هنگامیکه ارمنیان برای دیدار همگانی در کلیسای بزرگ وانک (قره کلیسا) گردهم می آمدند. هر سپیده دم نی نواز پیری برفراز قله کوه رو به آرارات می نشست و با تمام خان خویش نی می نواخت. نوای آن می بود که از پرده های نسیم سپیده دمان یکایک می گذشت و با نیرویی که از سینه آن مرد پیر گرفته بود، هوای پگاهان را در می نوردید و به سوی آرارات می رفت ... آشوت بابایان، آن نی نواز پیر، و کسانیکه پیرامونش گرد می آمدند تا در این رهنوردی شگفت هم آوا و هم راز و همدم باشند، امید داشتند که هوا کمک خواهد کرد که نوای نی از روی دشتها و کوههای بسیار بگذرد تا سرانجام به آرارات رسد و آرارات بگوش جان بشنود که:
هر که او از همزبانی شد جدا
بینوا شد. گرچه دارد صدنوا ...