این پروپوزال در قالب فرمت word قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
چكيده
8
فصل دوم :پيشينه وادبيات تحقيق
14
نكات كلي در رابطه با هيستري
15
شكل گيري هيستري در جريان تحول
16
رگه هاي شخصيت هيستري يكي در كودك
17
توصيف ضوابط تشخيص اختلال تبديل
23
ديدگاه هاي نظري درباره هيستري
25
اختلالات بدني شكل و اختلالات تجزيه اي
32
نمونه اي از فلج هيستري
38
اين حادثه چگونه رخ داد
39
تفاوت هاي اختلالات بدني تبديلي تمارض
43
شرايط ايجاد اختلالات تبديلي
46
نكات كلي در رابطه با افسردگي
49
جدول شماره 12 فهرست نشانه هاي جدولهاي باليني افسردگي
52
افسردگي در خلال دوره هاي دوم و سوم كودك
62
نشانه هاي وابسته به رنج افسرده وار
63
رفتار هاي معادل افسردگي
65
افسردگي مبتني براحساس رها شدگي
68
جدول 2-12 معادلهاي افسرده وار در نوجوان از ديدگاه مولفان مختلف
69
فراوان افسردگي در خلال تحول
70
طبقه بندي اختلافهاي خلقي DSMIV
76
نظريه ها تحقيقها ودرمان افسردگي
80
نقش وراثت در اختلالات د و قطبي
84
درمان براساس نظريه هاي زيست شناختي
89
افسردگي از نقطه نظريادگيري درمان
101
فصل سوم : تعيين روش تحقيق
104
روش آماري مربوط به فرضيه
106
فصل چهارم : يافته ها تجزيه و تحليل داده ها
107
جدول 1-4 غلات خام آزمودينها از آزمون mmp
108
جدول 2-4 بررسي رابطه بين افسردگي و هيستري در بين زنان حدود سني 35 ساله
109
فصل پنجم : بحث و نتيجه گيري
112
چكيده
هدف از تحقيق حاضر بررسي رابطه بين افسردگي و هيستري در بين زنان حدود سني 35 ساله منطقه يازده شهر تهران كه فرضيه هاي عنوان شده عبارتند از اينكه بين افسردگي و هيستري رابطه ي معني داري وجود دارد و هيستري در بين زنان غير شاغل بيشتر از شاغل است كه جامعه مورد مطالعه زنان حدود سني 35 ساله شاغل منطقه يازده تهران است كه حجم نمونه استفاده شده با روش نمونه گيري طبقه اي 40 نفر به عنوان نمونه انتخاب گرديده كه پرسش نامه M.M.P.I بر روي آنها گرديده كه جهت آزمون فرضيه ارزش آماري ضريب هم بستگي در سطح آمار استنباطي استفاده گرديده كه نتايج به دست آمده حاكي از آن است كه بين افسردگي و هيستري رابطه معني داري وجود دارد و هيستري در بين زنان غير شاغل بيشتر از زنان شاغل است و سطح معني داري آنها در سطح 5% > p است.
فصل اول
«كليات تحقيق»
مقدمه :
چگونه مي توان كساني را كه همواره نسبت به ديگران به ديده سوء ظن مي نگرند يا به تمام محرك هاي محيطي بي اراده و بدون مقاومت پاسخ مي دهند، يا بي دليل به هر كس حتي به افراد نزديك و صميمي خود دروغ مي گويند، يا در كمال بي نيازي حقه بازي و كلاه برداري مي كنند و از اين قبيل رفتارها را ظاهر مي سازند، توصيف كرد. اين افراد درك صحيحي از واقعيت داشته و است و سيكوتيك نيستند، دچار ترسهاي بي دليل و اضطراب دائمي نيستند و از دردهاي خيالي و يا حتي واقعي كه علت آنها رواني فيزيولوژيايي است رنج نمي برند. با اين وجود رفتار آنها از نظر ديگران ممكن است عجيب و غير معمول و مغاير با اصول اخلاقي باشد. افراد مبتلا به اين اختلاال يعني اختلال هيستريايي خواهان جلب توجه ديگران نسبت به خود هستند. خيلي زود توسط رويدادهاي بي اهميت و بي معني برانگيخته مي شوند و تظاهرات هيجان انگيز نشان مي دهند. اين افراد در اغوا كردن و فريفتن ديگران با تظاهرات و رفتارهاي خود بسيار ماهرند و به راحتي مي توانند خود را گرم و صميمي نشان داده به ديگران نزديك شوند با اين وجود به نظر آنان سطحي رابطه مي رسند. اين افراد همواره در جستجوي تحسين ديگران هستند و براي رسيدن به اين مقصود غالباً در حال ايفاي نقش هستند. آنان دنيا را صحنه و خود را بازيگران آن مي دانند. زود ممكن است عاشق شوند يا ازدواج كنند ولي زود روابط عشقي و زناشويي خود را به هم مي زنند و آمادگي زيادي براي اعتياد دارند و ممكن است خيلي زود در دام اعتياد يا رفتارهاي خلاف اجتماعي گرفتار شوند حالات هيجاني آنان بر حسب زمان و مكان و موقعيت خيلي سريع عوض مي شود به طوري كه وقتي مشغول گريه هستند ممكن است در همان حال خنده را سردهند. آنان بسياري از بيانات خود را با نقش بازي كردن توأم مي سازند و در ايفاي نقش بسيار مهارت دارند. بقراط در چهار قرن پيش از ميلاد از رابطه افسردگي و ماني به طور مشروح بحث خود و همچنين ارتيوس پزشك يوناني در ابتداي قرن اول ميلادي دريافت كه افسردگي كه بعضي اوقات در يك فرد رخ مي نمايد به نظر مي رسد كه از يك اختلال ريشه مي گيرند و در اوايل نوزدهم فليپ پنيل (1801) گزارشي جالب از افسردگي به رشته تحرير درآورد كه نام امپراطور رم تيبر يوس در آن منعكس شده است. غالباً يكي از نشانه هاي اختلالات خلقي كيفيت حمله اي بودن آنهاست كه در آن يك فرد عادي به طور ناگهاني در عرض چند هفته اي يا در بعضي از افراد طي چند روز به نهايت نااميدي يا اوج سرخوشي مي رسد.
(سيد محمد محمدي- ص 210 تا 213 – سال 1379)
بيان مسأله:
مسأله هيستري بزرگسالان بخصوص زنان همواره مورد توجه روان پزشكان بوده است كه تنها از اواخر قرن نوزدهم است كه به دنبال بررسيهاي انجام شده در رابطه با هيستري و اينكه چرا بعضي اوقات آدمي از خود رفتارهايي را نشان مي دهد كه مورد توجه ديگران قرار بگيرد و آيا اين رفتارها يعني فرار از هويت خود و فرار از تمام سختيها و يا اينكه عوامل شخصيتي مثل خود بيمار انگاري و اختلالات تبديلي مي تواند تأثير گذار در روحيه آدمي شود يا نه هيستري تبديل يك تظاهر بدني آشكار است كه در اغلب موارد جنبه عصب شناختي لارد و در عين حال مي تواند در رابطه با مشاهده گر در قالب يك اختلال چند نشانه اي جلوه گر شود كه اين اختلال را مي توان بر اثر تلقين برانگيخت و زير تأثير قرار داد در هيستري بر پايه نيازهاي ناهشيار ميل يا اضطراب واپس زده جاي خود را به يك تظاهر بدني مي دهد و چنين كاربرد بدني قابل فهم به نظر مي آيد و تقريباً همه افراد افسرده درجاتي از غمگيني شديد يا ناشادي كه دامنه آن از يك اندوهگيني متوسط تا نااميدي شديد در نوسان است. اين نوع غم زدگي ممكن است توسط فرد به صورت نوميدي شديد و گاهي اختلالات بدني را همواره دارد. (دادستان – ص 222 – سال 1381)
اهداف تحقيق
هدف از تحقيق حاضر بررسي رابطه بين افسردگي و هيستري در بين زنان است و اينكه آيا حالات غم زدگي و اندوهگيني مي تواند در اختلالات بدني و تبديلي و توجه ديگران به خود تأثير مثبت داشته باشد يا نه.
اهميت و ضرورت تحقيق
تبديلها كه به منزله نشانه هاي مرضي متداول در آسيب شناسي بزرگسالان محسوب مي شوند به ندرت در كودكان ظاهر مي گردند و در صورت بروز بر دستگاه حركتي و بخصوص راه رفتن و عوامل ديگر تأثير مي گذارد كه تمام اينها مي تواند در بزرگسالي تأثير منفي داشته باشد. در نظريه رفتاري نگر براين باورند كه بيمار هستيرتيك به نشانه هاي جسماني خود به منزله پاداش مي نگرد چه از يك سو به دليل وجود اين نشانه ها، خارج از چهارچوب مشكلات حرفه اي يا ارتباطي قرار مي گيرد و از سوي ديگر توجهي را كه در موقعيتهاي ديگر از وي مضايقه مي شود به سمت خود جلب مي كنند. روي آوردي كه از تلقين سود مي جويد به گونه اي مستقيم يا از طريق خواب انگيزي بيمار را متقاعد مي كند و اميد است با انجام اين پژوهشها تا حدي از اين اختلالات بكاهيم و از عواملي كه بوجودآورنده اين مشكل مي شوند جلوگيري كنيم. و اين تحقيقات در محيط و نهادهاي اجتماعي و خانوادگي مي تواند تأثير مثبت داشته باشد.
فرضيه تحقيق
بين افسردگي و هيستري در بين زنان رابطه معني داري وجود دارد.
متغيرها
افسردگي متغير مستقل . هيستري متغير وابسته.
تعاريف عملياتي و نظري
تعاريف نظري افسردگي: عبارتند از يك حالت رواني است كه افراد مبتلا به آن داراي خلق افسرده و نبود لذت يا علاقه نسبت به فعاليتهاي عادي زندگي و اختلال در اشتها و آشفتگي خواب و كندي يا برانگيختگي رواني - حركتي و نبود انرژي و احساس گناه و بي ارزشي را در فرد شامل مي شود.
تعاريف عملياتي افسردگي: عبارتند از نمره اي است كه آزمودني از مقياس افسردگي در آزمون بدست آورده است.تعاريف نظري هيستري: عبارتند از اختلالات شخصيتي كه به عنوان تبديلي و جهت حل مشكلات رواني و روحي و مبارزه با آن، آن را جايگزين با مشكلات جسماني كرده و ابراز دردهاي در ناحيه سر و معده و ... مي كند.
تعاريف عملياتي هيستري: عبارتند از نمره اي است كه آزمودني از مقياس هيستري در آزمون m.m.p.I بدست مي آورد.
فصل دوم
«پيشينه و ادبيات تحقيق»
1. نكات كلي در رابطه با هيستري
مسأله هيستري بزرگسالان همواره مورد توجه روانپزشكان بوده است. تنها از اواخر قرن نوزدهم است كه به دنبال بررسي هاي لاندر (1873)، نخستين پژوهشها، دوره كودكي انجام شده اند. البته پيش از اين نيز لوپوآ(1617) ، ويليس (1670)، وبريكه (1859) وجود هيستري كودكانه را خاطر نشان كرده بودند ()به نقل از استيونس، 1969). در سال 1888 ، شاركو، يك نوجوان چهاده ساله را كه از بحرانهاي هيستريكي رنج مي برد به شاگردانش نشان داد. پس از آن فرويد 10 سال با جوزوف بروند اتريشي كه توانسته بود زني هيستريك را درمان كند كار كرد. در سال 1895 فرويد و بروند كتاب مشترك خود را با نام مطالعاتي در هيستري منتشر ساختند. فروي و بروند هيستري تبديلي و تجزيه اي را شرح دادند فرويد عقيده داشت كه انرژي رواني اضطراب انگيز كه موجب پيدايش علايم تبديلي مي گرديد هميشه منشأ جنسي داشت. پس از جنگ جهاني اول، مسأله كودك ماندگي بزرگسالان هيستريك، بيشتر بر مبناي خيالبافي مرضي يا هذيان تخيلي (دوپره) و ديدگاه روان تحليل گري مورد توجه قرار گرفت تا بر اساس بررسي هيستري كودكانه به معناي اخص. اشتوكي (1965) در گزارشي كه درباره مجموعه بررسيهاي مرتبط با اين قلمرو تهيه كرده خاطر نشان مي سازد كه اين مسأله تا سالهاي اخير چندان مورد توجه نبوده است. اين امر احتمالاً در ارتباط با كاهش تعداد رويدادهاي هيستريكي نيست بلكه از يكسو، نشان دهنده واكنش متخصصان نسبت به ابهاماتي است كه در تشخيص اين عارضه وجود دارد و از يك سوي ديگر، مبين بازخورد «ضد- بيماري شناختي» حاكم بر كلينيكهاي هدايت كودكان مي باشد.