بخشی
از متن اصلی :
زندگينامه :
ابومعین ناصر بن خسرو بن حارث قبادیانی
بلخی، معروف به ناصرخسرو، در سال ۳۹۴ در روستای قبادیان در بلخ (در استان بلخ در شمال
افغانستان در خانوادهٔ ثروتمندی چشم به جهان گشود.
بگذشت ز هجرت پس سیصد نود و چار بنهاد مرا
مادر بر مرکز اغبر
یکی ا ز ا بر مر د ا ن علم و معر فت و طن
ما نا صر خسر و قبا د یا نی بلخی ا ست که د ر سا ل ( 394 ق ) د ر محله قبا د یا ن بلخ
چشم به د نیا گشو د . تحصیلا ت نخستین خو یشر ا د ر ز ا د گا هش به پا یا ن ر سا ند
. و به کسب سا یر علو م چو ن : - طب . - مو سیقی . - حسا ب . - نجو م . - فلسفه .
- ز با ن یو نا نی . با سفر های از نزد علما و دانشمندان عصر خود نیز پرداخت. - ناصر
خصرو در سن 28 سالگی به سرودن شعر آغاز کرد و در شعر دارای دو دیوان یکی به ز با ن
دری و دیگری به زبان عربی میباشد. ناصر خصرو در دربار سلطان محمود و پسرش سلطان مسعود
راه یافت که از احترام و عزت و مشاغل مهمی در دربار آنان بر خوردار بود. اشعار ناصرو
خسرو حاوی مطالب و مضامین ستیزنده و پرخاشگری علیه مظالم روحانیون د نیاپرست و تاریک
اندیش و شاهان و سروران استثمار گرو مفت خور است که دهقانان و کار گران و کاسبانرا
در ده و شهر استثمار میکردند و از حاصل دسترنج آنان خوان هفت رنگ برای اهل و عیال خویش
اماده میکردند . مشاهده این وضع بر روح حساس و پرخاشگر شاعر با احساس تاثیر شگرف نمود
و بدین اساس وی از در بار و جاه وجلال قطع رو ا بطه میکند. وقتی روابط خود را با دربار
و در باریان قطع میکند به روحانیان رو می آورند . که از معاشرت و اخطلات با آن خیلی
ها در رنج و عذاب میشود . چه وی ازین نزدیکی با آنان در میابد که آنان مشتی فاقد منطق
سلیم و سالوس و متعصب ، کوتاه نظر و از پادشاهان و امیران و خواجگان بدتر میباشد; چنانکه
میگوید: از رنج روز گار چو جانم ستوه گشت یک چند با ثنا بدر پادشاه شدم صد بندگی شاه
ببا یست کردنم از بهر یک امید که از وی روا شدم جز رنج و درد هیچ نگردند حاصل زانکس
که سو اوبه امید شفا شدم از شاه زی فقیه چنین بود رفتم کز بیم مورد در دهن اژدها شدم
ناصر خسرو نا امیدانه مجامع روحانیون را نیز ترک و در سن چهل سالگی برای دریافت حقایق
و دانستن حال و احوال توده های زحمتکش و مزدوران مشغول گشت . ناصر خسرو به شهر های
مختلف خراسان ، هندوستان به سفرهای طولانی و پررنج میپردازد که در این سفر با طوایف
گوناگون هند آشنا و خصوصیات قوی آهنین و عنعنات ملی آنانرا درک و با دانشمند هندی به
گفت و شنود متپر دازد. بعد از سفر هندوستان سفر های دیگری به همراهی برادرش و یک غلام
هندی بمدت هفت سال بکشور های چون ایران ، ارمنستان ، آسیای صغیر ، طرابلس ،عراق، سوریه
، فلسطین، مصر ،تونس ، سودان ، یمن جزیره العرب می نماید.از این سفر ها تجارب مهم نصیب
اش میگردد که همیشه از آن میآموزد و تحقیق میکند و می نویسد.در کتاب < نگاهی نو
به سفر نامه ناصر خسرو> تالیف فیروز منصوری آمده است. <... چنان شنیدم که ناصر
خسرو وقتی به قزوین رسید ، دکان پبنه دوزی رفت و بنشست تا کفشها یش را اصلاح کند ناگاه
در بازار قزوین غوغا برخاست. پنبه دوز از دکان برخاست در میان آن غوغا افتاده چون بازگشت
لقمه گوشت بر سر درفش داشت. ناصر پرسید : < این چیست و این غلبه چه بود ؟> پنبه
دوز گفت < شخصی شعر ناصر خسرو خوانده بود ; او را پاره پاره کردند .
این فایل به
همراه چکیده ، فهرست مطالب ،
متن
اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 34