بخشی از کتاب اطلاعات نمی خواهد آزاد باشد:
«تصور کنید قفلی را طراحی کردهاید که خودتان هم نمیتوانید آن را باز کنید. حال تصور کنید این قفل را به در خانهتان نصب کردهاید و کلید را به شخصی دادهاید که ممکن است روزی تصمیم بگیرد شما را از خانهتان بیرون کند. به نظر عجیب میآید، نه؟ اما این دقیقاً همان کاری است که ناشران، استودیوهای فیلمسازی و شرکتهای ضبط موسیقی هر روز انجام میدهند. آنها محتوای خود را با قفلهای دیجیتالی محافظت میکنند که خودشان هم کلیدش را ندارند. این کلیدها در دست شرکتهایی مانند اپل، آمازون و گوگل است - غولهای فناوری که اکنون دروازهبان دسترسی به مخاطبان هستند. اینجاست که قانون اول من مطرح میشود: «هر قفل دیجیتالی که روی یک اثر قرار میگیرد، متعلق به کسی است که قفل را کنترل میکند، نه صاحب اثر یا دستگاهی که اثر روی آن پخش میشود.»
مشکل واقعی این است که این قفلها هرگز واقعاً کار نمیکنند. هر قفل دیجیتالی که تاکنون ساخته شده، شکسته شده است. اما با این حال، قوانینی مانند DMCA (قانون کپیرایت هزاره دیجیتال) هرگونه تلاش برای دور زدن این قفلها را جرمانگاری میکنند، حتی اگر هدف این تلاشها کاملاً قانونی باشد. این مثل آن است که قانونی داشته باشیم که بگوید اگر قفل در خانهای را بشکنید، حتی اگر آن خانه متعلق به خودتان باشد، مجرم هستید. این قوانین به ظاهر برای محافظت از حقوق خالقان آثار طراحی شدهاند، اما در واقعیت، آنها بیشتر به نفع شرکتهای بزرگ فناوری و رسانهای هستند که میخواهند کنترل بیشتری بر نحوه مصرف محتوا داشته باشند. قانون دوم من این است: "قوانینی که برای محافظت از DRM وضع میشوند، هرگز نمیتوانند از کپی غیرمجاز جلوگیری کنند، اما همیشه میتوانند آزادیهای ما را محدود کنند.»