پیش از آنکه آقای کشاورز به مدرسه یاران امام بیاید، چند نفر از بچههای کلاس سوم راهنمایی او را دیده بودند. پیراهم سفید پوشیده بود. بر عکس تمام روزهائی که به مدرسه میآمد. ریش بلندی داشت، آن موقع کتانی هم پوشیده بود.
ابوذر گفت: به خدا عصا داشت.
حسین پرسید: میخواهی بگوئی جانبار است؟
ـ دوستان آقای مدیر یا خانوادهٔ شهیدند با جانبازند و بسیجی. یک نفر را میشناسم که خیلی پیر است. ماهی یک بار میآید پیش آقای مدیر. یک تسبیح دارد که بالایش سه تا فشنگ بسته شده...