بيماري بلاست برنج
مقدمه
بيماري بلاست (Magnaporthe grisea) به عنوان مهمترين بيماري برنج در اکثر کشورهاي برنج خيز از جمله ايران بشمار ميرود، به همين دليل تحقيقات گسترده اي براي کنترل آن از جنبههاي مختلف صورت گرفته است . کنترل بيولوژيک اين بيماري نيز از جمله موضوعات مورد تحقيق بسياري از محققان بوده و مي باشد. بتيول و کيمات (١٩٩٤) در بررسيهاي خو گزارش کردند که آنتيبيوتيکهاي مترشحه از باکتري Bacillus subtilis از رشد رويشي و جوانهزني کنيديومهاي قارچ Pyricularia oryzae عامل بيماري بلاست برنج در شرايط آزمايشگاه جلوگيري مي کند. لازارتي و بتيول (١٩٩٨) اثر يک فرآورده بيولوژيک حاوي B.subtilis و متابوليتهاي آن را در کنترل بيماري بلاست برنج همانند اثر قارچ کشها مرسوم دانستند. در تحقيق ديگري عصارههاي به دست آمده از ٦٧ گونه قارچ در استات اتيل از نظر داشتن ميکوتوکسين پاتولين (Patulin) در حد بالا غربال شدند.
از قبل مشخص شد که اين عصارهها از رشد رويشي سه بيمارگر مهم برنج Magnaporthe grisea،Cochliobolus miyabeanus و Monographella albescens در محيط جامد جلوگيري ميکنند. پاتولين خالص در غلظت ٠.٢٥ ميکروگرم در ميلي ليتر از رشد رويشي M.grisea جلوگيري کرد. در اين بررسي قارچهاي Eupenicillium javanicum،Penicillium cyaneum،P. glabrum ،P. Lignorum ، Alternaria tenuissima،Chaetomium atrobrunneum، Scopulariopsis flava و .Stemphylium sp براي اولين بار به عنوان توليد کنندههاي پاتولين گزارش شدند (اوککه و همکاران ، ١٩٩٣).
در بررسيهاي انجام گرفته در مزارع برنج آپلند از ميکروارگانيزمهاي سواسازي شده فقط Choetomium cochlioides در مقابل قارچ عامل بيماري بلاست آنتاگونيست بود و پوشش دادن بذور برنج با سوسپانسيون اسپور و يا عصاره فيلتر شده قارچ مذکور از آلودگيهاي اوليه نشاها در مقابل بيماري بلاست جلوگيري ب عمل آورده و همچنين ٢٥ روز پس از بذرکاري ارتفاع نشاها بلندتر از آن در تيمار شاهد بود (سويتونگ ، بي تاريخ ). دو آنتي بيوتيک ليپوپپتيدي پليپاستاتين A1 و B1 از کشت فيلترشده باکتري 105-Bacillus subtilis TM جداسازي و شناسايي شدند.
اين دو آنتي بيوتيک علاوه برخاصيت ضدقارچي در مقابل P. oryzae، در آزمايش گلداني نيز نشاهاي برنج را در مقابل بيمارگر مذکور حفاظت کردند (يامادا و همکاران ، ١٩٩٠). بتيول مکانيزم آنتاگونيسم باکتري B. subtilis را در مقابل P.oryzae مربوط به توليد آنتي بيوتيکهاي متحمل به گرما تشخيص داد و آزمايش دو ساله مزرع اي نيز اثر آنتاگونيستي آن را تأييد کرد اما او معتقد است که براي تأييد توانايي کنترل بيولوژيکي بيماري بلاست توسط باکتري مورد اشاره نياز به آزمايشهاي مزرعه اي بيشتري است (بتيول ، ١٩٨٨).
در مصر ٤٢ جدايه باکتري از برگهاي ارقام مختلف برنج و ديگر گياهان جداسازي شدند که بيشتر آنها متعلق به جنسهاي Pseudomonas و Bacillus بودند.
١٦ جدايه سبب بيشترين کاهش رشد ميسليومي قارچ عامل بيماري بلاست شدند و در آزمايش گلخانه اي نيز همه جدايهها در مقايسه با شاهد موثر بودند ولي ٧ جدايه در کاهش آلودگي به بلاست ب صورت تيمار بذر و کاربرد سه روز قبل از آلوده سازي مؤثرترين جدايهها بودند (سالم ، ١٩٩٩).
کارپاگاوالي و همکاران (٢٠٠١) گزارش کردند که محلول پاشي با کاربندازيم يا باکتري P. fluorescens به همراه کاربرد سيليس به ميزان شش تن از فرم Lignite fly ash و پتاس به ميزان ٤٥ کيلوگرم در هکتار ب طور معني داري بروز بيماري بلاست را کاهش داده و محصول را نيز افزايش دادند. در استان سيچوان چين از ٢٠٨ جدايه باکتري از ريزوسفر برنج ، ٦٥ جدايه براساس قطر محدوده بازداري بيش از ٢٠ ميليمتر در مقابل .M grisea غربال شدند. هشت جدايه براي کنترل بيماري در مزرعه انتخاب شدند که دو باکتري B.cereus و B.subtilis با ٥٥ درصد در سال ١٩٨٨ و ٦٠ درصد در سال ١٩٩٩ در کنترل بيماري بلاست مؤثر بودند (هواکسيان و همکاران ، ٢٠٠٢).
در هند فرمولاسيوني از باکتري P. fluorescens براساس پودر تالک تهيه شد. ا اين پودر ب صورت تيمار بذر برنج استفاده کردند. باکتري در سطح ساقه ها، ريشه و برگها پخش شده و گياه را در مقابل آلودگي ناشي از P.oryzae محافظت نمود. مصرف آن در شرايط گلخانه و در چهار آزمايش مزرعه اي به طور مؤثر بيماري بلاست را کنترل نمود و محصول را نيز افزايش داد (ويدهياسکران و همکاران ، ١٩٩٧). به دنبال آن در تحقيق ديگري باکتري مذکور که از ريزوسفر گياه برنج جداسازي شده بود به صورت پودر فرموله گردي ، اين فرمولاسيون که داراي ١٠٧×٢٧ سلول باکتري در هر گرم ( Colony formation units.g) بود به ميزان ٥ و ١٠ گرم به ازاي هر کيلو بذر مصرف شد و ب طور ؤثري بيماري بلاست را کنترل نمود، به همين دليل مصرف روتين آن به صورت تيمار بذر توصيه شده اس (کامار و همکاران ، ٢٠٠٠).
در ايران اثر ٨٩ جدايه باکتري آنتاگونيست سواسازي شده از مزارع برنج گيلان در مقابل قارچ عامل بيماري بلاست در محيط کشت مورد ارزيابي قرار گرفت که ٣٠ جدايه از گونههاي مختلف جنسهاي Pseudomonas و Bacillus مؤثرتر از بقيه بوده اند و دو گون ١٥٢ .P fluorescens و ١٣٤ P. aeruginosa ب ترتيب ٩٣.٢ و ٩٥.٢ درصد از رشد رويشي و ١٠٠ درصد از جوانه زني کنيديومهاي بيمارگر جلوگيري کردند (پاداشت و همکاران ، ١٣٨٠). ماي زني مخلوط هر يک از اين باکتريها با کنيديومهاي قارچ عامل بيماري بلاست روي برگهاي نشاي برنج رقم بينام (حساس ) در شرايط گلخانه نشان داد که همه باکتريها به طور معنيداري در کنترل بيماري مؤثر بودند اما برخلاف نتايج آزمايشگاهي اثر باسيلوسها بهتر از پسود و موناسها بو (پاداشت و همکاران ، ٢٠٠٢).
مطالعه کنترل بيولوژيک بيماري بلاست برنج در شرايط مزرعه
اثرات دوازده باکتري آنتاگونيست شامل Bacillus circulans (٦ جدايه )، B. subtilis (يک جدايه )، .B megaterium (٢ جدايه )، .Bacillus sp (يک جدايه ) و Pseudomonas fluorescens (٢ جدايه )، جهت کنترل بيماري بلاست .Pyricularia grisea Sacc در رقم برنج حساس (بينام ) مورد بررسي قرار گرفتند. اين طرح براساس طرح بلوکهاي کامل تصادفي در چهار تکرار طي دو سال در شرايط مزرعه انجام شد. بوتههاي برنج طي مراحل : همزمان با شروع بيماري بلاست در مزرعه ، ١٥ روز بعد از آن و در مرحله خوشه با سوسپانسيوني از کشت ٤٨ ساعته هر باکتري در محلول کاربوکسي متيل سلولز (يک گرم در ليتر) باکتريپاشي شدند. براي ارزيابي در مرحله برگ ١٥ روز پس از هر بار باکتري پاشي درصد آلودگي سطح هر برگ (%DLA) در ٢٥ پنجه و در مرحله خوشه ، درصد بلاست خوشه در مرحله رسيدن در شرايط آلودگي طبيعي تعيين شدند.
نتايج نشان داد که در هر مرحله از ارزيابي تعدادي از باکتريها در مقايسه با شاهد به طور معنيداري سبب کاهش بيماري شدند اما تأثير آنها هميشه کمتر از تيمار قارچ کش بوده است . باکتري .B. circulans B 17B که از خود قارچ عامل بيماري جداسازي شده است پايداري بيشتري در کنترل بيماري بلاست در مراحل برگ و خوشه در طي دو سال در مقايسه با بقيه باکتريها داشته است .
در اين تحقيق به منظور پيگيري نتايج به دست آمده وبر سي تأثير اين باکتريها در کنترل بيماري بلاست در شرايط مزرعه اي ١٢ جدايه از آنها انتخاب شدند و در ظرف دو سال مورد ارزيابي قرار گرفتند.
مواد و روشها
باکتريهاي مورد آزمايش : به طورکلي ١٢ جدايه باکتري آنتاگونيست شناسايي شده در يک پروژه ملي (پاداشت و همکاران ، ١٣٨٢) براي اجراي اين طرح انتخاب شدند. انتخاب اين باکتريها براساس خاصيت آنتاگونيستي آنها در مقابل قارچ عامل بيماري بلاست برنج (Pyricularia grisea) صورت گرفت . اين باکتريها شامل Bacillus circulans شش جدايه ، B. subtilis يک جدايه ، B. megaterium دو جدايه ، Bacillus sp يک جدايه و Pseudomonas fluorescens دو جدايه بودند که اثر آنها به همراه يک قارچ کش (در سال اول قارچ کش تريسيکلازول به نسبت نيم گرم در ليتر و در سال دوم قارچ کش اديفنفوس به نسبت يک ميليليتر در ليتر) در کنترل بيماري بلاست در مقايسه با شاهد در مزرعه به صورت طرح بلوکهاي کامل تصادفي در چهار تکرار مورد ارزيابي قرار گرفت .
اجراي آزمايش در مزرعه
رقم برنج : براي اجراي اين آزمايش از رقم برنج بومي به نام بينام که حساس به اين بيماري ميباشد، استفاده گرديد. در اوايل ارديبهشت مقداري از بذر رقم مذکور را پس از جوانه دار نمودن ، در بستر خزانه پاشيده و به مدت ١٥ تا ٢٠ روز روي آن با پوشش پلاستيکي پوشانده شد. حدود ٣٠ روز پس از بذرپاشي نشاها آماده نشاکاري گرديد. کرت بندي و نشاکاري: زمين محل آزمايش پس از آماده سازي براساس طرح بلوکهاي کامل تصادفي و با چهار تکرار کرت بندي شد. اندازه کرتها ٢×٢ متر و فاصله هر کرت از کرتهاي مجاور يک متر در نظر گرفته شد. همه کرتها همزمان در يک روز (دهم خرداد) به فواصل ٢٠×٢٠ سانتيمتر نشاکاري شدند. در فواصل بين کرتها مخلوطي از سه رقم بومي حساس (بينام ، حسني و علي کاظمي) در دو رديف و به فواصل ١٠ سانتيمتر به عنوان پخش کننده عامل بيماري نشاکاري شدند.
عمليات داشت : مبارزه با علفهاي رز د مرتبه اول با علف کش بنتيوکارب به نسبت ٥ ليتر در هکتار و در مرتبه دوم به صورت وجين دستي انجام شد. کود مصرف شده شامل سوپر فسفات تريپل به نسبت ٥٠ کيلوگرم در هکتار قبل از نشاکاري در مزرعه پاشيده شد و کود اوره به نسبت ١٥٠ کيلوگرم در هکتار طي ٣ مرحله (هر با به نسبت ٥٠ کيلوگرم در هکتار) قبل از نشاکاري، ٢٠ و ٤٠ روز پس از نشاکاري در سطح مزرعه به صورت يکنواخت پاشيده شد. براي مبارزه با کرم ساقه خوار برنج از ديازينون گرانول ١٠ درصد به نسبت ١٥ کيلوگرم در هکتار براي هر دو نسل آن استفاده شد.
در مراحل دوم و سوم به علت رشد بيشتر گياه ٥٠٠ ميليليتر از سوسپانسيون هر باکتري به کمک افشانههاي يک ليتري براي باکتري پاشي در هر تکرار پاشيده شد.
نمونه برداري: براي نمون برداري در مرحله برگ ، ١٥ روز پس از هر بار باکتريپاشي، در هر کرت (تکرار) ٢٥ پنجه از ٢٥ بوته کف بر شده و درصد آلودگي سطح هر برگ (%DLA) در کليه برگها و در تمام پنجهها تعيين شدند (آندريوز، ١٩٩٢). در مرحله خوشه پس از رسيدن ، ١٠ بوته کف بر شده و درصد خوشهها و گرههاي مياني آلوده تعيين گرديد (اس اياس ، ١٩٩٦). براي انداز گيري ميزان عملکرد، کليه بوتهها در سطح يک مترمربع از مرکز هر کرت برداشت شد و پس از خرمنکوبي، محصول آن توزين گرديد. کليه دادهاي ب دست آمده به کمک نرم افزار ١-٩٢ IRRISTAT version مورد تجزيه و تحليل آماري قرار گرفتند.
نتايج و بحث
جدولهاي تجزيه واريانس دادههاي به دست آمده از اثر باکتريهاي آنتاگونيست روي بيماري بلاست در هر سه مرحله ارزيابي در هر دو سال معني دار بوده است .
مقايسه ميانگين داده به کمک آزمون چند دامنه دانکن (%٥ DMRT) نيز بيانگر تأثير مثبت باکتريهاي آنتاگونيست در کنترل بيماري بلاست و تفاوت در تيمارهاي اعمال شده ميباشد (جدولهاي ١ و ٢). در مرحله اول ارزيابي در سال ١٣٨١ همه باکتريهاي بجز دو جدايه P. fluorescens B120 و B. circulans B112 در کاهش بيماري مؤثر بود اند و ٧ جدايه از آنها ضمن وجه اشتراک داشتن با قارچ کش تريسيکلازول به ترتيب بعد از آن قرار گرفتند. در همين مرحله از ارزيابي که در سال دوم انجام شد اکثريت باکتريها با تيمار شاهد در يک گروه قرار داشتند و کماکان تيمار قارچ کش (ادي فنفوس ) در گروه اول بوده و دو باکتري ديگر ضمن متفاوت بودن با تيمار شاهد در رتبههاي بعدي قرار گرفتند.
در مرحله دوم ارزيابي در سال ١٣٨١ همانند مرحله اول ارزيابي تعداد ٧ جدايه از باکتريهاي آنتاگونيست با تأثيري نزديک به قارچ کش از نظر گروه بندي با آن وجه اشتراک داشتند (گروه ab) و هيچکدام از باکتريها با شاهد هم گروه نبوده اند. در سال دوم براساس دادههاي به دست آمده (جدول ١) آلودگي شديدتر از سال اول بوده است (در مرحله دوم ) و برخي از باکتريها در گروههاي متفاوت از شاهد قرار گرفتند ضمن اين که تأثير آنها با تيمار قارچ کش فاصله بيشتري پيدا کرده و تيمار قارچ کش به تنهايي در گروه اول قرار گرفت . در مرحله اول ارزيابي که حدود ١٥ روز پس از شروع آلودگي طبيعي در منطقه انجام گرفته است به علت اين که در اين مرحله ميزان آلودگي کم بوده و از طرف ديگر گسترش آن هنوز همه گير نشده است شايد قضاوت براساس نتايج اين مرحله به تنهايي از اعتبار لازم برخوردار نباشد. اما در مرحله دوم ارزيابي، کنيديوهاي قارچ عامل بيماري از امکان پراکنش نرمال روي کليه بوتههاي برنج برخوردار بوده اند و ميتوان براي نتايج ارزيابي در اين مرحله اهميت بيشتري قائل شد
و بر اين اساس همان طور که در جدول ١ ملاحظه مي شود باکتري 17B Bacillus circulans در هر دو سال پس از تيمار قارچ کش در بهترين گروه قرار دارد و پس از آن ، از جدايه 10B B. circulans در سال دوم بهترين نتيجه حاصل شده است ، اين دو جدايه باکتري ازخود قارچ عامل بيماري سواسازي شده اند که به احتمال زياد همراه ريسههاي بيمارگر بوده اند و به عبارت ديگر جزء فلور خود بيمارگر مي باشند و از اين نظر ميتوانند جز بهترين آنتاگونيستها تلقي شوند، بنابراين پس از کاربرد ديگر مشکل زيادي از نظر استقرار روي ميزبان نخواهند داشت .
همه باکتريهاي مورد آزمايش در شرايط آزمايشگاه تأثير بسيار خوبي در جلوگيري از رشد رويشي و جوان زني کنيديومهاي بيمارگر داشته اند و همه آنها در آزمايش گلخانه اي تأثير بسيار معنيداري در کاهش بيماري بلاست برگ نسبت به شاهد داشته اند (١% LSD) (پاداشت و همکاران ، ١٣٨٠؛ پاداشت و همکاران ، ١٣٨٢). در حالي که همان طور که از نتايج اين آزمايش مشخص گرديد تفاوتهاي آماري معنيداري در بين باکتريهاي انتخابي از نظر کنترل بيماري در شرايط مزرعه وجود داشت .
مقايسه ميانگين درصد بلاست خوشه در تيمارهاي اعمال شده نشان داد که همه باکتريها با تأثيري مشابه هم از نظر آماري در يک گروه قرار دارند (b) اما در گروهي جدا از تيمار شاهد. بنابراين باکتريهاي مورد آزمايش در کاهش بلاست خوشه نيز مؤثر بود اند اما در مقايسه با تيمار قارچ کش اثر آنها کمتر بوده است (جدول ٢). در سال دوم که درصد آلودگي بلاست خوشه بيشتر بود درصد آلودگي در تعدادي از باکتريها به شاهد نزديک شده و از نظر آماري با آن وجه اشتراک پيدا کردند، در عوض باکترهاي B. circulans 17B و Bacillus sp. B71 از نظر کنترل بيماري در مزرعه به قارچ کش نزديک شدند ضمن اين که باکتري B. circulans B118 نيز در مرتبه بعدي قرار گرفت . اين باکتري در کنترل بيماري بلاست برگ در مرحله دوم ارزيابي نيز تأثير خوبي داشته است و در گروههاي ab و bc به ترتيب در سالهاي ١٣٨١ و ١٣٨٢ قرار گرفت که از نظر آماري با شاهد متفاوت بوده است . اين باکتري را نيز ميتوان همانند جدايه 17B جزء فلور برگ برنج محسوب نمود زيرا از کشت لکههاي بلاست برگ جداسازي شده است .
باکتري B.subtilis A13 از ميسليوهاي ليز شده Sclerotinia rolfsii جداسازي شده است و از رشد تعدادي از بيمارگرهاي گياهي در محيط کشت جلوگيري کرده و رشد تعداد زيادي از گونههاي گياهي را در خاک افزايش داده است (بروادبنت و همکاران ، ١٩٧١؛ بروادبنت و همکاران ، ١٩٧٧). اين باکتري از سال ١٩٨٣ با نام تجاري 4000-OUANTUM براي کنترل بيماريهاي خاکزي بادام زميني به فروش ميرسد (ولر، ١٩٨٨). باکتريهاي .B 17B circuluns و B. circulans B118 از جهت محل جداسازي همانند باکتري مذکور از ميسليومهاي قارچ عامل بيماري بلاست سواسازي شده اند که اين صفت مهمي در کاربرد ميکروارگانيزمهاي آنتاگونيست مي باشد. (کوک ١٩٨٩) نيز توصيه کرده است که عوامل بيوکنترل از گروه کنترل کنندههاي بومي انتخاب شوند، اما از نظر محل به کارگيري با هم متفاوت هستند که اين موضوع شايد کارآيي کمتر دو جدايه ,B118, 17B را نسبت به تيمار قارچ کش توجيه نمايد.
تحقيقات در اين زمينه نشان داده است که کنترل بيولوژيک در محيط اطراف ريشه تاکنون موفق تر از سطح روي برگ بوده است (آندريوز، ١٩٩٢). ب علاوه مرحله رويشي گياه نيز در نوع و جمعيت باکتريهاي مؤثر است به طوري که تحقيقات انجام شده در گياه برنج نشان داد که جمعيت باسيلها در مرحله پنجه زني گياه بيشتر از مرحله نشاء بوده است در حالي که جمعيت سودوموناسها بيشتر در مرحله نشا و آن هم از روي برگهاي سالم جداسازي شدند.
در اين بررسي همچنين مشخص گرديد باسيلها روي لکههاي بيماري بلاست برگ برنج جمعيت بيشتري داشته اند و اکثر باکتريهاي آنتاگونيست در مقابل قارچ شده اند نه از برگهاي سالم (آنونيموس ، ١٩٩٤). دو جدايه باکتري مورد نظر(17B ,B118) علاوه بر ساکن عامل بيماري بلاست هم از لکههاي بلاست جداسازي بودن روي برگهاي برنج و حتي روي ميزبان (بيمارگر)، بشدت در کاهش جوانه زني کنيديومهاي بيمارگر در بررسيهاي آزمايشگاهي مؤثر بوده اند (پاداشت و همکاران ، ١٣٨٠).
قطر محدوده بازدارندگي در مقابل بيمارگر توسط B118,17B ب ترتيب ٣ و ٥ ميلي متر و تا شعاع ٥ تا ٨ ميلي متر نيز از تراکم رشد رويشي بيمارگر در اطراف کلني دو باکتري مذکور کاسته شد.
جدول ١- مقايسه ميانگين اثر باکتريهاي آنتاگونيست در کنترل بيماري بلاست برگ (دادهاي اصلي).
الف = درصد آلودگي سطح يک برگ ميانگين درصد آلودگي سطح کليه برگها در ١٠٠ پنجه (ميانگين چهار تکرار).
ب = در هر ستون تيمارهايي که داراي حرف مشترکي هستند فرق معنيداري در سطح ٥% با هم ندارند (DMRT).
ج = در سال ١٣٨١ قارچ کش تريسيکلازول به نسبت نيم گرم در ليتر و در سال ١٣٨٢ قارچکش اديفنفوس به نسبت يک ميليليتر در ليتر مورد استفاده قرار گرفت .
جدول ٢- مقايسه ميانگين اثر باکتريهاي آنتاگونيست در کنترل بيماري بلاست خوشه
الف = در هر ستون تيمارهايي که داراي حروف مشترکي هستند فرق معنيداري در سطح ٥% باهم ندارند(DMRT).
ب = در سال ١٣٨١ قارچکش تريسيکلازول به نسبت نيم گرم در ليتر و در سال ١٣٨٢ قارچکش اديفنفوس به نسبت يک ميليليتر در ليتر مورد استفاده قرار گرفت .
به علاوه متابوليتهاي فرار باکتريهاي مذکور علاوه بر کاهش رشد رويشي سبب سفيد يا بي رنگ شدن کلني بيمارگر در محيط کشت شدند (نگارنده ، انتشار نيافته )، آيا اين حالت که تقريبا مشابه اثر قارچ کش تريسيکلازول روي اين بيمارگر در محيط کشت است تأثيري در کاهش بيماريزايي بيمارگر دارد سوالي است که نيازمند بررسيهاي بعدي ميباشد.
جدول تجزيه واريانس تفاوت معنيدار ميزان عملکرد محصول را در هر دو سال اجراي آزمايش نشان نداد. بدينوسيله از شوراي پژوهشهاي علمي کشور که هزينههاي اجرايي اين تحقيق را که بخشي از پروژه تحقيقاتي IPM برنج مي باشد، تأمين نمود اند تشکر و قدرداني مي نمايم . همچنين لازم ميدانم مراتب سپاسگزاري خود را از همکاريهاي همه جانبه مؤسسه تحقيقات برنج کشور و مؤسسه تحقيقات آفات و بيماريهاي گياهي اعلام نموده و از ابراهيم دودابينژاد و حسن پورفرهنگ به جهت همکاري بيدريغ در اجراي اين تحقيق و حميدزاده براي تايپ کليه گزارشها و مقالات مربوطه تقدير و تشکر نمايم .
3.Andrews, J.H. 1992. Biological control in the phyllosphere. Ann. Rev. phythopathol. 30: 603-635.
4.Anonymous. 1993. Evaluation of Partial Resistance to Blast in Irrigated Rice (IRBN-S). IRRI, The Philippines.
5.Anonymous. 1994. Association of biological control agent with blast and sheath blight lesions. Program Report for 1994. IRRI, The Philippines, 172-173.
6.Bettiol, W. 1988. Selection of antagonistic microorganisms to pyriculatia oryzae Cav. for controlling rice (Oryza sativa L.) blast. Thesis, Universidade be Sao Paulo, Brazil. 140 pp.
7.Bettiol, W., and Kimati, H. 1994. Effects of Bacillus subtilis on pyricularia oryaze, causal agent of rice blast. Rev. of plant pathol. 73:689(Abst.)
8.Broadbent, P., Baker, K.F., and Water worth, Y. 1971. Bacteria and actinomycetes antagonistic to fungal root pathogens in Australian soils. Aust. J. Biol. Sci., 24:925-944.
9.Broadbent, P., Baker, K.F., Franks, N., and Holland, J. 1977. Effect of Bacillus spp. on increased growth of seedlings in steamed and in nontreated soil. Phytopathology, 67:1027-1034.
10.Cook, R.J. 1989. Biological control and holistic plant–health care in agriculture. Am. J. for alternative Agric. 3:51-62.
11.Hua Xian, P., Bo Wel, L., Xiao Juan, C., and Hal Yan, L. 2002. Biological control of rice blast with Bacillus spp. Ch. J. of Biological control. 18: 25-27. China.
12.Karpagavalli, S., Marimuthu, T., Jayaraj, J., and Ramabadran, R. 2001. An integrated approach to control rice blast through nutrients and bicontrol agent. Res. on crops. 2: 197-202. India.
13.Kumar, L.P., Niranyana, S.R., Prakash H.S., and Shetty, H.S. 2000. Effect of Pseudomonas fluorescens formulation against pyricularia grisea in rice. Crop Improv. 27: 159-166. Karnataka, India.
14.Lazzaretti, E., and Bettiol, W. 1998. Treatment of rice, bean, wheat and soyabean seed with a product consisting of cells and metabolites of Bacillus subtilis. Rev. of Plant Pathol. 77:855(Abst).
15.Okeke, B., Seigle-Murandi, F., Steiman, R., Benoit-Guyod, J.L., and Kaouadji, M. 1993. Identification of mycotoxin-producing fungal strains: a step in the isolation of compounds active against rice fungal diseases. J. of Agric. And food chem. 41:1731-1735.
16.Padasht Dehkaei, F., Popushoi, I., Izadyar. M., Khodakarmian, G., and