقب افتاده و مشكل براي تربيت تلقي مي شوند يا اينكه از كودكانشان، توقعات نامناسب دارند. زندگي در خانواده ها تهدست و يا پرازدحام و زندگي در شرايط پراسترس، به رفتارهاي تهاجمانه كمك مي كند و ممكن است به اقدام به كودك آزاري جسمي بيانجامد. نداشتن ارتباط با ديگران و خانواده هاي بسته و منزوي، نداشتن سيستم حمايتي همچنين در والديني كه سوء مصرف مواد دارند، زمينه ارتكاب به كودك آزاري و سهل انگاري و انواع مسامحه را افزايش ميدهد.
علائم باليني و تشخيص
مقدمه
براي تشخيص كودك آزاري هيچگونه علائم و نشانه هاي اختصاصي و تشخيصي خاصي وجود ندارد. تشخيص كودك آزاري با مجموعه اي از يافته هاي باليني و شناخت خصوصيات والدين سوء رفتارگر و همچنين با كمك يك مصاحبه از والدين كودك و به دست آوردن اطلاعات جانبي ميسر مي گردد. كودكان آزارديده سيماي متنوعي از انواع تأثيرات خلقي، رفتاري و جسمي را نشان مي دهند، هر چند اين علائم روان شناختي ممكن است بدون سابقه كودك آزاري نيز در كودكي مشاهده شود. مجموعه اي از علائم روانشناسي در كودكان آزارديده به اضافه رفتارهاي والدين كودك آزار ممكن است الگويي باليني جهت تشخيص كودك آزاري در اختيار ما قرار دهد، هر چند در بسياري از موارد اين الگو كمك كننده است اما نبايد فراموش كرد كه به تنهايي نمي تواند جهت تشخيص كودك آزاري معيار قطعي محسوب شود.
علائم و خصوصيات كودكان آزارديده جسمي