از متن کتاب:
چهره های نمایان تاریخ قیصر است و حکیم است و پیغمبر ؛
قیصر، آنچنان که تاریخ نشان میدهد، موجودی است خطرناک، با چشمانی بیرحم، قیافه ای خشن و ترسناك و دستی بر قبضه شمشیری برهنه که از آن همواره خون تازه میچکد و در حاشیه چهره های مشهوری چون جلاد و رمال و شاعر و دلقك و منشى و مستوفى و خواجه حرم و دیگر «عمله خلوت و جلوت »! سرمایه اش زر و زور و سرگرمیش رزم و بزم و دگر هیچ چهره دیگر حکیم است، روشن بین هر دوره ای و قومی. گاه او را در جلوت قیصر میبینیم، همزانوی جلاد و دلقك و خواجه، و گاه در خلوت خویش، سر بزانوی اندیشه ها، بال در بال خیال، تابام بلند آسمانها رفته و زمین را و زمان را از یاد برده
فرس کشته از بس که شب رانده است
سحرگه پریشان و درمانده است
مجذوب فهمیدن حقایق عالم ، غرقه در حالات غریب و افکار عمیق خویش، محبوس گروه اندک روشن فکران و دانشمندان و خواص هر جامعه ای؛ و دور و هر چه تازنده تر دورتر از حضیض حیات پست و نیازهای بی ارج و آرزوهای حقیر « عوام کالانعام »!