بخشی
از متن اصلی :
اين لطايف كز لب لعل تو من گفتم كه گفت؟
وين تطاول كز سر زلف تو من ديدم كه ديد؟
بيش از پنجصد بيت از ديوان حافظ به شوخي
با معشوق مربوط است، و در آن حسن و نكويي دلدار، بي مهري و سنگ دليش، به كمين نشستنش
براي دلبري، عاشق كشي، زود رنجي ، نازك دلي و حاضر جوابيش به شيوه اي گاه نرم و لطيف
و گاه همراه با گله و شكايت و انتقاد آميز، و در هر دو حال سراسر شوخ طبعي و بذله گويي
توصيف شده است.
در اين نوشتار مروری خواهيم داشت بر نمونه
هايي از اين توصيف ها در ديوان حافظ حسن و نكویی،معشوق حافظ زيباروييست مظهر حسن ونكويي
و جمال بي مثالش آميخته به كمال .خورشيد در برابر حسنش از شرم روي به ديوار كرده سر
به زير مي افكند و ماه رخسارش خورشيد را سر افكنده مي كند:
فروغ ماه مي ديدم ز بام قصر او روشن
كه رو از شرم آن خورشيد در ديوار مي آورد
او، كه لب شيرينش نبات مصر را از رونق مي
اندازد ، تاج سر همه خوبان است و بايد همه دلبران باجش دهند و خراجش پردازند :
تويي كه بر سر خوبان كشوري چون تاج
سزد اگر همه دلبران دهندت باج
دو چشم شوخ تو بر هم زده ختا و حبش
به چين زلف تو ماچين و هند داده خراج
دهان شهد تو برده رواج آب خضر
لب چو قند تو برد از نبات مصر رواج
رخساره از پرده چون بيرون مي آورد، آفتاب
را به زير سايه خويش مي برد و حور و پري را خجالت زده و شرمگین در حجاب فرو مي كند:
اي كه بر ماه از خط مشكين نقاب انداختي
لطف كردي سايه اي بر آفتاب انداختي
پرده از رخ برفكندي يك نظر در جلوه گاه
وز حيا حور و پري را در حجاب انداختي
هر كه به زيارت كعبه كويش رود بايد در قبله
ابرويش نماز بگذارد:
در كعبه كوي تو هر كس كه بيايد
از قبله ابروي تو در عين نماز است
این فایل به
همراه چکیده ، فهرست مطالب ،
متن
اصلی و منابع تحقیق با فرمتword در اختیار شما قرار میگیرد
تعداد صفحات : 8