برای من شاهنامه به رودی عظیم مانند است که در عین زیبایی و قدرت، آراسته و کامل است و در مسیر طولانی خود تا دریا در هر جایی و در هر چشمی و برای هر گوشی جلوه و جمال و زمزمه ای خاص دارد و برای اندیشمندان، ساختار پیروزی و شکست، امید و نومیدی، زادنها و مردنها، در آن بسیار پرمعنا و تفکرانگیز است، این کتاب شناسنامه زندگی پرتلاطم و سرشار از گیر و دار ملت سلحشور ایران است که هرگز نام را به ننگ نفروخته است و پیوسته جان را به پای نام نیک خویش باخته است و فردوسی، استاد بزرگ ادب پارسی و پیر پارسای این سرزمین ایزدی، با بیان جادویی و افسون ساز خود، این روحیات و توانمندی های ملی مردم ما را چنان زنده و پویا و گویا به تماشا گذاشته است که انسان خود را شاهد زنده همه وقایع می یابد و ...
 در این فرهنگ تمامی واژهها و نام های شاهنامه بر پایه سرشت و نهاد زبان فارسی به ترتیب الفبا گردآمده است. برای هر اسم معنی و کارکرد آن در شاهنامه به همراه ابیات مرتبط آن تشریح گردیده است.
 پولاد = از سرداران ایران در روزگار کیقباد
 پیروز = از فرزندان کاوه ی آهنگر
 تاجبخش = رستم
 تاجور = ایرج
 تهمورس = پسر هوشنگ ، سومین پادشاه نخستین سلسله ی جهان
 تهمینه = دختر شاه سمنگان و مادر سهراب پسر رستم
 جاماسپ = وزیر و حکیم و رایزن گشتاسپ و داماد زرتشت
 جانفروز = از سرداران بهرام چوبینه در جنگ او با خسرو پرویز
 جریره = همسر سیاوش و مادر فرود
 و...