این فایل در قالب فرمت Power Point قابل ویرایش ، آماده پرینت و ارائه به عنوان پروژه پایانی میباشد
به نام خدااهداف آموزش و پرورش
استاد : آقاي ميرقاسمي
دانشجو : مهديه سادات مرتضوي
درس : سازمان و اداره مدارس
چکیده
آموزش و پرورش در هر کشورى با اهدافى خاص و متفاوت، انجام مىگیرد. اما آنچه در همه این آموزشها مورد توجه است، اهداف کلى و غایىاند که در چگونگى شکلگیرى و تعیین آنها، اختلاف نظر وجود دارد. نویسنده مقاله معتقد است که اهداف ما در آموزش و پرورش، باید به تحصیل کیفیات خاص ذهنى، نگرشها و احساسات خاصى مربوط باشند تا آموختههاى مدرسه، در جامعه سودمند افتد و دانشآموزان را براى زندگى در آن جامعه آماده سازد. معلمان درباره آنچه که در مدرسه باید انجام دهند، آنچه باید بیاموزند و چگونگى آموختن آن، درباره آنچه باید منتقل کنند و آنچه که باید نادیده بگیرند، تصمیم مىگیرند. در واقع، هر تصمیم واحدى ممکن است نه به یک دلیل، بلکه به دلایل متعددى بستگى داشته باشد.
با وجود این، این دلایل طبعا متضمن نوعى عقیده - کم و بیش صریح - راجع به اهداف آموزش و پرورش به طور کلى و نیز راجع به درس یا دوره خاص هستند; فى المثل یک کلاس که افراد آن یازده سالهاند و مثلا مشغول نوشتن یک انشاى انگلیسىاند، ممکن است فقط به این دلیل به این کار اشتغال یافتهاند که این اشتغال شیوهاى است که از طریق آن، معلم مىتواند آن افراد را به کار وا دارد; نیز ممکن است هدف معلم از این کار، این باشد که آنان مهارتهاى لازم ادبى را براى اخذ گواهینامه آموزش دوره عمومى در سالهاى بعد کسب کنند، در این مورد والدین و دولت هر دو گمان مىکنند که این امر ضرورت دارد; در عین حال چنین آموزشى را ممکن است معلم به عنوان وسیلهاى برگزیده باشد.
مقدمه
براى وارد ساختن دانشآموزان در تجربههاى ارزشمند و کمک به آنان در کسب مهارتهاى ارزشمند، این دلایل، مصالح، خواستههاى والدین و جامعه، ارزش نهفته در خودکار یا نتیجه آن، باید به نحوى در شیوه پرداختن معلم به کار خود مؤثر باشند و تا اندازهاى، معیارهایى هستند که معلم با آنها آنچه را که انجام مىدهد و آنچه که امیدوار استبه دست آورد، انتخاب مىکنند; به علاوه، وسایلى هستند که موفقیتیا شکست کار را مىتوان با آنها ارزیابى کرد. به این معنا اهداف عالى [دور]، یا دانى [نزدیک] فعالیتند، فعالیتى که بخشى از فرایند آموزش و پرورش است.
اهداف آموزش و پرورش
هنگامى که کل آموزش و پرورش را که یک فرد، مشمول آن واقع مىشود، یا آموزش و پرورشى را که از طریق مدارس خاصى ارائه شده استبررس مىکنیم، اگر بپرسیم هدف عالى چنین آموزش و پرورشى چیست، تلویحا اشاره داریم که مرادمان غایتى است که کل این تجربه متوجه آن است; مثلا گروهى از دانشآموزان سابق که درباره تجارب مختلف خود در مدرسه بحث مىکنند، ممکن است کاملا دریابند که هر چند بعضى از مدارس، ظاهرا بر سرغایتى که در آموزش و پرورش خود منظور داشتهاند توافق دارند، با این همه، راههایشان براى نیل به این غایتبه طور چشمگیرى متفاوت است.
همین گروه از دانشآموزان، همچنین ممکن است کشف کنند که در موارد دیگر، مدارسى که ظاهرا غایات دیگرى دارند، على رغم این تفاوت غایات، به دانشآموزان خود تجاربى در آموزش و پرورش ارائه مىکنند که اغلب به تجارب مدارس دیگر شباهتبسیار دارد. بنابراین، از دو مدرسهاى که در نظر دارند آموزش و پرورش عمومى کاملى ارائه دهند، یکى ممکن استبه وسیله دورههایى که طیف وسیعى از موضوعات را در بر مىگیرد، در صدد تحقق چنین منظورى باشد، و دیگرى از طریق دورههایى در باب موضوعاتى که به طور خاص گزینش شدهاند; یا اینکه دو مدرسه که یکى در نظر دارد آموزش و پرورش دانشگاهى بسیار تخصصى را ارائه کند، و دیگرى آموزش و پرورش عمومى و جامعه را در نظر دارد (رشد افراد با سواد و آشنایى به حساب)،
ممکن است در مرحلهاى به دانشآموزان خودشان دورههایى بسیار مشابه در زبان، ادبیات، ریاضیات و علوم تجربى ارائه کنند. بنابراین، امکان دارد که مدارس با تعقیب راههاى مختلف، در پى رسیدن به اهداف آموزشى مشابهى باشند. همین طور مدارس با اهداف متفاوت، ممکن است على رغم آن تفاوت اهداف، دورههایى معین مشترکى داشته باشند، اما با مداقه واضح مىشود که در مرحلهاى، اختلاف در اهداف آموزشى، در آنچه که در فراین آموزشى در جریان است، اختلاف چشمگیر و مشخصى پدید مىآورد، و این امر زمانى که تفاوت نظامهاى آموزش و پرورش، مثلا دموکراسى غرب و چین کمونیست را لحاظ کنیم، به بهترین وجه قابل درک است.
اهداف عالى آموزش و پرورش
اهداف عالى آموزش و پرورش معمولا به غایاتى کلى و دراز مدت اشاره دارد، که غالبا تعرى واضح آنها بر حسب سلوکى خاص مشکل است.اهداف بلند مدت آموزش و پرورش حتما باید درجهاى از کلیت را دارا باشند، اما مهم این است که چنین بیانات ناظر به اهداف، وظیفه علمىرا که قصد انجام آن را داریم، قدرى روشن کند; اما اهداف بلند مدت توجه مارا به کل تجارب آوزش فرد معطوف مىدارد، و ظاهرا در مقابل، اهدافدانى (نزدیک) بر تحصیل طرز تلقیها، مهارتها و اطلاعاتى تاکید دارند که مربوط استبه توانایى فراگیر فرد، براى اینکه به عنوان یک انسان عمل کند
و بعدا در این فرصت استدلال خواهم کرد بر اینکه چنین توانایىاى، از یک سو به استقلال فرد مربوط است و از سوى دیگر، به عضویت او در جامعه. براى ایضاح مطلب، مفید است که در بحث آموزش و پرورش، بین اهداف بلند مدت و اهداف کوتاه مدت تفکیک کنیم، این تفکیک، معلمان را نیز آگاه مىکند از این که در هر دو حوزه تصمیم بگیرند. به علاوه، هدف کلى آموزش و پرورش که معلم به آن معتقد است، باید منطقا به نحوى با اهداف کوتاه مدت او مربوط باشد. تعیین یک هدف کلى براى آموزش و پرورش به مشکلاتى مىانجامد، و رد تلاش براى ارزیابى موفقیت کارهاى خاصى که در فرایند آموزش انتخاب شدهاند، ایجاد مشکل مىکند و معلم را در معرض خطر ابهام و سردرگمى قرار مىدهد; زیرا هر چند یک هدف کلى مستقیما اهداف خاصى را القا نمىکند، اما مىتواند و احتمالا باید معیارى باشد که بر طبق آن، نسبتبه ارزش همه فعالیتهاى طراحى شده بتوان حکم کرد.
بدین نحو یک هدف کلى، به تجارب آموزشى دانشآموز، جهت و هماهنگى مىبخشد. هدف عالى آموزش و پرورش، مانند مقصدى است که با جهتحرکتى خاص، به آن نایل مىشویم، حتى اگر چند راه براى رسیدن به آن وجود داشته باشد.
از آنجا که تحصیل و آموزش، بخشى از عملکرد جامعه است، اجتنابناپذیر است که وظیفه مدارس آن جامعه، باید تا حدودى، آماده کردن جوانان براى زندگى در آن جامعه تلقى شود. در جامعه ما این امر به معناى تربیت افراد براى نوآورى و در عین حال انتقال فرهنگمان است. علاوه بر این، ایلیچ (1971، ص 2-12) توجه ما را به «برنامه پنهان» مدرسه بر حسب انتظارات شغلى آینده دانشآموز و اینکه مدرسه چگونه به این معنا به عنوان تعیین کننده شغلهاى آینده عمل مىکند، معطوف مىدارد.
در عمل، نیاز به موفقیت در امتحانات عمومى و مدرکهاى کاغذى، این فشار جامعه را بر آموزش و پرورش نشان مىدهد. (آر.اس. پیترز 1965، ص 47-55) از «شاخص ذهن» سخن مىگوید، و در ادامه استدلالمىکندکهمعلمبایدبا آنچهکه او آگاهىدانشآموزانش مىنامد، سر و کار داشته باشد؛ بنابراین هرگونه هدف بلند مدت براى آموزش و پرورش، باید ضرورت رشد این آگاهى در انسانها و تضمین ایجاد ذهن جستجوگر را به حساب آورد. آموزش و پرورش هر چه باشد، مطمئنا نباید فرایندهایى را شامل شود که منجر به پدید آمدن دانش آموزانى مىشود که مانند ماشینهاى خودکار، واکنش نشان مىدهند یا منفعلانه همه آنچه را که به آنها مىآموزند، بدون سؤال یا شک مىپذیرند. خواستههایى که جامعه و فرد بر آموزش و پرورش تحمیل مىکنند، اغلب متعارض به نظر مىآیند.
بحثهاى جارى براى اثبات براى آموزش و پرورش تخصصى بر آموزش و پرورش عمومى، خصوصا در سطح کلاس ششم، یا برترى آموزش و پرورش ناظره به حرف و مشاغل و آموزش و پرورش آزاد، اغلب به نیاز جامعه به شهروندان بسیار متخصصتر، نظیر دانشمندان علوم تجربى و تکنولوژیستها - در مقابل حق فرد براى تحقق استعداد کامل خود به عنوان یک شخص، توسل مىجویند. آشتى دادن خواستههایى چنین متعارض، مسالهاى پیچیده است و نمىتوان راه حلى کلى براى آن ارائه کرد. با این همه، اینکه چنین خواستههایى وجود دارند، ما را وا مىدارد که با دقتبیشترى به خود مفهوم آموزش و پرورش بنگریم و بپرسیم: اولا چه ویژگیهایى آن را به عنوان چیزى خاص مشخص مىکنند؟
ثانیا، آیا هر تحصیلى (هر چیزى که در مدرسه یا دانشکده جریان دارد) در واقع، آموزشى است؟ فقط در این صورت مىتوان درباره اهداف عالى آموزش و پرورش تصمیم گرفت. آموزش و پرورش، مىتواند دو معناى متفاوت داشته باشد: فرایند و دستاورد; به طورى که مىتوانیم بپرسیم به چه جهاتى مىتوان شخص را تحصیل کرده نامید، و به چه جهاتى مىتوان فرایندى را آموزشى نامید. مردم معمولا واژه آموزش و پرورش را براى توصیف چیزى مىپسندد به کار مىبرند. از این رو، بسیارى از مردم قائلند که کاربرد واژه آموزش و پرورش، تلویحا مىرساند که امرى ارزشمند به دست آمده است، یا فرایند، تلویحا، ارزشمندى است.
بنابراین، از آنچه که آموزش و پرورش مىنامیم، آموزش مردم براى مصرف مواد مخدر، خوددارى از پرداخت مالیات بر درآمد یا سرقت را استثنا مىکنیم. به همین نحو، مطمئنا به جهات اخلاقى، آموزش نحوه کشتن دیگران را استثنا مىکنیم، ولو آنکه امیدوار باشیم که آگاهى از چنین اعمالى مىتواند به حرمتبیشترى نسبتبه زندگى منجر شود; بنابراین براى اینکه امرى، آموزشى باشد، هم محتوا و هم فرایند عملى باید ارزشمند تلقى شوند. این عقیده ظاهرا آنچه را که مبتذل، بى ارزش یا حتى بالاتر، قابل اعتراض است، استثنا مىکند.
بنابراین بوضوح، آنچه در مدرسه جریان دارد لزوما همیشه آموزشى نیست; به عنوان مثال، جمع آورى پول غذا، یا اتلاف وقت در لحظات مختلف روز، تصمیم در باب این که چه تجارب آموزشى و کدام محتواى براى برنامه درسى مدارس انتخاب شود و چگونه دانشآموزان به کار گرفته شوند، باید بر اینکه آیا آنچه در مدرسه جریان دارد، صرف تحصیل استیا نه، مىتواند آموزش و پرورش به حساب آید یا نه، تاثیر اساسى بگذارد. اگر بپذیریم که آموزش و پرورش، این لازمه را دارد که با ارزش است، مىتوانیم به بررسى اینکه این واژه ظاهرا بر چه ویژگیهاى دیگرى - چه راجع به دستاورد و چه راجع به فرایند عملى - دلالت دارد، بپردازیم.