از متن کتاب:
مساله انسان مساله بی نهایت مهمی است. تمدن امروز مبنای مذهب خود را بر امانیسم گذاشته یعنی اصالت انسان و انسان پرستی. قضیه این است که مذاهب گذشته و ادیان، شخصیت انسان را خرد کرده و انسان را وادار می کردند تا قربانی خدایان بشود که اراده اش را در برابر اراده خدا عاجز شمارد. او را وادار می کردند تا با نیایش و دعا و التماس از خدا چیزی طلب نماید. به همین جهت اومانیسم مذهبی است که از رنسانس به بعد در برابر مذاهب خدایی، مذاهبی که بر غیب و ماوراءالطبیعه بناشده، قرار دارد و هدفش اصالت دادن به انسان است. این است استدالال اومانیسم. ریشه های اومانیسم در آتن می باشد ولی به عنوان یک مذهب جهانی، زیر بنای تمدن امروز مغرب زمین قرار گرفته است. و تحقیقا عکس العملی است در برابر مذهب اسکولاتیک و مذهب مسیحیت قرون وسطی. هدف این است که ببینیم مثلا مذهب ما که مذهب اسلام است، درباره انسان به عنوان چگونه پدیده ای اندیشیده؟ آیا انسان را به عنوان یک موجود عاجز که هدفش غایت و ایده آلش این است که در برابر خدا عاجز باشد دانسته؟ و آیا اسلام انسانیت را به عنوان یک اصالت در نظر نمی گیرد؟...