بخشی از کتاب دوستان، عاشقان و راز بزرگ وحشتناک:
«زندگی من انگار سناریوی یک کمدی تلخ بود که در آن کمدین اصلی، یعنی خودم، همیشه در حال مبارزه‌ای مداوم با دشمنی به نام «چیز بزرگ وحشتناک» بودم. این دشمن چیزی نبود جز اعتیاد و افسردگی ویرانگر که سال‌ها زندگی مرا به گروگان گرفته و هم روح و استعداد مرا تحت تاثیر قرار داده بود. من همان بازیگری بودم که میلیون‌ها نفر او را با خنده‌های بی‌پایان در نقش چندلر می‌شناختند، اما در پشت صحنه زندگی شخصی‌ام، مبارزه‌ای سخت، طاقت‌فرسا و مداوم با خودم و افکار درهم‌ریخته‌ام داشتم. هر شب، هر روز و هر لحظه، جنگی درونی میان موفقیت ظاهری و شکست درونی در جریان بود.
هر چند در اوج موفقیت حرفه‌ای قرار داشتم، اما درون من پر از زخم‌های عمیق، درد و التهاب بود که هیچ کس جز خودم از آنها آگاه نبود. الکل و مواد مخدر برای من تنها راه فرار از واقعیت‌هایی بود که نمی‌توانستم با آنها روبرو شوم. شهرت و محبوبیت، آن چیزی که همه آرزویش را دارند، هرگز نتوانست جای خالی آرامش درونی و صلح با خودم را پر کند. این کتاب روایت مسیری دشوار و پیچیده است که از تاریکی مطلق به سمت امید و بهبودی طی کردم؛ مسیری که هر قدمش با درد و رنج عمیق، اما در نهایت با پیروزی و موفقیت روحی همراه بود. این داستان فقط درباره یک بازیگر نیست، بلکه داستان مبارزه با خویشتن و غلبه بر بزرگ‌ترین دشمن درونی است.»